radial

/ˈreɪdiəl//ˈreɪdɪəl/

معنی: محوری، شعاعی، پرتوی
معانی دیگر: تابه ای، رخشی، پرتاوی، رادیال، برون پخشگر (مانند نوری که از مرکز به اطراف پخش شود)، دور تاب، گرد تاب (مانند شعاع های دایره )، رخش سانه، (کالبد شناسی) وابسته به دست از آرنج تا مچ، زندی، ساعدی، دارای اجزا یا اندام پخش شونده به اطراف، مربوط به رادیو، تابشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to a radius.

- the circle's radial length
[ترجمه گوگل] طول شعاعی دایره
[ترجمه ترگمان] طول شعاعی دایره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: positioned, occurring, or moving along a radius.

- radial air channels
[ترجمه گوگل] کانال های هوای شعاعی
[ترجمه ترگمان] کانال های هوایی شعاعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- radial acceleration
[ترجمه گوگل] شتاب شعاعی
[ترجمه ترگمان] شتاب شعاعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: characterized by or having the parts leading out from a central point like rays or radii.
مشابه: radiate

- the radial arms of a starfish
[ترجمه گوگل] بازوهای شعاعی یک ستاره دریایی
[ترجمه ترگمان] بازوهای شعاعی یک ستاره دریایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: related to or transmitted as rays; radiant.

- radial heat
[ترجمه گوگل] حرارت شعاعی
[ترجمه ترگمان] گرمای شعاعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: radially (adv.)
(1) تعریف: a line passing from the center to the perimeter of a circle or from the center to the surface of a sphere; radius.

(2) تعریف: a body part following the course of a radius from a central point, such as an arm of a starfish.

(3) تعریف: a tire in which the ply cords lie at right angles to the tread lines; radial tire.

جمله های نمونه

1. radial artery
سرخرگ زبر زندی

2. the radial pattern of hammadan's main square
طرح شعاع مانند خیابان های میدان اصلی همدان

3. the radial spokes of a bicycles wheels
اسپوک های پرتاوی چرخ های دوچرخه

4. This car is fitted with radial tyres.
[ترجمه گوگل]این خودرو دارای تایرهای رادیال است
[ترجمه ترگمان]این خودرو با لاستیک های شعاعی نصب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Radial tires grip the road well.
[ترجمه گوگل]لاستیک های رادیال به خوبی جاده را می گیرند
[ترجمه ترگمان]تایرها جاده را به خوبی فشار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The white marble floors were inlaid in a radial pattern of brass.
[ترجمه گوگل]کف‌های مرمر سفید با طرحی شعاعی از برنج منبت کاری شده بودند
[ترجمه ترگمان]کف مرمر سفید با یک الگوی شعاعی از برنج تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At apogee its radial velocity reaches zero, so it once again has a purely horizontal velocity.
[ترجمه گوگل]در اوج سرعت شعاعی آن به صفر می رسد، بنابراین یک بار دیگر سرعت کاملاً افقی دارد
[ترجمه ترگمان]در اوج سرعت شعاعی آن به صفر می رسد، بنابراین یک بار دیگر دارای یک سرعت کاملا افقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The radial shields are also covered with rugose granules but it is possible to distinguish their position on the disk.
[ترجمه گوگل]سپرهای شعاعی نیز با گرانول های نازک پوشیده شده اند اما می توان موقعیت آنها را روی دیسک تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]پوشش شعاعی نیز با دانه های rugose پوشانده شده است اما تشخیص موقعیت آن ها بر روی دیسک ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Often the whole length of the radial shields is visible and they may be bowed upwards in some specimens.
[ترجمه گوگل]اغلب تمام طول سپرهای شعاعی قابل مشاهده است و ممکن است در برخی از نمونه ها به سمت بالا خم شوند
[ترجمه ترگمان]اغلب طول پوشش شعاعی مرئی است و ممکن است در برخی نمونه ها به بالا خم شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Radial burns can also be used to circularize an elliptical orbit.
[ترجمه گوگل]از سوختگی های شعاعی نیز می توان برای دایره سازی یک مدار بیضوی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]از این نوع burns می توان برای چرخش مداری بیضوی استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The radial shields are short and bar-like and carry a single row or well developed spinelets along their length.
[ترجمه گوگل]سپرهای شعاعی کوتاه و میله مانند هستند و در طول خود دارای یک ردیف منفرد یا ستون فقرات به خوبی توسعه یافته هستند
[ترجمه ترگمان]پوشش های شعاعی کوتاه و میله ای هستند و یک ردیف تکی و یا well در امتداد طول خود حمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do not attempt to extend old radial circuits which are each fed by a separate fusebox.
[ترجمه گوگل]سعی نکنید مدارهای شعاعی قدیمی را که هر کدام توسط جعبه فیوز جداگانه تغذیه می شوند گسترش دهید
[ترجمه ترگمان]سعی نکنید تا مدارهای شعاعی قدیمی را که هر کدام توسط یک fusebox جداگانه تغذیه می شوند، گسترش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Radial circuits are sometimes used for socket outlets, where installing a ring circuit would waste cable.
[ترجمه گوگل]مدارهای شعاعی گاهی اوقات برای پریزهای پریز استفاده می شوند، جایی که نصب مدار حلقه باعث هدر رفتن کابل می شود
[ترجمه ترگمان]مدارهای Radial گاهی برای خروجی های سوکت استفاده می شوند که در آن نصب یک حلقه حلقه کابل را هدر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When a resultant is radial, the body can take off, like a rocket or a jet engine.
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک نتیجه شعاعی است، بدن می تواند مانند موشک یا موتور جت بلند شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک نتیجه شعاعی است، بدن می تواند مانند راکت و یا موتور جت از بین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محوری (صفت)
axial, pivotal, radial, stalky, rotate

