radiate off

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی
- ساطع شدن از
- تراوش کردن از
- بیرون زدن ( انرژی/احساس ) از
- - -
🔹 تعریف ها
1. ** ( فیزیکی – اصلی ) :** انتشار نور، گرما یا انرژی از یک منبع.
مثال: *Heat radiated off the fire. *
...
[مشاهده متن کامل]

گرما از آتش **ساطع می شد**.
2. ** ( استعاری – ادبی ) :** توصیف حالتی که احساس، انرژی یا کیفیتی ( مثبت یا منفی ) به وضوح از کسی یا چیزی بیرون می زند.
مثال: *It was radiating off him. *
این حس از او **تراوش می کرد**.
3. ** ( کاربردی – عمومی ) :** در گفتار روزمره برای بیان شدت حضور یک احساس یا ویژگی.
مثال: *Her confidence radiated off her during the interview. *
اعتمادبه نفس او در طول مصاحبه **از وجودش بیرون می زد**.
- - -
🔹 مترادف ها
emanate from – exude – pour out – shine from – ooze