radiate

/ˈreɪdiˌet//ˈreɪdɪeɪt/

معنی: متشعشع، پرتو افکندن، تابیدن، شعاع افکندن، متشعشع شدن
معانی دیگر: (اشعه یا امواج نوری یا حرارتی بیرون دادن) تابیدن، درخشیدن، رخشیدن، ساطع کردن یا شدن، رخشا کردن یا شدن، (مثل شعاع های دایره) از مرکز به اطراف پراکنده شدن، (از یک نقطه) منشعب شدن، پرتوی کردن یا شدن، پرافکن کردن یا شدن، (محبت و شادی و غیره) تراویدن، (مجازی) باریدن، تجلی کردن، رجوع شود به: radial، (گیاه شناسی) دارای گل پرتوی (یا شعاعی)، گل پرتوی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: radiates, radiating, radiated
(1) تعریف: to send forth rays or waves, as of heat or electromagnetic radiation.

- The sun radiates, sending out both heat and light.
[ترجمه گوگل] خورشید تابش می کند و گرما و نور را به بیرون می فرستد
[ترجمه ترگمان] خورشید طلوع می کند و هم گرما و هم نور می فرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to come forth in the form of rays or waves.
مترادف: beam
مشابه: glow, shine, transmit

- Light radiates from the sun.
[ترجمه گوگل] نور از خورشید ساطع می شود
[ترجمه ترگمان] نور خورشید هم متشعشع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to spread out in many directions from a center.
مترادف: diffuse, spread
مشابه: branch, circulate, disperse, diverge, fan out, shine

- News of the royal birth radiated from the palace.
[ترجمه گوگل] خبر تولد سلطنتی از کاخ منتشر شد
[ترجمه ترگمان] خبر تولد پادشاه از کاخ ساطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Spokes radiate from the center of a bicycle wheel.
[ترجمه گوگل] پره ها از مرکز چرخ دوچرخه تابش می کنند
[ترجمه ترگمان] spokes از مرکز یک دوچرخه radiate می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to project cheer or good feeling.
مترادف: beam, glow
مشابه: effervesce, shine

- The doctor's face radiated as he gave his cancer patient the good news.
[ترجمه گوگل] چهره دکتر در حالی که به بیمار سرطانی خود مژده می داد تابید
[ترجمه ترگمان] هنگامی که به بیمار سرطانی خود خبر خوبی می داد چهره پزشک از خود ساطع می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to emit.
مترادف: emit, irradiate, send, shed
مشابه: beam, exude, transmit

- The sun radiates heat.
[ترجمه فرزانه] خورشید گرما را متشعشع میکند
|
[ترجمه گوگل] خورشید گرما ساطع می کند
[ترجمه ترگمان] آفتاب هم متشعشع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The fire radiated warmth.
[ترجمه گوگل] آتش گرما ساطع می کرد
[ترجمه ترگمان] گرما گرما را از خود ساطع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to project in a radiant manner.
مشابه: exude, ooze, project

- She radiated confidence as she walked in for her interview.
[ترجمه گوگل] او در حالی که برای مصاحبه اش وارد می شد، اعتماد به نفس خود را از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان] هنگامی که برای مصاحبه با او وارد اتاق می شد، به خود اعتماد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The bride and groom radiated joy.
[ترجمه گوگل] عروس و داماد شادی ساطع کردند
[ترجمه ترگمان] عروس و داماد شادی را از خود ساطع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to spread out; diffuse.
مترادف: diffuse, disperse, scatter
مشابه: circulate, spread

- Scandal sheets radiated gossip about the royal couple.
[ترجمه گوگل] برگه های رسوایی شایعاتی را در مورد این زوج سلطنتی منتشر کرد
[ترجمه ترگمان] رسوایی Scandal شایعات مربوط به زوج سلطنتی رو پخش می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: having rays that begin from a central point.
مترادف: radial
مشابه: centrifugal, divergent

