اسم ( noun )مشتقات: rainy-day (adj.) عبارات: save it for a rainy day
• : تعریف: a potential time of need or emergency, esp. of economic distress.
جمله های نمونه
1. Save money against a rainy day.
[ترجمه Me] پول را برای روز های سخت نگه دارید
|
[ترجمه ابوالفضل] برای روز مبادا پول پس انداز کنید یا برای روز مبادا پس انداز داشته باشید.
|
[ترجمه گوگل]در مقابل یک روز بارانی پول پس انداز کنید [ترجمه ترگمان]پول را در روز بارانی صرفه جویی کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Live within your means and save for a rainy day.
[ترجمه گوگل]در حد توان خود زندگی کنید و برای یک روز بارانی پس انداز کنید [ترجمه ترگمان]با وسایل خود زندگی کنید و برای روز بارانی صرفه جویی کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Keep something for a rainy day.
[ترجمه Me] نگه داشتن چیزی برای روز مبادا
|
[ترجمه گوگل]چیزی را برای یک روز بارانی نگه دارید [ترجمه ترگمان]چیزی را برای یک روز بارانی نگه دارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The most beautiful is not the rainy day,but with you avoid the rain eaves.
[ترجمه گوگل]زیباترین روز بارانی نیست، اما با تو از طاقچه های بارانی اجتناب کن [ترجمه ترگمان]زیباترین و زیباترین روز بارانی است، اما با این حال شما از ناودان rain اجتناب می کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. It's a rainy day today.
[ترجمه گوگل]امروز یک روز بارانی است [ترجمه ترگمان]امروز روز بارونی - ه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We should save money against a rainy day.
[ترجمه گوگل]ما باید در برابر یک روز بارانی پس انداز کنیم [ترجمه ترگمان]ما باید در برابر یک روز بارانی صرفه جویی کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. 'Another rainy day,' he remarked glumly.
[ترجمه گوگل]او با ناراحتی گفت: "یک روز بارانی دیگر" [ترجمه ترگمان]با افسردگی گفت: یه روز بارونی دیگه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The rainy day drearied the football match.
[ترجمه گوگل]روز بارانی مسابقه فوتبال را ترسناک کرد [ترجمه ترگمان]روز بارانی مسابقه فوتبال را جشن گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I have some money staked out for a rainy day.
[ترجمه گوگل]من مقداری پول برای یک روز بارانی در اختیار دارم [ترجمه ترگمان]من یه مقدار پول برای یه روز مبادا گذاشتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Luckily she had saved some money for a rainy day.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه او مقداری پول برای یک روز بارانی پس انداز کرده بود [ترجمه ترگمان]خوشبختانه او برای یک روز مبادا مقداری پول پس انداز کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He laid up some money for a rainy day.
[ترجمه گوگل]او مقداری پول برای یک روز بارانی جمع کرد [ترجمه ترگمان]اون واسه روز مبادا یه مقدار پول جمع کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Anything above 100 percent goes into a separate rainy day fund, for emergencies.
[ترجمه گوگل]هر چیزی بالاتر از 100 درصد برای مواقع اضطراری به صندوق روز بارانی جداگانه می رود [ترجمه ترگمان]هر چیزی بالاتر از ۱۰۰ درصد به یک صندوق روزانه بارانی جداگانه، برای موارد اضطراری می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It was a rainy day, a bad day in the heart.
[ترجمه گوگل]یک روز بارانی بود، یک روز بد در قلب [ترجمه ترگمان]روز بارانی بود، یک روز بد در قلب [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The groundbreaking was June a rainy day in the Delta.
[ترجمه گوگل]پیشگامانه، ژوئن یک روز بارانی در دلتا بود [ترجمه ترگمان]این groundbreaking در روز بارانی در \"دلتا\" در ماه ژوئن برگزار شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• downpour, day having stormy weather; time of trouble, time of need, emergency