radicalism

/ˈrædɪkəˌlɪzəm//ˈrædɪkəlɪzəm/

معنی: تندروی و افراط، گرایش به سیاست افراطی
معانی دیگر: (اعتقاد به تغییرات بنیادی) ریشه گرایی، بنیادگرایی، (از نظر مخالفان آنها) بنیاد شکنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the advocacy of radical political or social changes.

(2) تعریف: the belief or action of political radicals.

جمله های نمونه

1. His radicalism and refusal to compromise isolated him.
[ترجمه گوگل]رادیکالیسم و ​​امتناع او از سازش او را منزوی کرد
[ترجمه ترگمان]تندروی و امتناع او از مصالحه او را منزوی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Radicalism can mean conserving what needs to be guarded, like our attenuated traditions of individual freedom.
[ترجمه گوگل]رادیکالیسم می تواند به معنای حفظ آن چیزی باشد که باید محافظت شود، مانند سنت های ضعیف شده آزادی فردی ما
[ترجمه ترگمان]Radicalism می تواند به این معنی باشد که حفظ کردن آنچه که باید محافظت شود، مانند سنت attenuated آزادی فردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The anarchist movement and its radicalism provided a crucial background for the introduction of Marxist ideas.
[ترجمه گوگل]جنبش آنارشیستی و رادیکالیسم آن زمینه حیاتی را برای معرفی افکار مارکسیستی فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]جنبش هرج و مرج طلبی و تندروی آن یک زمینه حیاتی را برای معرفی ایده های مارکسیستی فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But the depth of the speech's radicalism has not reached a wider public.
[ترجمه گوگل]اما عمق رادیکالیسم سخنرانی به افکار عمومی گسترده تری نرسیده است
[ترجمه ترگمان]اما عمق افراط گرایی این سخنرانی به یک جامعه گسترده تر نیز نرسیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a tendency to radicalism in the labour movement.
[ترجمه گوگل]گرایش به رادیکالیسم در جنبش کارگری وجود داشت
[ترجمه ترگمان]گرایش به تندروی در جنبش کارگری وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But Burton's radicalism was soon overtaken by the inevitable favours bought him by his talents.
[ترجمه گوگل]اما رادیکالیسم برتون به زودی تحت تأثیر محبت های اجتناب ناپذیری قرار گرفت که استعدادهایش برای او به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]اما طولی نکشید که radicalism و radicalism به زودی به او رسید و این احسان inevitable او را با استعدادهایی که داشت از او گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Radicalism from a right-wing government spawned radicalism in its opponents.
[ترجمه گوگل]رادیکالیسم از یک دولت دست راستی باعث ایجاد رادیکالیسم در مخالفانش شد
[ترجمه ترگمان]Radicalism که از یک دولت جناح راست منشعب شده اند، افراط گرایی را در مخالفان خود کاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By 1900 his radicalism had prevailed over his loyalty to his employer.
[ترجمه گوگل]در سال 1900 رادیکالیسم او بر وفاداری او به کارفرمایش چیره شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۰۰ تندروی او بر وفاداری او به کارفرمای خود غلبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Short of such radicalism, we must approach the task in a more subtle manner.
[ترجمه گوگل]به جز چنین رادیکالیسمی، ما باید به شیوه ای ظریف تر به این کار نزدیک شویم
[ترجمه ترگمان]در رابطه با این رادیکال شدن، ما باید به روش دقیق تر به این کار نزدیک شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a stunning act of radicalism, which has lasted.
[ترجمه گوگل]این یک عمل خیره کننده رادیکالیسم بود که دوام آورد
[ترجمه ترگمان]این یک اقدام خیره کننده از تندروی بود که به طول انجامید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sufism is opposed to radicalism and helps to promote Islam.
[ترجمه گوگل]تصوف با رادیکالیسم مخالف است و به ترویج اسلام کمک می کند
[ترجمه ترگمان]صوفی گری با افراط گرایی مخالف است و به ترویج اسلام کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Arab radicalism grew exponentially in the wake of the 1967 war.
[ترجمه گوگل]رادیکالیسم عرب در پی جنگ 1967 به طور تصاعدی رشد کرد
[ترجمه ترگمان]تندروی عرب در پی جنگ ۱۹۶۷ به صورت نمایی رشد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was a major influence in converting Godwin to political radicalism.
[ترجمه گوگل]او تأثیر عمده ای در تبدیل گادوین به رادیکالیسم سیاسی داشت
[ترجمه ترگمان]او نفوذ عمده ای در تبدیل گادوین به تندروی سیاسی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. All that could easily coexist with political and religious radicalism, and in William Empson it did.
[ترجمه گوگل]همه اینها به راحتی می‌توانست با رادیکالیسم سیاسی و مذهبی همزیستی کند، و در ویلیام امپسون چنین بود
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که می توانست به راحتی با رادیکالیسم سیاسی و مذهبی هم زیستی کند، و ویلیام empson نیز همین کار را کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تندروی و افراط (اسم)
radicalism

گرایش به سیاست افراطی (اسم)
radicalism

انگلیسی به انگلیسی

• belief in extreme political views, extremism
radicalism is radical beliefs, ideas, or behaviour.

پیشنهاد کاربران

تندروی. افراط گرایی. رادیکالیسم
مثال:
This was a region known for its political radicalism
این منطقه ای بود که به خاطر تندروی و افراطگرایی سیاسی معروف بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : radicalize
✅️ اسم ( noun ) : radicalism / radical / radicalization
✅️ صفت ( adjective ) : radical
✅️ قید ( adverb ) : radically
Radical
رادیکال/
Radically
رادیکالانه/
Radicalize
رادیکالیدن/
Radicalizer
رادیکالنده/
Radicalized
رادیکالیده/
Radicalizing
رادیکالیدن، رادیکالان ( مانند خندان ) ​
Radicalizingly
...
[مشاهده متن کامل]

رادیکالان وار/
Radicalization
رادیکالِش
Radicalizational
رادیکالِشی، رادیکالِشال
Radicalism
رادیکالگرایی
Radicalist
رادیکالگرا
Radicalistic
رادیکالیک، رادیکالگراییک
Radicalistically
رادیکالیکانه، رایدیکالگرانه
Radicalness
رادیکالِگی/

بپرس