جمله های نمونه

1. May our golden youth radiate indelible light. Grasp today! Wish you success in the College Entrance Examination!
[ترجمه گوگل]باشد که جوانان طلایی ما نوری محو شوند امروز را درک کن! با آرزوی موفقیت در آزمون ورودی دانشگاه!
[ترجمه ترگمان]در ماه مه، جوانان طلایی ما نور indelible را تابش می کنند Grasp امروز! برایتان آرزوی موفقیت در امتحان ورودی کالج را دارم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dangerous emissions radiate from plutonium.
[ترجمه گوگل]انتشارات خطرناک از پلوتونیوم ساطع می شود
[ترجمه ترگمان]تشعشع خطرناک تشعشع از پلوتونیوم را ساطع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Twelve roads radiate from the Triumphal Arch.
[ترجمه گوگل]دوازده جاده از طاق پیروزی تابش می کند
[ترجمه ترگمان]دوازده جاده از طاق Triumphal عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Five roads radiate from the square.
[ترجمه گوگل]پنج جاده از میدان می درخشد
[ترجمه ترگمان]پنج جاده از میدان به بیرون متشعشع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Avenues radiate from the Arc de Triomphe in Paris.
[ترجمه گوگل]خیابان ها از طاق پیروزی در پاریس تابش می کنند
[ترجمه ترگمان]Avenues در پاریس طنین می افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Stoves are meant to radiate heat.
[ترجمه گوگل]اجاق ها برای تابش گرما هستند
[ترجمه ترگمان]stoves به معنای متشعشع شدن گرما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All the roads radiate from the center of the town.
[ترجمه گوگل]تمام جاده ها از مرکز شهر تابش می کنند
[ترجمه ترگمان]تمام راه ها از مرکز شهر متشعشع می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Five roads radiate from this roundabout.
[ترجمه گوگل]پنج جاده از این دوربرگردان تابش می کند
[ترجمه ترگمان]پنج جاده از این دور خارج می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Just before the breeding season, these birds radiate outwards to warmer climates.
[ترجمه گوگل]درست قبل از فصل تولید مثل، این پرندگان به سمت خارج به سمت آب و هوای گرمتر پرتو می‌کنند
[ترجمه ترگمان]درست قبل از فصل breeding، این پرندگان به بیرون از آب و هوای گرم متشعشع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Callahan posits that chemical elements radiate electromagnetic signals.
[ترجمه گوگل]کالاهان معتقد است که عناصر شیمیایی سیگنال های الکترومغناطیسی را ساطع می کنند
[ترجمه ترگمان]کالاهان ادعا می کند که عناصر شیمیایی با استفاده از سیگنال های الکترومغناطیسی برخورد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But they radiate a splendid messianic heat.
[ترجمه گوگل]اما آنها گرمای مسیحایی باشکوهی را ساطع می کنند
[ترجمه ترگمان]اما گرما و گرما در آن ها موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A timeless red glow seemed to radiate all around.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید یک درخشش قرمز بی انتها از اطراف تابش می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید درخشش قرمز timeless همه جا را احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sun seemed to radiate energy into my body.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که خورشید انرژی را به بدن من می تاباند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که خورشید انرژی را در بدنم احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fields of light radiate from the surrounding darkness.
[ترجمه گوگل]میدان های نور از تاریکی اطراف ساطع می شود
[ترجمه ترگمان]رشته های نور از تاریکی اطراف ساطع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متشعشع (صفت)
luminous, asteriated, radiate, radiant, radiative, refulgent, relucent

پرتو افکندن (فعل)
beam, radiate, eradiate

تابیدن (فعل)
glow, radiate, fold, shine, eradiate, twist, coruscate, sun, glint, glitter

شعاع افکندن (فعل)
radiate

متشعشع شدن (فعل)
radiate

تخصصی

[برق و الکترونیک] تابش کردن بیرون فرستادن انرژِ ی، مانند امواج الکترو مغناطیسی به فضا .
[ریاضیات] تشعشع کردن

انگلیسی به انگلیسی

• glow, beam; emit light or radiation; convey joy or happiness; spread out from a central point
if things radiate from a place, they form a pattern that spreads out like lines drawn from the centre of a circle.
if you radiate an emotion or quality, or if it radiates from you, people can see it very clearly in your face and in your behaviour.

پیشنهاد کاربران

۱. تابیدن. ساطع شدن. پخش شدن ۲. تاباندن. بیرون دادن. ساطع کردن. پخش کردن ۳. {از یک نقطه} منشعب شدن ۴. {شادی. اعتماد به نفس و غیره} از کسی بریدن
مثال:
The sun radiates light and heat.
خورشید نور و گرما ساطع می کند.
radiate ( v ) ( reɪdiˌeɪt ) =to spread out in all directions from a central point, e. g. He radiated optimism. Heat radiates from the stove. radiant ( adj ) , radiantly ( adv ) , radiance ( n ) , radiation ( n )
radiate
radiate: تابیدن
to express strongly an emotion or quality, or ( of an emotion or quality ) to be expressed strongly by someone
ابراز احساسات خیلی شدید کردن، تجلی کردن شدید احساسات
He simply radiates integrity
He was radiating joy and happiness
Enthusiasm was radiating from her
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/radiate#cald4-1-1
منشعب شدن یا انشعاب گرفتن ( از مرکز چیزی )
The major avenues of the city all radiate from this central point
ساطع کردن
radiate ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: تابیدن
تعریف: گسیل پرتوهای نوری یا گرمایی
ساطع کردن امواج الکترومغناطیسی
Radiate sucsess
تجلی و نشاندهنده ى ثروت
Radiate positivity
روحیه مثبت بودن رو ساطع کردن ، پخش کردن
ساطع کردن ، پخش کردن
پراکنده شدن
گسترش یافتن
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/radiate
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس