raffle

/ˈræfl̩//ˈræfl̩/

معنی: نوعی بازی قدیمی، لاتار، بخت ازمایی کردن
معانی دیگر: (معمولا با: off) به قرعه کشی گذاشتن، لاتاری کردن، (نادر- با: for) در قرعه کشی شرکت کردن، (در عرشه ی کشتی) توده ی طناب و پارچه ی بادبانی وغیره، خرت و پرت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a type of lottery in which participants buy tickets, one of which is drawn to determine the prizewinner.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: raffles, raffling, raffled
• : تعریف: to offer or award as a prize in a raffle (often fol. by off).

جمله های نمونه

1. to raffle off a sewing machine
چرخ خیاطی را به قرعه کشی گذاشتن

2. The money was raised by the sale of raffle tickets.
[ترجمه گوگل]این پول از طریق فروش بلیت های قرعه کشی به دست آمد
[ترجمه ترگمان] پول فروش بلیط بخت آزمایی رو بزرگ کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He won a car in the raffle.
[ترجمه گوگل]او در قرعه کشی یک ماشین برنده شد
[ترجمه ترگمان] یه ماشین توی بخت آزمایی برنده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The draw for the raffle takes place on Saturday.
[ترجمه گوگل]قرعه کشی قرعه کشی روز شنبه انجام می شود
[ترجمه ترگمان]قرعه کشی برای بخت آزمایی در روز شنبه صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The club secretary will now draw the raffle.
[ترجمه گوگل]منشی باشگاه اکنون قرعه کشی را انجام خواهد داد
[ترجمه ترگمان]دبیر باشگاه، بخت آزمایی را خواهد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I won this doll in a raffle.
[ترجمه گوگل]من برنده این عروسک در قرعه کشی شدم
[ترجمه ترگمان] من این عروسک رو توی بخت آزمایی برنده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Buy lots of raffle tickets and multiply your chances of success.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی بلیط قرعه کشی بخرید و شانس موفقیت خود را چند برابر کنید
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی بلیط بخت آزمایی بخرید و شانس موفقیت خود را ضرب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are going to raffle off a car for the hospital appeal.
[ترجمه گوگل]ما قصد داریم یک ماشین را برای تجدید نظر بیمارستان قرعه کشی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما قصد داریم برای درخواست بیمارستان، اتومبیل خود را به دست آوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I bought a whole book of raffle tickets and I still didn't win anything.
[ترجمه گوگل]من یک کتاب کامل بلیط قرعه کشی خریدم و باز هم چیزی برنده نشدم
[ترجمه ترگمان]من یک کتاب بلیط بخت آزمایی خریدم و هنوز هم چیزی نبردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I won this bottle of wine in a raffle.
[ترجمه گوگل]من این بطری شراب را در یک قرعه کشی برنده شدم
[ترجمه ترگمان] من این بطری رو توی بخت آزمایی برنده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I won a prize in the raffle.
[ترجمه گوگل]در قرعه کشی برنده جایزه شدم
[ترجمه ترگمان]من جایزه مسابقه بخت آزمایی رو بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He's organizing a raffle for the school playground appeal fund.
[ترجمه گوگل]او در حال برگزاری قرعه کشی برای صندوق تجدید نظر در زمین بازی مدرسه است
[ترجمه ترگمان]او در حال سازماندهی یک بخت آزمایی برای صندوق درخواست زمین بازی مدرسه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She wanted to raffle for a watch.
[ترجمه گوگل]او می خواست برای یک ساعت قرعه کشی کند
[ترجمه ترگمان]می خواست یک ساعت بخت آزمایی راه بیندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The winner had to be drawn in a raffle, picked out by the local policeman.
[ترجمه گوگل]برنده باید در قرعه کشی، توسط پلیس محلی انتخاب می شد
[ترجمه ترگمان]برنده باید در قرعه کشی کشیده می شد و پلیس محلی آن را انتخاب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوعی بازی قدیمی (اسم)
raffle

لاتار (اسم)
raffle

بخت ازمایی کردن (فعل)
raffle

انگلیسی به انگلیسی

• lottery, prize drawing; trash, rubbish, garbage
hold a lottery, hold a prize drawing
a raffle is a competition in which you buy numbered tickets. if your ticket is chosen, you win a prize.

پیشنهاد کاربران

۱. بخت آزمایی ۲. قرعه کشی ۳. {چیزی را} جایزه بخت آزمایی قرار دادن. {بر سر چیزی} قرعه کشی کردن
مثال:
and that you should divide by raffling with arrows
و آنچه شما با بخت آزمایی با تیرها تقسیم می کنید.
لاتاری
بخت آزمایی
The draw for the raffle takes place on Saturday
قرعه کشی بخت آزمایی شنبه برگزار میشه

بپرس