ragged

/ˈræɡəd//ræɡd/

معنی: کهنه، خشن، زبر، نا هموار، ناصاف، پاره پاره، ژنده
معانی دیگر: مندرس، پاره پوره، (مانند اره) دندانه دار، بریده بریده، ناصاف (jagged هم می گویند)، ژولیده، شانه نکرده، ناموزون، سردستی، غیر یکدست، ناقص، زمخت، ژنده پوش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: raggedly (adv.), raggedness (n.)
(1) تعریف: worn down into rags; torn and tattered.
مترادف: tattered
مشابه: disreputable, frayed, frazzled, patched, rent, ripped, shabby, shredded, threadbare, torn, worn

- The poor woman wore a ragged coat.
[ترجمه گوگل] زن بیچاره یک کت ژنده پوشیده بود
[ترجمه ترگمان] زن بیچاره نیم تنه کهنه ای به تن کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: attired in worn or threadbare clothing; in disarray; unkempt.
مترادف: scraggly, seedy, shabby, unkempt
مشابه: disheveled, disorderly, sloppy, slovenly, untidy

- The ragged stranger begged for food.
[ترجمه گوگل] غریبه ژنده پوش التماس غذا کرد
[ترجمه ترگمان] غریبه ژنده پوش برای غذا التماس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: having rough or sharp edges or surfaces.
مترادف: craggy, jagged, rough
مشابه: coarse, irregular, notched, ridged, rugged, scraggy, serrated, torn, uneven

- The waves lashed against the ragged rocks.
[ترجمه گوگل] امواج به صخره های پاره پاره برخورد کردند
[ترجمه ترگمان] امواج به سنگ های ناهموار برخورد می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: rough; imperfect; sloppy.
مترادف: imperfect, rough, shoddy, slipshod, sloppy
مشابه: careless, defective, inferior, rusty, shabby, uneven, unfinished, unpolished, untidy

- The critics came down hard on the play's ragged production.
[ترجمه گوگل] منتقدان به شدت از تولید نابسامان نمایشنامه انتقاد کردند
[ترجمه ترگمان] منتقدان نمایش ragged را به سختی به نمایش گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: harsh; raspy.
مترادف: grating, harsh, raspy, rough
مشابه: discordant, dissonant, gruff, jangling, raucous, scratchy, strident

- He hadn't slept all night and his voice was ragged in the morning.
[ترجمه گوگل] تمام شب را نخوابیده بود و صبح صدایش ژولیده بود
[ترجمه ترگمان] تمام شب را نخوابیده بود و صدایش در صبح پاره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. ragged hair
موی ژولیده

2. a ragged flag
پرچم پاره پوره

3. a ragged shirt
پیراهن ژنده

4. a ragged style
سبک ناموزون

5. the ragged edge of poverty
آستانه ی فقر

6. the ragged edge of the broken glass
لبه ی ناصاف لیوان شکسته

7. the ragged voice of a man with a sore throat
صدای خشن مردی که گلودرد دارد

8. run ragged
کاملا خسته کردن،وامانده کردن،از پا انداختن

9. on the ragged edge
در شرف از دست دادن مشاعر یا خودداری یا شکیبایی و غیره

10. They ragged him about his haircut.
[ترجمه گوگل]آنها او را در مورد کوتاه کردن موهایش ناراضی کردند
[ترجمه ترگمان]موهایش را پاره کرده بود و موهایش را پاره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He looked ragged, so I told him to go to bed.
[ترجمه گوگل]قیافه اش پاره شده بود، به همین دلیل به او گفتم برود بخوابد
[ترجمه ترگمان]ژنده پوش به نظر می رسید، بنابراین به او گفتم به رختخواب برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The kids have run me ragged this week - I'm glad they're going back to school tomorrow.
[ترجمه گوگل]بچه‌ها این هفته من را پاره پاره کرده‌اند - خوشحالم که فردا به مدرسه برمی‌گردند
[ترجمه ترگمان]این هفته بچه ها مرا خسته کرده اند - خوشحالم که فردا به مدرسه بر می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A ragged shout went up from the small crowd.
[ترجمه گوگل]فریاد خشن از میان جمعیت کوچک بلند شد
[ترجمه ترگمان]فریادی از جمعیت بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the corridor were four dirty, ragged bundles, just identifiable as human beings.
[ترجمه گوگل]در راهرو چهار بسته کثیف و پاره پاره وجود داشت که فقط به عنوان انسان قابل شناسایی بودند
[ترجمه ترگمان]در راهرو چهار بسته کثیف و مندرس بود که به عنوان انسان قابل تشخیصی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. 'Round the rugged rocks the ragged rascal ran' uses alliteration.
[ترجمه گوگل]«دور صخره‌های ناهموار راسکال پاره پاره دوید» از آلتراسیون استفاده می‌کند
[ترجمه ترگمان]ان مردک رذل با استفاده از سنگ های ناهموار از alliteration استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کهنه (صفت)
olden, obsolete, antiquated, gray, old, ancient, age-old, archaic, stale, antique, dead, bygone, trite, time-worn, behindhand, ragged, frowsty, worm-eaten, dowdy, musty, fusty, poky, obsolescent, worn-out, run-down, well-worn, tacky, weatherworn

خشن (صفت)
raucous, rough, harsh, coarse, randy, rude, sore, tough, high, brutish, brute, wooden, blatant, stark, impolite, bearish, churlish, caddish, unkempt, blowsy, blowzy, boorish, indelicate, ragged, brusque, stocky, gruff, hoarse, plebeian, offish, crusty, scabrous, woolly, ungracious, iron-bound, rough-and-ready, rowdy, scraggy, truculent, unmannered

زبر (صفت)
rough, coarse, prickly, stark, stubby, bristly, scaly, ragged, russet, shaggy, coarse-grained, scabrous, stubbly

نا هموار (صفت)
rough, rude, rugged, uneven, unfair, scaly, ragged, bumpy, jagged, scabrous

ناصاف (صفت)
uneven, lumpy, streaky, ragged, coarse-grained, impure, snaggy

پاره پاره (صفت)
ragged, fragmentary, fragmental, dilapidated, scrappy, torn to pieces

ژنده (صفت)
ragged, shabby, raggedy

تخصصی

[نساجی] ریش شدن پارچه

انگلیسی به انگلیسی

• tattered, torn, worn; rough, having jagged edges
someone who is ragged is wearing clothes that are old and torn.
ragged clothes are old and torn.
a ragged line or edge is uneven or rough.

پیشنهاد کاربران

ragged cry
ناله ها یا گریه های جگرخراش
نخ نما شده
ژنده
مندرس
پاره پاره
کهنه
Ragged nerves: کلافه، اعصاب درب و داغون، اعصاب خسته، پریشان، به هم ریخته
بسیار کهنه وقدیمی
این رو اگر برای لباس استفاده کنیم میشه شبیه همون یک لباس پاره و پودر شده
Very old and in pieces of clothes
شلخته و پاره پوره
کهنه و فرسوده، قدیمی
old
کهنه
مندرس
Run herself ragged. . . . خودراازنفس انداختن

بپرس