rag

/ˈræɡ//ræɡ/

معنی: کهنه، پاره، لباس مندرس، لته، پاره پاره کرد ن، بی مصرف شدن، کهنه شدن
معانی دیگر: تکه ی پارچه (برای پاک کردن و غیره)، ژند، لتره، (جمع) لباس مندرس، ژنده، کجینه، (کاشانی) وشگوا، چیز بی ارزش، دور انداختنی، ساخته شده از لته، (عامیانه) وابسته به ساختن و فروش جامه (به ویژه لباس زنانه)، (جمع - شوخی آمیز) جامه، لباس، (مرکبات) آسه ی سفید (در وسط پرتقال و غیره)، میان آسه، (خودمانی - تحقیر آمیز) روزنامه، جریده، دست انداختن، منتر کردن، به بازی گرفتن، عیبجویی کردن، سرزنش کردن، (انگلیس) شوخی (عملی) کردن با، (انگلیس) شوخی عملی (غیر لفظی)، (معماری) سنگ لوح بام (که فقط یک طرف آن را صاف کرده اند)، (موسیقی)، آهنگ رگ تایم (رجوع شود به: ragtime)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a scrap or fragment of cloth.
مترادف: cloth
مشابه: remnant, ribbon, scrap, shred, swatch, tatter

- You can use this rag to clean up the paint spills.
[ترجمه گوگل] می توانید از این پارچه برای تمیز کردن رنگ های ریخته شده استفاده کنید
[ترجمه ترگمان] شما می توانید از این پارچه برای تمیز کردن نشت رنگ استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (pl.) old or worn pieces of clothing.
مترادف: tatters
مشابه: castoff, hand-me-down, tag

- The beggars were dressed in rags.
[ترجمه گوگل] گداها لباس های پارچه ای پوشیده بودند
[ترجمه ترگمان] گدایان لباس های پاره بتن داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a shred or fragment of anything.
مترادف: bit, fragment, piece, shred, snippet, tatter
مشابه: fraction, particle, remnant

(4) تعریف: cloth used as an element in making paper.
مشابه: pulp

(5) تعریف: (informal) a newspaper that is considered contemptible or inferior.
مشابه: newspaper, paper, tabloid
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rags, ragging, ragged
• : تعریف: (informal) to tease or scold.
مشابه: bait, chastise, chide, fleer, gibe, jeer, jest, kid, mock, needle, poke fun at, provoke, rib, ridicule, scold, taunt, tease

- I wish you'd quit ragging me about that incident.
[ترجمه گوگل] کاش دست از سرزنش کردن من در مورد آن حادثه بردارید
[ترجمه ترگمان] ای کاش در این مورد با من جر و بحث می کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a composition of ragtime music.

- The composer Scott Joplin is said to have composed the definitive rag.
[ترجمه گوگل] گفته می شود که اسکات جاپلین، آهنگساز، آهنگ قطعی راگ را ساخته است
[ترجمه ترگمان] گفته می شود که این آهنگساز، اسکات جاپلین، یک پارچه کهنه را تشکیل داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a rag doll
عروسک پارچه ای

2. the rag trade
خرید وفروش لباس زنانه

3. chew the rag
(خودمانی) صحبت دوستانه کردن،اختلاط کردن

4. chew the rag (or fat)
(خودمانی) گپ زدن،دوستانه حرف زدن

5. like a wet rag
خسته و وامانده

6. i cleaned the table with a (piece of) rag
با کهنه میز را گردگیری کردم.

7. He held the dirty rag at arm's length .
[ترجمه گوگل]او پارچه کثیف را در امتداد بازو نگه داشت
[ترجمه ترگمان]پارچه کثیفی را که در دست داشت نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I use an oily rag to clean my bike with.
[ترجمه گوگل]من از یک پارچه روغنی برای تمیز کردن دوچرخه استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]من از یه پارچه روغنی برای تمیز کردن موتورم استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was wiping his hands on an oily rag.
[ترجمه گوگل]دست هایش را روی پارچه ای روغنی پاک می کرد
[ترجمه ترگمان]دست هایش را با پارچه روغنی پاک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Use a rag soaked in linseed oil.
[ترجمه گوگل]از پارچه ای آغشته به روغن بذر کتان استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یه پارچه خیس تو روغن بزرک استفاده کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her remarks were like a red rag to a bull : he was furious with her.
[ترجمه گوگل]اظهارات او برای گاو نر مانند پارچه قرمزی بود: او از دست او عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]سخنان او مانند پارچه ای سرخ به گاو نر بود: از او خشمگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "This man Tom works for a local rag," he said.
[ترجمه شیوا گودرزی] او گفت:"این مرد، تام برای یک روزنامه محلی کار می کند. "
|
[ترجمه گوگل]او گفت: "این مرد تام برای یک پارچه کهنه محلی کار می کند "
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" این مرد برای یک تکه پارچه محلی کار می کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I don't like the local rag.
[ترجمه شیوا] من روزنامه محلی را دوست ندارم
|
[ترجمه گوگل]من پارچه محلی را دوست ندارم
[ترجمه ترگمان]پارچه محلی را دوست ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had his picture taken for some local rag.
[ترجمه گوگل]او عکسش را برای چند پارچه محلی گرفته بود
[ترجمه ترگمان]عکسش را برای چند تکه پارچه محلی گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Instead of a handkerchief he had an old rag.
[ترجمه گوگل]به جای دستمال یک پارچه کهنه داشت
[ترجمه ترگمان]به جای دستمال کهنه کهنه ای به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He wrapped a clean rag around his ankle.
[ترجمه گوگل]پارچه تمیزی را دور مچ پایش پیچید
[ترجمه ترگمان]پارچه تمیزی را دور مچ پایش پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کهنه (اسم)
rag, wad, lint, pokey

