1. radio messages beamed at the island
پیام های رادیویی که به سوی جزیره فرستاده شد
2. radio should enlighten the listener as well as entertain him
رادیو باید علاوه بر سرگرم کردن شنونده وی را ارشاد هم بکند.
3. radio space is very expensive
آگهی رادیویی بسیار گران است.
4. radio waves
امواج رادیو
5. radio waves were propagated over long distances
امواج رادیویی را در فواصل زیاد فرا رسانی کردند.
6. a radio dial
صفحه تنظیم موج رادیو
7. a radio engineer
مکانیک رادیو (مهندس رادیو)
8. a radio journalist
خبرنگار رادیو
9. a radio message
پیام رادیویی
10. a radio receiver
گیرنده ی رادیویی
11. a radio serviceman
مکانیک رادیو
12. a radio station
ایستگاه رادیو
13. a radio transmitter
فرستنده ی رادیویی
14. a radio was blaring in the next room
در اتاق مجاور رادیویی زر زر می کرد.
15. her radio was never still
رادیوی او هرگز از صدا باز نمی ایستاد.
16. our radio contact with them was broken
تماس رادیویی ما با آنها قطع شد.
17. some radio waves travel nearly at the speed of light
برخی امواج رادیویی با سرعت تقریبا برابر با سرعت نور حرکت می کنند.
18. the radio blasted out a military march
رادیو مارش نظامی گوشخراشی را پخش می کرد.
19. the radio fell to the ground and went completely haywire
رادیو بر زمین افتاد و کاملا خراب شد.
20. the radio is a wonderful invention
رادیو اختراع شگفت انگیزی است.
21. the radio is an effective medium for advertising
برای آگهی کردن رادیو رسانه ی خوبی است.
22. the radio is kaput
رادیو خراب است.
23. the radio is off
رادیو خاموش است.
24. the radio is on
رادیو روشن است.
25. the radio is on the fritz
رادیو خراب است.
26. the radio is out of order
رادیو خراب است.
27. the radio is playing very loudly
رادیو خیلی بلند است.
28. the radio is too loud
صدای رادیو خیلی بلند است.
29. the radio message was so garbled, i couldn't understand it at all
پیام رادیویی آنقدر در هم و برهم بود که اصلا آن را نفهمیدم.
30. the radio superannuates the news printed in newspapers
رادیو خبرهای مندرج در روزنامه را کهنه نمامی کند.
31. this radio cost me a small fortune
این رادیو را خیلی گران خریدم.
32. this radio doesn't fit into the box
این رادیو در جعبه جا نمی گیرد.
33. this radio has a two-year guarantee
این رادیو تضمین دو ساله دارد.
34. this radio is not functioning
این رادیو درست کار نمی کند.
35. this radio is not worth a straw
این رادیو یک پشیز هم نمی ارزد (به کفر ابلیس نمی ارزد).
36. this radio is sold as is
این رادیو به صورتی که هست به فروش می رسد.
37. a radio ham (or a ham radio operator)
کار انداز غیرحرفه ای فرستنده ی موج کوتاه
38. a clandestine radio station
ایستگاه رادیوی سری
39. a highbrow radio program
برنامه ی رادیو در سطح فکری بالا
40. a portable radio
یک رادیوی قابل حمل
41. a powerful radio station blankets a weaker one
یک ایستگاه رادیویی قوی ایستگاه ضعیف تر را خنثی می کند.
42. a shortwave radio
رادیوی موج کوتاه
43. a two-way radio
رادیوی فرستنده - گیرنده
44. an off radio
رادیوی خاموش
45. let the radio alone!
به رادیو ور نرو!
46. plug the radio in and then turn it on
رادیو را به برق وصل کن و سپس آن را روشن کن.
47. suddenly, the radio went dead
ناگهان رادیو قطع شد.
48. a manual of radio repair
راهنمای تعمیر رادیو
49. he fixed the radio for free
او رادیو را مجانی درست کرد.
50. to catch a radio program
برنامه ی رادیویی را گرفتن (گوش دادن)
51. a wide band of radio frequencies
باند گسترده ای از بسامدهای رادیویی
52. he fiddled with the radio so much that it broke
آنقدر به رادیو ور رفت که خرابش کرد.
53. he fucked up my radio
او رادیوی مرا خراب کرد.
54. he tinkered with the radio all day but still couldn't fix it!
تمام روز به رادیو ور رفت ولی نتوانست آنرا درست کند!
55. her husband is a radio announcer
شوهرش گوینده ی رادیو است.
56. i listen to the radio every night
هر شب به رادیو گوش می دهم.
57. i plugged in the radio to the outlet by the bed
رادیو را به پریز کنار تختخواب زدم.
58. i turned down the radio
صدای رادیو را کم کردم.
59. to turn up the radio
رادیو را بلند کردن
60. we monitor the enemy's radio broadcasts for military information
ما برای کسب اطلاعات نظامی برنامه های رادیویی دشمن را خبرنیوشی می کنیم.
61. are you fucking with the radio again!
دوباره داری رادیو را انگولک می کنی !
62. he tried to fix my radio but butchered the job
او سعی کرد رادیوی مرا درست کند ولی آن را خراب کرد.
63. i heard (it) on the radio
از رادیو شنیدم.
64. i heard it over the radio
از رادیو شنیدم.
65. the information disseminated by the radio
اطلاعات منتشر شده توسط رادیو
66. the poisonous propaganda of foreign radio stations
تبلیغات مسموم کننده ی رادیوهای بیگانه
67. these bombs are detonated by radio waves
این بمب ها توسط امواج رادیویی منفجر می شوند.
68. they communicate with tehran by radio
آنها از طریق رادیو با تهران ارتباط دارند.
69. turn the knob on the radio to make it louder
پیچ رادیو را بچرخان تا صدای آن بلندتر شود.