ramming ( مهندسی مواد و متالورژی ) واژه مصوب: کوبش 1 تعریف: 1. به هم فشردن ماسه یا دیرگداز به شکل تودۀ فشرده 2. فشردن ماسۀ قالب گیری برای شکل دهی قالب
کوبیدن
roughly force ( something ) into place. وارد آمدن نیروی شدید از چیزی به جایی. "he rammed his stick into the ground" عصایش را به زمین کوبید. ( of a vehicle or vessel ) be driven violently into ( another vehicle or vessel ) in an attempt to stop or damage it. ... [مشاهده متن کامل]
به شدت کوبیدن ماشین یا کشتی به ماشین یا کشتی دیگر به جهت یا قصد نگه داشتنش یا آسیب رساندن به آن. crash violently against something. برخورد شدید با چیزی. "the stolen car rammed into the front of the house"ماشین دزدیده شده به جلوی خانه برخورد کرد. beat ( earth ) with a heavy implement to make it hard and firm. کوبیدن ( زمین ) توسط وسایل سنگین برای محکم و سفت کردن زمین. ( of a place ) be very crowded. جایی شلوغ و پراردحام.