پاره (اسم)
bit, part, portion, rag, bribe, fragment, fritter, piece, shred, mammock, scrap

لباس مندرس (اسم)
rag, caddice, caddis

لته (اسم)
rag

پاره پاره کردن (فعل)
rag, tear up, tear to pieces

بی مصرف شدن (فعل)
rag

کهنه شدن (فعل)
age, rag, fossilize, obsolesce, outwear, superannuate

تخصصی

[زمین شناسی] اصطلاحی انگلیسی برای سنگهای درشت خرده سنگی یا صدفی سخت
[نساجی] تکه پارچه - تکه پارچه کهنه

انگلیسی به انگلیسی

• old cloth, scrap of fabric; piece of ragtime music
tease, mock, poke fun at; play practical jokes, play pranks
a rag is a piece of old cloth which you can use to clean or wipe things.
rags are old, torn clothes.
people refer to a newspaper as a rag when have a low opinion of it; an informal use.

پیشنهاد کاربران

rag ( newspaper of low quality ) I can’t believe we still get this same old rag
روزنامه های بی کیفیت و چرت
دستمال آشپزخانه که چیز تمیز میکنن باهاش
This slang term is used to refer to a newspaper, often with a connotation of it being of low quality or lacking credibility.
اصطلاح عامیانه برای اشاره به یک روزنامه، اغلب با معنای ضمنی به کیفیت پایین یا اعتبار کم آن روزنامه.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال ها؛
“I wouldn’t trust anything that’s written in that rag. ”
In a discussion about tabloids, someone might say, “Tabloids are just sensationalized rags. ”
A person might express their disdain for a particular newspaper by stating, “That paper is nothing but a rag. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-newspaper/
یعنی لباس کهنه و پاره
Not a single rag has arrived to us this winter
معنی
حتی یک تکه لباس کهنه هم در این زمستان برای مایمان نرسید
She was dressed in rogs
معنی او لباس کهنه پاره پوشیده بود.
معنی: دستمال، کهنه و تکه پارچه
. I wiped the window with a rag
معنی
من با یک دستمال پنجره تمیز کردم.
Use piece of old rag
از یک تکه کهنه قدیمی استفاده کن.
۱ ) لباس کهنه و مندرس
۲ ) تکه ی پارچه ( برای پاک کردن و غیره )
▪️ It is of upmost importance not to forget anything inside the vessel ( helmets, boards, rags, tools, etc )
❇️PROVERB
❇️SAYING
...
[مشاهده متن کامل]

❇️IDIOM
💎 ( To Go ) From Rags To Riches
Earn a fortune after being poor early in life
💎rags to riches
used to describe a person's rise from a state of extreme poverty to one of great wealth
▪️ "it was the old rags - to - riches fantasy"
💎 ( from ) rags to riches
from being extremely poor to being very rich
⁦▪️⁩ a rags - to - riches story
▪️ Hers was a classic tale of rags to riches
@OxfordDictionary
💎rags - to - riches
1 ) [adjective] before noun
used to describe what happens to a person who was poor but becomes rich
▪️⁩ a rags - to - riches story
2 ) [adjective] not gradable
involving a change from being poor to becoming rich
⁦▪️⁩ her rags - to - riches success story
⁦▪️⁩ This relationship is not primarily a product of individual experience, effort, and luck despite the rags - to - riches myths that pervade the popular imagination
⁦▪️⁩ His biography charts his rags - to - riches career and the role of money in the making and breaking of many friendships
⁦▪️⁩ The film tells the rags - to - riches story of a young street performer
⁦▪️⁩ Contemporary writers also turned away from writing rags - to - riches plots
@CambridgeDictionary
عبارت، با معادل فارسی:
*از فرش به عرش ( رسیدن ) *
Alternative forms:
- ( To Go ) From Rags To Riches
- from rags to riches

Rag sb کسی رو مسخره کردن
be on the rag در زمان پریودی بودن خانم ها
lose one's rag از کوره در رفتن و بدخلق شدن
rags to riches از فرش به عرش
Rag:
تکه پارچه یا تیکه پاره ای از لباس، کهنه لباس
به درد نخور و بنجل
به شدت انتقاد و سرزنش کردن
جل و پلاس
collect your rags and get out of here
جل و پلاستو جمع کن و برو
خرده سنگ
on the rag
زمان پریود شدن خانم ها
I am on the rag
پریود شدم
دستمال کهنه واسه گردگیری
کهنه پارچه
مسخره کردن کسی
rag someone about
لباس ژنده و مندرس یا تکه پارچه کهنه، خبرنامه، روزنامه کیفیت پایین
پارچه کهنه
Suffering from exhaustion or stress.
‘he looked a little ragged, a little shadowy beneath the eyes’
https://www. lexico. com/
( of a person ) untidy, dirty, and wearing old, torn clothes:
...
[مشاهده متن کامل]

Two ragged children stood outside the station, begging for money.
https://dictionary. cambridge. org/

( American slang )
نوار بهداشتی
روزنامه نامنسجم
کهنه ( دستمال گردگیری )
old
روزنامه مزخرف
روزنامه ی کهنه
قاب دستمال
تکه پارچه پاره پوره
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس