• : تعریف: a rod that fits inside the barrel of a gun, used for pushing the charge into it or for cleaning it.
جمله های نمونه
1. I don't have the ramrod posture I had when I was in the Navy.
[ترجمه گوگل]من حالت رامرودی که در نیروی دریایی داشتم را ندارم [ترجمه ترگمان]من زمانی که در نیروی دریایی بودم، the را نداشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The soldier stood stiff as a ramrod.
[ترجمه سهیل حسینی پور] سرباز مانند میله ای خبردار ایستاد.
|
[ترجمه گوگل]سرباز مثل یک رامرود سفت ایستاد [ترجمه ترگمان]سرباز مثل عصا شق ورق ایستاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He stood there straight as a ramrod.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک رامرود آنجا ایستاد [ترجمه ترگمان]شق ورق ایستاده بود و شق ورق ایستاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Straight as a ramrod, Herbie marched to the bar.
[ترجمه گوگل]هربی مستقیماً به عنوان یک رامرود به سمت نوار رفت [ترجمه ترگمان]درست مثل چوب ماهیگیری که به سمت بار رفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Alma was standing ramrod in the yard when the truck pulled up with Lucky on a bed of straw.
[ترجمه گوگل]آلما رامرود در حیاط ایستاده بود که کامیون با لاکی روی تختی از کاه ایستاد [ترجمه ترگمان]\"آلما\" تو حیاط ایستاده بود وقتی که کامیون با خوش شانس بودن روی تخت پر از کاه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Her back was ramrod straight.
[ترجمه گوگل]پشتش رامرود صاف بود [ترجمه ترگمان]پشتش به تو راست شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Connerly became the ramrod on anti-affirmative action legislation.
[ترجمه گوگل]کانرلی به قانونگذاری ضد اثباتی تبدیل شد [ترجمه ترگمان]Connerly به قانون اقدام ضد تبعیض نژادی تبدیل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He slid the ramrod out, jammed it down the long barrel, then pulled it free.
[ترجمه گوگل]او میله را بیرون کشید، آن را در بشکه بلند فرو کرد، سپس آن را آزاد کرد [ترجمه ترگمان]میله فلزی را بیرون کشید و آن را روی بشکه ای دراز کرد، سپس آن را آزاد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Old Emily could ramrod a trail drive through the Panhandle.
[ترجمه گوگل]امیلی قدیمی میتوانست از طریق Panhandle یک مسیر را طی کند [ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، امیلی پیر می توانست ردی از Panhandle که در طرف Panhandle بود فرو کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They were scared men, even Schiller was ramrod straight in his seat.
[ترجمه گوگل]آنها مردان ترسیده بودند، حتی شیلر مستقیماً روی صندلی خود نشسته بود [ترجمه ترگمان]آن ها از مردم وحشت داشتند، حتی شیلر راست در صندلیش نشسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Tom flew out of the door, ramrod in one hand and rifle in the other.
[ترجمه گوگل]تام از در به بیرون پرواز کرد، رامرود در یک دست و تفنگ در دست دیگر [ترجمه ترگمان]تام از در خارج شد و با یک دست تفنگ و یک تفنگ در دست دیگر رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Stealing glance, I noticed her back was ramrod - straight.
[ترجمه گوگل]دزدی نگاه، من متوجه شدم پشت او رامرود - مستقیم [ترجمه ترگمان]به او نگاه کردم، متوجه شدم که پشت سر او به شاخ گوزن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Xiangzi stood there, straight as a ramrod . As usual, he could think of nothing to say.
[ترجمه گوگل]شیانگزی همانجا ایستاده بود، درست مثل یک رامرود طبق معمول چیزی برای گفتن به ذهنش نمی رسید [ترجمه ترگمان]Xiangzi آنجا ایستاده بود، صاف مثل چوب ماهیگیری طبق معمول نمی توانست حرفی برای گفتن داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• push something through using force; control a person severely, enforce strict discipline on a person rod used to pack or clean a firearm; martinet, one who enforces order and discipline a ramrod is a long thin rod that is used for cleaning the barrel of a gun or for forcing gunpowder down the barrel. if someone sits or stands as stiff as a ramrod or as straight as a ramrod, they sit or stand in a very stiff and upright way. ramrod is used to describe someone who is holding their body very straight and upright.
پیشنهاد کاربران
* سیخ
سیمهایی از جنس چوب و ترکه
ramrod straight خیلی صاف و سفت نشستن. فکر می کنم بشه گفت عصا قورت داده