raison d'etre

/ˈreɪsanˈdetri//ˈreɪsanˈdetri/

معنی: مفهوم، مفاد
معانی دیگر: علت وجودی، علت بقا علت وجودی

جمله های نمونه

1. Work seems to be her raison d'etre.
[ترجمه مونا] ظاهراً کار تنها دلیل بقای اوست
|
[ترجمه Aa] به فرانسوی یعنی دلیلی برای وجود داشتن و ادامه دادن
|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کار دلیل وجودی او باشد
[ترجمه ترگمان] به نظر میرسه که کار اون بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Work seems to be her sole raison d'etre.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کار تنها دلیل وجودی او باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر میرسه که کار تنها زندگی اونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Luo: It's raison d'etre, that is.
[ترجمه گوگل]لو: این دلیل وجودی است
[ترجمه ترگمان]این مربوط به بقای خودش میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But movies will remain the raison d'etre of the back-from-the-dead Hammer.
[ترجمه گوگل]اما فیلم‌ها دلیل وجودی چکش پس از مرگ باقی خواهند ماند
[ترجمه ترگمان]اما فیلم ها اساس وجودی آن را به دست فراموشی می سپارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Indeed it's the raison d'etre of the Time Honored Chinese Brand Shopping Mall in Pudong.
[ترجمه گوگل]در واقع این دلیل وجودی مرکز خرید برند چینی معتبر تایم در پودونگ است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، وجودی که این مرکز خرید \"خرید\" چینی را در Pudong مورد انتقاد قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As artists, we are always asked for the raison d'etre in our work.
[ترجمه گوگل]به عنوان هنرمند، همیشه از ما دلیل وجودی در کارمان خواسته می شود
[ترجمه ترگمان]به عنوان هنرمند، ما همیشه از علت وجودی این کار در کار خود سوال می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Its raison d'etre is to make animation and timing as simple as possible.
[ترجمه گوگل]دلیل وجود آن این است که انیمیشن و زمان بندی را تا حد امکان ساده کند
[ترجمه ترگمان]دلیل وجودی آن این است که انیمیشن و زمان بندی را تا جایی که ممکن است ساده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Economic clout is Taiwan's raison d'etre.
[ترجمه گوگل]نفوذ اقتصادی دلیل وجودی تایوان است
[ترجمه ترگمان]با وجودی که ثبات اقتصادی در تایوان وجود دارد، ثبات اقتصادی در این کشور وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The large public piazza is the raison d'etre of the development.
[ترجمه گوگل]میدان عمومی بزرگ دلیل وجود توسعه است
[ترجمه ترگمان]میدان عمومی بزرگ، دلیل وجودی این توسعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In many ways, interoperability between systems is the raison d'etre of Web Services.
[ترجمه گوگل]از بسیاری جهات، قابلیت همکاری بین سیستم ها دلیل وجود خدمات وب است
[ترجمه ترگمان]از بسیاری جهات، قابلیت هم کاری بین سیستم ها علت وجودی خدمات وب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My whole raison d'etre is geared towards Chelsea losing the Premiership.
[ترجمه گوگل]تمام دلیل وجودی من برای از دست دادن چلسی در لیگ برتر است
[ترجمه ترگمان]دلیل وجودی من این است که در حال از دست دادن the به سمت چلسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You have a - you have to have a raison d'etre - that means more to you than anybody else in the world.
[ترجمه گوگل]شما یک دلیل دارید - باید دلیل وجودی داشته باشید - این برای شما بیش از هر کس دیگری در جهان معنی دارد
[ترجمه ترگمان]تو باید دلیل بیشتری برای زندگی داشته باشی - این یعنی بیشتر از هر کس دیگه ای در دنیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its name is the big clue to this village's raison d'etre.
[ترجمه گوگل]نام آن سرنخ بزرگی از دلیل وجودی این روستا است
[ترجمه ترگمان]این دلیل اصلی زندگی این دهکده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rewi Alley wrote: "Actually the work of Gung Ho was done in the 1938-1942 peroid. The contribution towards keeping Chiang Kai-shek in the war was then the main raison d'etre. "
[ترجمه گوگل]کوچه ریوی نوشت: "در واقع کار گونگ هو در دوره 1938-1942 انجام شد در آن زمان کمک به حفظ چیانگ کای شک در جنگ، دلیل اصلی وجود بود "
[ترجمه ترگمان]کوچه Rewi نوشت: \" در واقع کار of هو در سال ۱۹۳۸ - ۱۹۴۲ انجام شد در آن زمان، کمک به حفظ چیانگ Kai در جنگ، علت اصلی آن بود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. So on this score, for example, the left has more of a cause, more of a raison d'etre, than perhaps in any time recently.
[ترجمه گوگل]بنابراین، برای مثال، در این زمینه، چپ بیش از هر زمانی اخیر دلیل دارد، بیشتر دلیل وجودی دارد
[ترجمه ترگمان]به طور مثال در این امتیاز، جناح چپ بیشتر یک دلیل دارد، بیشتر از وجودی که به طور کلی، از وجودی که به تازگی وجود داشته باشد، بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مفهوم (اسم)
hang, substance, meaning, sense, significance, implication, signification, effect, intention, purport, notion, concept, contents, tenor, raison d'etre

مفاد (اسم)
substance, meaning, sense, significance, signification, content, intent, purport, context, contents, tenor, text, contexture, raison d'etre

انگلیسی به انگلیسی

• reason for living, purpose in life

پیشنهاد کاربران

raison d'etre ( دلیل وجودی، دلیل هستیِ چیزی )
1. reason for being
دلیل وجود داشتن، دلیلِ بودن
2. the purpose that justifies a thing's existence
هدفی که وجود یک چیز را توجیه می کند.
معنای وجودی، فلسفه وجودی، سرشت هستی بخش
فلسفه وجودی

بپرس