ragtag

/ˈrægˌtæɡ//ˈræɡtæɡ/

طبقات پست اجتماع، اراذل، کور و کچل ها، واماندگان، واخورده های اجتماع (ragtag and bobtail هم می گویند)، توده طبقات پست، اجامر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: shaggy, unkempt, or decrepit; in poor condition; ramshackle.

جمله های نمونه

1. The village was guarded by a ragtag group of soldiers.
[ترجمه گوگل]دهکده توسط گروهی متشکل از سربازان محافظت می شد
[ترجمه ترگمان]دهکده توسط گروهی از سربازان محافظت می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He arrived with a ragtag collection of friends.
[ترجمه گوگل]او با مجموعه ای از دوستانش وارد شد
[ترجمه ترگمان]با گروهی از دوستان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Its slopes were covered by a ragtag collection of shanties.
[ترجمه گوگل]دامنه‌های آن با مجموعه‌ای از کانکس پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]دامنه های آن توسط یک مجموعه از کلبه ها پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The image of ragtag Vietminh guerrillas persisted, but it was pure romanticism.
[ترجمه گوگل]تصوير چريك‌هاي ويتمينه پابرجا بود، اما رمانتيسم محض بود
[ترجمه ترگمان]تصویر of Vietminh سماجت می ورزید، اما این romanticism pure بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His ragtag collection of friends means more to him than I do.
[ترجمه گوگل]مجموعه دوست‌داشتنی‌اش برای او بیشتر از من معنا دارد
[ترجمه ترگمان]ragtag از دوستان برای او بیشتر از من ارزش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But in an almost Biblical miracle, the ragtag Jewish forces defeated the combined Arab might.
[ترجمه گوگل]اما در یک معجزه تقریباً انجیلی، نیروهای درهم و برهم یهودی، قدرت ترکیبی اعراب را شکست دادند
[ترجمه ترگمان]اما در یک معجزه در کتاب مقدس، این افراد این افراد عرب را شکست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Under the peace agreement, the Maoists' ragtag bunch of guerrillas was supposed to be integrated with the proper army.
[ترجمه گوگل]بر اساس قرارداد صلح، دسته چریک های مائوئیست ها قرار بود با ارتش مناسب ادغام شوند
[ترجمه ترگمان]تحت قرارداد صلح، مائوییست ها گمان می کردند که یک گروه از چریک ها با ارتش مناسب ادغام شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Because there's a ragtag group of rebels facing an evil regime and their greatest hope may be the fighting fury of robots they assemble out of the scrap heap.
[ترجمه گوگل]از آنجا که گروهی از شورشیان با یک رژیم شیطانی روبرو هستند و بزرگترین امید آنها ممکن است خشم جنگی روبات هایی باشد که از انبوه قراضه جمع آوری می کنند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که یک گروه از شورشیان با یک رژیم شیطانی رو به رو هستند و بزرگ ترین امیدشان این است که با fury از روبات ها دور هم جمع شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now, from the left, comes a ragtag assortment of college kids, labor unionists, conspiracy theorists and others who've taken to the streets in protests dubbed "Occupy Wall Street.
[ترجمه گوگل]اکنون، از سمت چپ، مجموعه‌ای از بچه‌های دانشگاهی، اتحادیه‌های کارگری، نظریه‌پردازان توطئه و دیگرانی می‌آیند که در تظاهراتی به خیابان‌ها آمده‌اند که «وال استریت را اشغال کنید»
[ترجمه ترگمان]حالا از سمت چپ، یک گروه از کودکان کالج، اتحادیه های کارگری، نظریه پردازان توطئه و برخی دیگر که در تظاهرات اعتراضی به \"وال استریت استریت\" به خیابان ها ریخته اند، قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a luxury the 9 ragtag team obviously could not afford.
[ترجمه گوگل]این یک لوکس بود که تیم 9 راگتاگ بدیهی است که توانایی پرداخت آن را نداشت
[ترجمه ترگمان]این یک کالای لوکس بود که تیم آ به طور واضح استطاعت آن را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was a luxury the ragtag team obviously could not afford.
[ترجمه گوگل]این امری تجملی بود که بدیهی است که تیم راگتاگ نمی توانست از عهده آن برآید
[ترجمه ترگمان]این یک کالای لوکس بود که این تیم به طور واضح استطاعت آن را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was a luxury ragtag team obviously could not afford.
[ترجمه گوگل]این تیم لوکسی بود که بدیهی است که توانایی پرداخت آن را نداشت
[ترجمه ترگمان]این یک تیم لوکس بود که ظاهرا توان مالی آن را نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The pleasure of leading the ragtag and bobtail proves but so-so, compared with the pleasure of commanding the House of Commons.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با لذت فرماندهی در مجلس عوام، لذت رهبری کتک و باب دم ثابت است
[ترجمه ترگمان]لذت رهبری the و bobtail این را ثابت می کند، در مقایسه با لذت فرمانده مجلس عوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The rebels are a ragtag force.
[ترجمه گوگل]شورشیان یک نیروی درهم تنیده هستند
[ترجمه ترگمان]شورشیان، ragtag هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• rabble, mob, riffraff, masses

پیشنهاد کاربران

Ragtag /ˈr�ɡˌt�ɡ/ ( n - derogatory ) – meaning: a disreputable or disorganized group of people ( esp in the phrase ragtag and bobtail )
توده مردم پست؛ اراذل و اوباش؛ واخورده های اجتماع؛ طبقات پست اجتماع؛ وامانده های اجتماع؛ مردم عادی جامعه
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
The pleasure of leading the ragtag and bobtail proves but so - so, compared with the pleasure of commanding the House of Commons.
در مقایسه با لذت فرماندهی در مجلس عوام، لذت رهبری وامانده های جامعه چندان چنگی به دل نمیزند.
Example 2: 👇
Without the populace having any hand in it, the ragtag and bobtail of the strangers became bolder and shouted more and more.
بی آنکه مردم دستی در آن داشته باشند، اراذل و اوباشِ غریبه ها جسورتر می شدند و بیشتر و بیشتر فریاد می زدند.
Example3: 👇
The ragtag and bobtail of every nation poured into the frontier in search of gold.
طبقات پست جوامع مختلف در جستجوی طلا به مرزها سرازیر شدند.
Example 4: 👇
To make myself amiable and pay court to all the ragtag and bobtail is not in my line.
تلاش برای اینکه دوست داشتنی بنظر برسم و تملق هر بی سر و پایی رو بگم در حیطه ی کاریِ من نیست.
Example 5: 👇
TRUM: Well, we're on the highroad to the West—and when we get the ragtag and bobtail cleaned out of here, we’ll grow. yes, Sir—we’ll grow.
NINIAN: I'm sure of it.
* Abe Lincoln in Illinois - a play by Robert E. Sherwood
تِرام: خوب، ما در شاهراه غرب هستیم - و وقتی که اینجا رو از واخورده های اجتماع پاک کنیم، رشد خواهیم کرد. بله قربان - ما رشد خواهیم کرد.
نینیان: مطمئنم
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #آبراهام لینکن در ایلینوی، # اثر رابرت شِروود

ragtag
منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/ragtag
اجیر، مزدور، جیره خوار، آشوب گر، فتنه گر
هر کس و ناکسی
ننه قمر
بی سر و پا

بپرس