rain

/ˈreɪn//reɪn/

معنی: بارش، باران، بارندگی، باریدن
معانی دیگر: (جمع - با the) فصل باران، سقوط تند و پیاپی، (مجازی) رگبار، (با: it) باریدن، باران آمدن، (مجازی) ریختن، فرود آمدن، ارزانی داشتن، (به مقدار زیاد) دادن، هوای بارانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: water vapor in the atmosphere that condenses and falls from the sky to earth.
مترادف: precipitation, rainfall

(2) تعریف: a rapid and constant fall of anything.
مترادف: fall, shower, torrent
مشابه: pour

- a rain of arrows
[ترجمه گوگل] بارانی از تیر
[ترجمه ترگمان] بارانی از تیره ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: weather characterized by rainfall.

(4) تعریف: (pl.) the rainy season.
مترادف: monsoon
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rains, raining, rained
(1) تعریف: to come down as water from the clouds.
مشابه: drizzle, mist, pour, precipitate, sprinkle, storm

(2) تعریف: to fall in the manner of rain.
مشابه: descend, fall, hail, pour
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: rainless (adj.)
عبارات: rain cats and dogs
(1) تعریف: to pour forth or send down.
مشابه: hail, pour

(2) تعریف: to give generously.
مترادف: heap, lavish, shower
مشابه: pile

- She rained gifts on her children.
[ترجمه تیام] او به فرزندش در روز بارانی هدایایی داده بود
|
[ترجمه گوگل] هدایایی بر سر فرزندانش می بارید
[ترجمه ترگمان] او به فرزندانش هدایایی داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. rain and summer sun develop the crops
باران و خورشید تابستان محصولات را به عمل می آورد.

2. rain augmented the stream
باران جوی را پر آب تر کرد.

3. rain caused the river to inundate farms
باران موجب شد که رودخانه کشتزارها را زیر آب ببرد.

4. rain favored his escape
باران فرار او را آسان کرد.

5. rain forced us to obtrude ourselves upon them
باران ما را مجبور کرد که سر بار آنها بشویم.

6. rain had plastered her dress to her body
باران پیراهن او را به بدنش چسبانده بود.

7. rain has worked in through the roof
باران به تدریج در بام رسوخ کرده است.

8. rain is absorbed by the litter and then seeps into the soil
باران توسط خاکرویه جذب می شود و سپس کم کم به خاک نفود می کند.

9. rain is possible but not certain
باران امکان پذیر است ولی حتمی نیست.

10. rain is unlikely in july
در ماه ژوئیه باران غیر محتمل است.

11. rain made the veneer swell
باران موجب شد که روکش باد بکند.

12. rain patterns and temperature patterns are dissimilar
روال بارندگی با روال حرارت تشابهی ندارد.

13. rain pearled on the windowpane
باران همانند مروارید بر شیشه ی پنجره نشست.

14. rain queered our plans
باران نقشه های ما را به هم زد.

15. rain shower
باران تند

16. rain soaked through his coat
باران در پالتو او رسوخ کرد.

17. rain spoiled the picnic
باران پیک نیک را به هم زد.

18. rain water collects in the basement
در زیر زمین آب باران جمع می شود.

19. rain water flooded the city
آب باران شهر را فراگرفت.

20. rain wrecked our plans
باران نقشه های ما را خراب کرد.

21. rain (something) out (or off)
به خاطر باران تعطیل کردن یا شدن

22. rain cats and dogs
(عامیانه) سخت باریدن،تند باران آمدن

23. rain down (something)
فرو ریختن،سرازیر شدن

24. a rain drenched forest
جنگل خیس از باران

25. a rain of kisses
بارانی از بوسه

26. heavy rain
باران زیاد

27. if rain doesn't fall in the mountains . . .
اگر باران به کوهستان نبارد . . .