شعاعی (صفت)
radiant, radial

پرتوی (صفت)
radial

تخصصی

[شیمی] شعاعی
[عمران و معماری] شعاعی
[برق و الکترونیک] رادیال یکی از چند خطوط شعاعی موقعیت که با دستگاههای ناوبری رادیویی زاویه ای تعیین می شود و بر حسب زاویه و ( معمولاً مغناطیسی ) تمام نقاط روی آن خط از دستگاه مشخص می شود . - شعاعی، پرتویی
[مهندسی گاز] شعاعی
[زمین شناسی] شعاعی - در عکاسی، خط یا مسیری از مرکز (نقطه اصلی، هم مرکز، پایین ترین نقطه، یا مرکز جانشینی) تا هر نقطه روی یک عکس. - در گیاه شناسی، مرتبط با اشکال trilete-spore به صورت محدود همراه با بازوهای laesura. - در دیرینه شناسی، صفت: متعلق به یا در جهت شعاع یک خارپوست. ب- مترادف آمبولاسرال؛ به عنوان مثال اشاره به موقعیت خط امتدادیافته از دهانه جانشین شده به شکل مرکزی تا عضو دور از دهانی هر آمبولاسروم یک بلاستویید. ج- هدایت شده به سمت خارج از مرکز ناف یک آمونویید و با زاویه قائمه با محور پیچش و رشد؛ متقاطع. د- به ریزساختار پوسته های فرامینیفری شفاف آهکی مرکب از بلورهای کلسیت یا آراگونیت با محورهای c عمود بر سطح گفته می شود که بین نیکل های متقاطع یک مقطع سیاه با حلقه های متحدالمرکز تطابق رنگی یک شکل تداخلی منفی تک محوری نشان داده می شود. اسم: یک صفحه شعاعی با تمامی ساختارهای ایجادشده توسط آن. - در فسیل شناسی، الف- صفحه شعاعی یک لاله وش. ب- استخوان آغازین روی شعاع (شست) سمت مچ تتراپودهای اولیه.
[ریاضیات] شعاعی

انگلیسی به انگلیسی

• arranged in rays, arranged as spokes radiating from a central point
radial is used to describe things that form the kind of pattern that you get when straight lines are drawn from the centre of a circle to a number of points round the edge.
a radial is a tyre which is strengthened on the inside by cords that point towards the centre of the wheel. radials look softer and are less likely to skid than other tyres.

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] رادیال: مربوط به رادیوس ( استخوان زندزبرین )
radial ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: شعاعی
تعریف: ← چندتقارنی
رشته پرتوهایی که از مرکز به اطراف دایره وار می تابند
رشته ها و خطوطی که مانند ریشه درختان به اطراف دایره وار ختم می شوند
پرتو

بپرس