ramrod

/ˈræmˌrɑːd//ˈræmrɒd/

معنی: سیخ، سنبه، سنبه تفنگ یا توپ
معانی دیگر: (توپ وتفنگ سر پر) سمبه، میل، تپان، خم شدنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a rod that fits inside the barrel of a gun, used for pushing the charge into it or for cleaning it.

جمله های نمونه

1. I don't have the ramrod posture I had when I was in the Navy.
[ترجمه گوگل]من حالت رامرودی که در نیروی دریایی داشتم را ندارم
[ترجمه ترگمان]من زمانی که در نیروی دریایی بودم، the را نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The soldier stood stiff as a ramrod.
[ترجمه سهیل حسینی پور] سرباز مانند میله ای خبردار ایستاد.
|
[ترجمه گوگل]سرباز مثل یک رامرود سفت ایستاد
[ترجمه ترگمان]سرباز مثل عصا شق ورق ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He stood there straight as a ramrod.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک رامرود آنجا ایستاد
[ترجمه ترگمان]شق ورق ایستاده بود و شق ورق ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Straight as a ramrod, Herbie marched to the bar.
[ترجمه گوگل]هربی مستقیماً به عنوان یک رامرود به سمت نوار رفت
[ترجمه ترگمان]درست مثل چوب ماهیگیری که به سمت بار رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Alma was standing ramrod in the yard when the truck pulled up with Lucky on a bed of straw.
[ترجمه گوگل]آلما رامرود در حیاط ایستاده بود که کامیون با لاکی روی تختی از کاه ایستاد
[ترجمه ترگمان]\"آلما\" تو حیاط ایستاده بود وقتی که کامیون با خوش شانس بودن روی تخت پر از کاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her back was ramrod straight.
[ترجمه گوگل]پشتش رامرود صاف بود
[ترجمه ترگمان]پشتش به تو راست شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Connerly became the ramrod on anti-affirmative action legislation.
[ترجمه گوگل]کانرلی به قانون‌گذاری ضد اثباتی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]Connerly به قانون اقدام ضد تبعیض نژادی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He slid the ramrod out, jammed it down the long barrel, then pulled it free.
[ترجمه گوگل]او میله را بیرون کشید، آن را در بشکه بلند فرو کرد، سپس آن را آزاد کرد
[ترجمه ترگمان]میله فلزی را بیرون کشید و آن را روی بشکه ای دراز کرد، سپس آن را آزاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Old Emily could ramrod a trail drive through the Panhandle.
[ترجمه گوگل]امیلی قدیمی می‌توانست از طریق Panhandle یک مسیر را طی کند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، امیلی پیر می توانست ردی از Panhandle که در طرف Panhandle بود فرو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were scared men, even Schiller was ramrod straight in his seat.
[ترجمه گوگل]آنها مردان ترسیده بودند، حتی شیلر مستقیماً روی صندلی خود نشسته بود
[ترجمه ترگمان]آن ها از مردم وحشت داشتند، حتی شیلر راست در صندلیش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tom flew out of the door, ramrod in one hand and rifle in the other.
[ترجمه گوگل]تام از در به بیرون پرواز کرد، رامرود در یک دست و تفنگ در دست دیگر
[ترجمه ترگمان]تام از در خارج شد و با یک دست تفنگ و یک تفنگ در دست دیگر رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Stealing glance, I noticed her back was ramrod - straight.
[ترجمه گوگل]دزدی نگاه، من متوجه شدم پشت او رامرود - مستقیم
[ترجمه ترگمان]به او نگاه کردم، متوجه شدم که پشت سر او به شاخ گوزن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Xiangzi stood there, straight as a ramrod . As usual, he could think of nothing to say.
[ترجمه گوگل]شیانگزی همانجا ایستاده بود، درست مثل یک رامرود طبق معمول چیزی برای گفتن به ذهنش نمی رسید
[ترجمه ترگمان]Xiangzi آنجا ایستاده بود، صاف مثل چوب ماهیگیری طبق معمول نمی توانست حرفی برای گفتن داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیخ (اسم)
prod, goad, gad, spur, grill, stylet, broach, skewer, ramrod, poker, spit, fid

سنبه (اسم)
mandrel, ramrod, gun stick, piston, mandril

سنبه تفنگ یا توپ (اسم)
ramrod

انگلیسی به انگلیسی

• push something through using force; control a person severely, enforce strict discipline on a person
rod used to pack or clean a firearm; martinet, one who enforces order and discipline
a ramrod is a long thin rod that is used for cleaning the barrel of a gun or for forcing gunpowder down the barrel.
if someone sits or stands as stiff as a ramrod or as straight as a ramrod, they sit or stand in a very stiff and upright way.
ramrod is used to describe someone who is holding their body very straight and upright.

پیشنهاد کاربران

* سیخ
سیمهایی از جنس چوب و ترکه
ramrod straight
خیلی صاف و سفت نشستن. فکر می کنم بشه گفت عصا قورت داده

بپرس