28. intermittent rain
باران منقطع،باران گهگاه

29. light rain
باران کم

30. pouring rain delayed our trip
باران شدید سفر ما را به تعویق انداخت.

31. the rain betokens a good crop
باران محصول خوبی را نوید می دهد.

32. the rain came peppering down on us
باران بر سرمان ریخت.

33. the rain didn't even dampen the ground
باران زمین را حتی نم دار هم نکرد.

34. the rain freshened every thing
باران همه چیز را تر و تازه کرد.

35. the rain greened the grass
باران چمن را سبز کرد.

36. the rain lifted
باران ایستاد.

37. the rain made me sopping wet
باران مرا خیس آب کرد.

38. the rain refreshed parched plants
باران گیاهان تشنه را تروتازه کرد.

39. the rain revived the drooping plants
باران به گیاهان پژمرده جان تازه بخشید.

40. the rain ruined my hat
باران کلاه مرا خراب کرد.

41. the rain settled the dust
باران گرد و خاک را فرونشاند.

42. the rain turned into snow
باران به برف تبدیل شد.

43. the rain upset our plans
باران نقشه های مارا به هم زد.

44. the rain was coming down steady
باران مداوما می بارید.

45. the rain whipped her face
باد بر چهره ی او تازیانه می نواخت.

46. this rain is not going to let up!
این باران قطع شدنی نیست !

47. to rain praises on someone
کسی را غرق تحسین کردن

48. come rain or (come) shine
چه باران بیاید چه آفتابی باشد،هر طور که شده

49. a driving rain
باد و باران،باران شدید

50. a gentle rain dropped
باران ملایمی می بارید.

51. a heavy rain
باران سنگین

52. a heavy rain began to fall
باران سختی شروع به ریزش کرد.

53. a teeming rain
باران سیل آسا

54. a timely rain saved the starving village
باران به موقع روستای گرسنگی زده را نجات داد.

55. apt to rain
احتمال باریدن

56. drops of rain were landing on my head
قطره های باران بر سرم می ریخت.

57. failing some rain soon, the crops will be ruined
اگر بزودی باران نیاید محصول از بین خواهد رفت.

58. in tehran, rain is not seasonable in july
در تهران باران در ماه ژوئیه عادی نیست.

59. it may rain
شاید باران بیاید.

60. it might rain
باران محتمل است.

61. lack of rain
کمبود باران

62. suddenly, the rain turned into a deluge
ناگهان باران به رگبار شدید تبدیل شد.

63. the cold rain was spitting off and on
باران سرد گهگاه نم نم می بارید.

64. to associate rain with grief
باران را با حزن تداعی کردن

65. a right smart rain
یک باران درست و حسابی

66. all night the rain spattered on the hut's roof
تمام شب باران بر بام کلبه می بارید.

67. cloudy skies augur rain
آسمان ابری نشان باران است.

68. dark clouds denote rain
ابرهای سیاه نشانگر باران است.

69. dark clouds mean rain
ابر سیاه نشانه ی باران است.

70. it continued to rain
باران ادامه داشت.

مترادف ها

بارش (اسم)
downfall, precipitation, rainfall, rain

باران (اسم)
hydrometeor, rain

بارندگی (اسم)
shower, rainfall, rain

باریدن (فعل)
pour, shower, rain

تخصصی

[عمران و معماری] باران
[زمین شناسی] باران، بارش، بارندگی، باریدن،
[آب و خاک] باران

انگلیسی به انگلیسی

• water droplets which fall from clouds during stormy weather
shower, release water droplets during stormy weather
rain is water that falls from the clouds in small drops.
in countries where rain only falls in certain seasons, this rain is referred to as the rains.
when rain falls, you can say that it is raining.
if things such as bullets rain from above, they fall rapidly in large quantities.
if things such as bullets rain down, they fall rapidly in large quantities.
if a sports match is rained off, it cannot take place because of the rain.

