raillery

/ˈreɪləri//ˈreɪləri/

معنی: انتقاد، سرزنش، شوخی، توبیخ، استهزا
معانی دیگر: لغز گویی، شوخی و متلک گویی، توبی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: railleries
• : تعریف: good-natured ridicule or a remark featuring such ridicule; teasing.

- He received much raillery in the locker room after he admitted that he was in love.
[ترجمه گوگل] او پس از اعتراف به عاشق بودنش در رختکن مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] بعد از این که اعتراف کرد که عاشق شده است، در رخت کن با استهزا بسیار پذیرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was gifted, on occasion, with a gentle raillery, which almost always concealed a serious meaning.
[ترجمه گوگل]گهگاه به او هدایایی را می‌دادند که تقریباً همیشه معنایی جدی را پنهان می‌کرد
[ترجمه ترگمان]او با نوعی تمسخر ملایم، که تقریبا همیشه مفهوم جدی را پنهان می کرد، با استعداد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The raillery with which he had spoken to her in her early days at Vetch Street had changed its nature.
[ترجمه گوگل]رایلی که در روزهای اول زندگی در خیابان وچ با او صحبت کرده بود، ماهیت خود را تغییر داده بود
[ترجمه ترگمان]استهزا و استهزا آمیزی که در نخستین روزه ای کودکی در خیابان vetch با وی سخن گفته بود ماهیت خود را تغییر داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She was greeted with raillery from her fellow workers, but Jason surprisingly wasn't around.
[ترجمه گوگل]از طرف همکارانش از او استقبال شد، اما جیسون در کمال تعجب آنجا نبود
[ترجمه ترگمان]او با تمسخر از همکارانش به او تبریک گفت، اما جیسون به طرز شگفت انگیزی این اطراف نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He indulged in gentle raillery at God with closed doors.
[ترجمه گوگل]او با درهای بسته به طمع ملایم با خدا پرداخت
[ترجمه ترگمان]او با مهربانی به خدا با دره ای بسته به خدا استهزا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Prince Charles does not escape raillery from others.
[ترجمه گوگل]شاهزاده چارلز از شر دیگران فرار نمی کند
[ترجمه ترگمان]شاهزاده چارلز از تمسخر دیگران دست بردار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The immediate target of Digger's raillery was his communication officer, a lean morose - looking southerner.
[ترجمه گوگل]هدف بلافصل رایلی دیگر افسر ارتباطی او بود، یک مرد لاغر لاغر که به نظر جنوبی بود
[ترجمه ترگمان]شوخی فوری این مرد، افسر ارتباطات او بود، یک جنوبی عبوس و عبوس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He said this in a tone of jocose raillery.
[ترجمه گوگل]او این را با لحن ژوکوزی گفت
[ترجمه ترگمان]این جمله را با لحنی استهزا آمیز ادا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The immediate target of Digger's raillery was his communications officer, a lean morose - looking southerner.
[ترجمه گوگل]هدف بلافصل رایلی دیگر، افسر ارتباطات او بود، یک آدم لاغر لاغر که به نظر جنوبی بود
[ترجمه ترگمان]شوخی فوری این مرد، افسر ارتباطات او بود، یک جنوبی عبوس و عبوس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I got an affectionate send-off from my colleagues, along with much raillery and leg-pulling.
[ترجمه گوگل]من از همکارانم اخراج محبت آمیزی دریافت کردم، همراه با رایلینگ زیاد و کشیدن پا
[ترجمه ترگمان]من یه پیغام دوستانه از همکارام دارم که همراه با شوخی و پاچه خواری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From his very first steps among men, he had felt himself, later on he had seen himself, spewed out, blasted, rejected. Human words were, for him, always a raillery or a malediction.
[ترجمه گوگل]از همان اولین قدم‌هایش در میان مردم، خودش را احساس می‌کرد، بعداً خودش را دیده بود، بیرون ریخته بود، منفجر شد، طرد شد واژه های انسانی برای او همیشه مضحک یا ناسزا بود
[ترجمه ترگمان]از نخستین قدم های خود در میان مردها، خود را، که بعدها خود دیده بود، بی آن که خود دیده باشد، باز کرد و باز کرد کلمات انسانی، برای او، همیشه نوعی تمسخر یا یک نفرین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انتقاد (اسم)
animadversion, criticism, critique, censure, raillery, fustigation

سرزنش (اسم)
snub, vituperation, blame, reproach, reproof, raillery, remonstrance, railing, rebuke, scolding, twit, condemnation, chiding, disapprobation, sarcasm, conviction, demerit, deprecation, reprimand, reprehension

شوخی (اسم)
sport, game, fun, spree, raillery, quiz, jink, drollery, persiflage, jape, bob, joke, prank, humor, jest, bon mot, facetiae, curvet, gig, lark, funny bone, pleasantry, jocosity, waggery, witticism, laverock

توبیخ (اسم)
vituperation, reproach, talking to, raillery, rail, reprimand

استهزا (اسم)
raillery, ridicule

انگلیسی به انگلیسی

• teasing, banter, playful ridicule
raillery is behaviour that involves friendly jokes and teasing remarks; a literary word.

پیشنهاد کاربران

ی نوع شوخی همچین mellow ! ک طرف شاکی نشه
= ( light teasing )
شوخی

بپرس