rag doll

/ˈræɡˈdɑːl//ræɡdɒl/

عروسک پارچه یی

جمله های نمونه

1. Shaking her like a rag doll, Janine began to shout.
[ترجمه گوگل]جنین با تکان دادن او مانند یک عروسک پارچه ای، شروع به فریاد زدن کرد
[ترجمه ترگمان]جنین در حالی که او را مثل یک عروسک پارچه ای تکان می داد، شروع به فریاد زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Your first effort may well look like a rag doll, but this is quite adequate to begin with.
[ترجمه گوگل]اولین تلاش شما ممکن است شبیه یک عروسک پارچه ای به نظر برسد، اما این برای شروع کاملاً کافی است
[ترجمه ترگمان]اولین تلاش شما ممکن است مثل یک عروسک کهنه به نظر برسد، اما این برای شروع مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This rag doll treatment of our things is great fun for him.
[ترجمه گوگل]این عروسک پارچه‌ای که با وسایل ما رفتار می‌کند برای او سرگرم‌کننده است
[ترجمه ترگمان]این درمان عروسک پارچه ای ما براش خیلی حال میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The second was propped, ungainly as a rag doll, against the far wall.
[ترجمه گوگل]دومی مانند عروسکی پارچه‌ای نازک به دیوار دور تکیه داده بود
[ترجمه ترگمان]دومیش مثل عروسک پارچه ای بود که به دیوار چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She looked like a rag doll.
[ترجمه گوگل]او شبیه یک عروسک پارچه ای بود
[ترجمه ترگمان]شبیه عروسک پارچه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Maddened by the limp rag doll banging against his legs, he veered to the left.
[ترجمه گوگل]او که از کوبیدن عروسک پارچه ای به پاهایش دیوانه شده بود، به سمت چپ منحرف شد
[ترجمه ترگمان]از کنار عروسک پارچه ای که روی پاهایش قرار گرفته بود، به سمت چپ منحرف شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now let's go back to your first novel, Rag Doll.
[ترجمه گوگل]حالا بیایید به اولین رمان شما، عروسک پارچه ای برگردیم
[ترجمه ترگمان]حالا بیایید به اولین رمان خود، Rag (Doll)برگردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her favourite toy was a rag doll.
[ترجمه گوگل]اسباب بازی مورد علاقه او یک عروسک پارچه ای بود
[ترجمه ترگمان]عروسک محبوبش یک عروسک پارچه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This was how he remembered her, rather than as the cancer-pained rag doll he had nursed until her death.
[ترجمه گوگل]اینگونه او را به یاد می آورد، نه به عنوان عروسک پارچه ای سرطانی که تا زمان مرگ از او پرستاری کرده بود
[ترجمه ترگمان]این بود که او به جای آن عروسک پارچه ای که تا حد مرگ از او پرستاری کرده بود، به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can't you see how obscene it is to get him dressed up and wheel him around like a big rag doll?
[ترجمه گوگل]آیا نمی بینید که چقدر زشت است که او را بپوشانید و مانند یک عروسک پارچه ای بزرگ او را بچرخانید؟
[ترجمه ترگمان]مگر نمی بینی که چقدر زشت است که او را مثل یک عروسک کهنه چرخ بزنیم و چرخ بزنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That was when Kleiber had given up the struggle and collapsed, limp and helpless as a rag doll.
[ترجمه گوگل]آن زمان بود که کلیبر مبارزه را رها کرد و مانند عروسکی پارچه‌ای لنگ و درمانده فرو ریخت
[ترجمه ترگمان]همان وقت بود که Kleiber مبارزه را رها کرده بود و به صورت یک عروسک کهنه ناتوان افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He grabbed her collar, dragging her clear and across the mud like a life-size rag doll.
[ترجمه گوگل]یقه‌اش را گرفت و او را مثل یک عروسک پارچه‌ای در اندازه واقعی روی گل و لای کشید
[ترجمه ترگمان]یقه او را گرفت و او را مثل یک عروسک پارچه ای که به اندازه یک عروسک پارچه ای بود از میان گل بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I wouldn't give a straw for you female ego - it's a rag doll.
[ترجمه گوگل]من یک نی برای خودت زنانه نمی دهم - این یک عروسک پارچه ای است
[ترجمه ترگمان]من برای شما یک کاه فراهم نمی کنم - این یک عروسک پارچه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mack: You should be attractive a soil kip after that rag doll today.
[ترجمه ابوالفضل] توباید بعد از اون عروسک خوشگل تر باشی
|
[ترجمه گوگل]ماک: امروز باید بعد از آن عروسک پارچه ای یک کیپ خاکی جذاب باشی
[ترجمه ترگمان]تو باید امروز بعد از اون عروسک پارچه ای خوشگل باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• stuffed doll made from soft cloth
a rag doll is a soft doll made from pieces of cloth.

پیشنهاد کاربران

Noun - countable :
عروسک پارچه ای به شکل انسان که درون آن با چیزهایی نرم مانند پنبه یا پارچه، پر می شود.
نمونه :
I stopped my motor car, but a small car coming in the opposite direction hit this child and flung her into the air like a rag doll
rag doll
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/rag-doll• https://www.ldoceonline.com/dictionary/rag-doll
نژاد گربه
شاید بشه گفت تفاوت این عروسک با بقیه مثل puppet در نوع عروسک هست که این عروسک مثلا شلوار، مو، جوراب و. . . داره مثل عروسک های دخترانه و جنس عروسک پارچه هست نه پلاستیک.

بپرس