• (1)تعریف: a railroad system, esp. one operating over short distances using light equipment. • مشابه: rail
- The Union Pacific railway is one of the largest in the U.S.
[ترجمه ههههه] امه ی دنیا باتو بدست
|
[ترجمه گوگل] راهآهن اتحادیه اقیانوس آرام یکی از بزرگترین راهآهنهای ایالات متحده است [ترجمه ترگمان] راه آهن اقیانوس آرام یکی از بزرگ ترین راه آهن ایالات متحده آمریکا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: any line of rail tracks.
- It was an extraordinary feat to lay the railway through these mountains.
[ترجمه گوگل] این یک شاهکار خارق العاده بود که راه آهن را از میان این کوه ها بگذراند [ترجمه ترگمان] این کار بزرگی بود که خط آهن را در میان این کوه ها قرار می داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1.
راه آهن
2. railway embankment
خاکریزی راه آهن
3. railway police
پلیس راه آهن
4. a railway crossing
گذرگاه راه آهن
5. a railway overpass
پل هوایی راه آهن
6. a railway tunnel
تونل راه آهن
7. a railway yard
تعمیرگاه راه آهن
8. the railway depot is in the south of the city
ایستگاه ترن در جنوب شهر است.
9. the railway loops around the mountain
راه آهن دور کوه حلقه می زند.
10. the railway runs parallel to the road
راه آهن با جاده موازی است.
11. this railway runs through a forest
این راه آهن از میان جنگل می گذرد.
12. this railway terminates in kerman
این خط آهن در کرمان خاتمه می یابد.
13. a double-track railway
راه آهن دو خطی
14. a second-class railway carriage
واگن درجه دو (راه آهن)
15. bombers targeted railway bridges
بمب افکن ها پل های راه آهن را هدف قرار دادند.
16. narrow gauge railway
خط آهن دارای ریل های نزدیک به هم،خط آهن باریک
17. chicago is a railway hub
شیکاگو قلبگاه خطوط راه آهن است.
18. rebel workers stormed the railway station
کارگران شورشی به ایستگاه راه آهن یورش بردند.
19. residential neighborhoods around the railway station
محله های مسکونی اطراف ایستگاه راه آهن
20. the bed of the railway
بستر (زیرسازی) راه آهن
21. they tried to make railway travel more attractive
کوشیدند مسافرت با ترن را جاذب تر کنند.
22. the buzzing hive at the railway station
انبوه پرسروصدای مردم در ایستگاه ترن
23. people were milling around in the railway station
در ایستگاه راه آهن مردم در هم می لولیدند.
24. the two towns are joined by railway
دو شهر توسط راه آهن به هم متصل شده اند.
25. The railway has nationalized in our country.
[ترجمه گوگل]راه آهن در کشور ما ملی شده است [ترجمه ترگمان]راه آهن در کشور ما ملی شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. Whatever you do, don't call a "railway enthusiast" a trainspotter?it's the ultimate insult.
[ترجمه گوگل]هر کاری که میکنید، یک "علاقهدار راهآهن" را جابجایی قطار خطاب نکنید؟ این نهایت توهین است [ترجمه ترگمان]هر کاری که می کنی، به یه \" \" \"برای\" trainspotter \" زنگ نزن؟ این توهین نهایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. We cab to the railway station.
[ترجمه گوگل]با تاکسی به ایستگاه راه آهن می رویم [ترجمه ترگمان]ما با تاکسی به ایستگاه راه آهن رفتیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. The travelers detrained at the railway station.
[ترجمه گوگل]مسافران در ایستگاه راه آهن بیدار شدند [ترجمه ترگمان]مسافران قطار در ایستگاه راه آهن به راه افتادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. Such speed of travel was unimaginable before the railway age.
[ترجمه گوگل]چنین سرعتی در سفر قبل از عصر راه آهن غیرقابل تصور بود [ترجمه ترگمان]این سرعت سفر قبل از عصر راه آهن غیرقابل تصور بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. The railway is still under construction.
[ترجمه گوگل] این خط آهن هنوز در دست احداث است.
|
[ترجمه گوگل]راه آهن همچنان در حال ساخت است [ترجمه ترگمان]این خط آهن هنوز در دست ساخت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
خط اهن (اسم)
track, rail, railway
راه اهن (اسم)
road, railway, railroad
وابسته به راه اهن (صفت)
railway
تخصصی
[عمران و معماری] راه آهن - خط آهن
انگلیسی به انگلیسی
• railroad, train track, path for a train made of parallel metal tracks a railway is a route along which trains travel on steel rails. a railway is also a company or organization that operates railway routes.
پیشنهاد کاربران
در کتاب word skills به معنای ایستگاه به کار رفته است.
راه آهن
We open on an empty hall. It appears to be an old railway waiting room