پیشنهاد کاربران

باران:بارش.
تند است.
بارش سخت .
شوف است:سخت
رِفت است:سفت
نَم و نُول است:اندک اندک
لَفاب ( لَف آب ) است سخت بسیار.
تِیف تَف است:کم کم
تَم تَم است :ابرها به روندند. ( وهم چنین تگرگ. )
برف:گُلیج گُلیج:فروان و بسیار.
باران
مثال: The rain fell heavily, flooding the streets.
باران با شدت بارید و خیابان ها را غرق کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
rain on someone's parade
to do something that spoils someone's plans
انجام کاری که باعث شود نقشه های کسی خراب شود.
I'm sorry to rain on your parade but you're not allowed to have alcohol on the premises
...
[مشاهده متن کامل]

He was so excited to propose to her, but his brother rained on his parade by telling her first
I hate to rain on your parade, but you can’t go to the concert. You have a fever and you need to rest
She was looking forward to her vacation, but the weather forecast rained on her parade. It was going to rain all week

کوردی:
واران
بارانی باران بارش باریدن . . . .
Rain:باران 💦
تلفظ:رِیْنْ
Rain ( noun ) ( no plural ) :the water that falls from the sky, باران
( Rain ( verb:باریدن
( Rainy ( adj: بارانی ، باران بار
Exp: a rainy day
اسم rain به معنای باران
معادل اسم rain در فارسی باران است. به قطرات آبی که بصورت مجزا از آسمان به زمین می افتند و در واقع رطوبت متراکم جو هستند، rain یا باران گفته می شود. مثال:
. i love the rain ( من باران را دوست دارم. )
...
[مشاهده متن کامل]

. we had to walk home in the rain ( ما مجبور شدیم پیاده زیر باران به خانه برویم. )
فعل rain به معنای باران آمدن، باران گرفتن، باریدن
معادل های فارسی فعل rain باران آمدن، باران گرفتن و باریدن هستند. این فعل اشاره دارد به افتادن قطرات آب یا همان باران از آسمان به زمین. مثال:
. it rained hard last night ( دیشب باران شدیدی آمد. )
. it was raining all weekend ( تمام آخر هفته باران میامد. )
منبع: سایت بیاموز

t is raining beautifully now
هم اکنون به قشنگی باران الهی می بارد
زَفاکیدَن.
Rain on گندزدن
Rain:بارون
Ease off /up کم شدن شدت ( باران )
Let up قطع شدن ( باران )
باران
Wet rain
چندین جمله مربوط به باران
باران خیلی کم می بارد و معمولا هیچ برف نمی بارد.
There's very little rain and usually no snow.
دارد باران می بارد.
It's raining
بیرون به شدت باران می بارد.
...
[مشاهده متن کامل]

It's pouring outside.
باران سنگینی می بارد.
It's raining heavily.

دارد رگبار می بارد.
It's showering.

به شدت باران می بارد.
The rain is coming down in torrents.

دیشب باران شدیدی بارید.
We had a torrential downpour last night.

( منظور بارانی است که از قطرات بسیار ریز ولی متراکم تشکیل شده و مخصوص مناطق ساحلی است. )
It's drizzling. I like drizzles.

( منظور باران سبک و متناوب است. )
It's sprinkling.

( منظور مخطوط باران و برف و یا باران و تگرگ است. )
It's sleeting.

He rained heavy blows on the old woman
ضربات/مشت های محکمی روانه پیرزن کرد
[Bad Weather]
[Collocation]
forecast/​expect/​predict rain/​snow/​a category - four hurricane

باران
I guess it will rain this afternoon 📛
حدس میزنم این بعد از ظهر باران خواهد آمد
بارندگی
باران - بارانی
باران. . . . بارش. . . . بارندگی. . . . باریدن. . . .
بارون اومدن
باران بارش
rainy:بارانی
بارون اومدن
بارش، باران، بارندگی، باریدن

باران
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس