racing car

جمله های نمونه

1. It is smoothly contoured to look like a racing car.
[ترجمه Arshia] کلمپیوتر مثل ماشین مسابقه جلوه میدهد
|
[ترجمه گوگل]این به آرامی کانتور شده است تا شبیه یک ماشین مسابقه باشد
[ترجمه ترگمان]به آرامی مثل یک ماشین مسابقه به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The racing car powered down the home straight.
[ترجمه گوگل]ماشین مسابقه مستقیماً به سمت خانه حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]ماشین مسابقه یک راست به سمت پایین حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That blue racing car is a cinch to win the next race.
[ترجمه گوگل]آن ماشین مسابقه‌ای آبی برای برنده شدن در مسابقه بعدی کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]آن ماشین مسابقه ای آبی یک cinch برای بردن مسابقه بعدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A racing car is an extraordinary feat of engineering.
[ترجمه گوگل]یک ماشین مسابقه ای یک شاهکار مهندسی خارق العاده است
[ترجمه ترگمان]ماشین مسابقه ای یک شاهکار علمی فوق العاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Black walls and a white carpet and a racing car continental quilt.
[ترجمه گوگل]دیوارهای سیاه و یک فرش سفید و یک لحاف قاره ای ماشین مسابقه ای
[ترجمه ترگمان]دیواره ای سیاه و یک فرش سفید و یک روتختی racing
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's a sport which attracts all sorts of racing car enthusiasts.
[ترجمه گوگل]این ورزشی است که همه نوع علاقه مندان به اتومبیل های مسابقه ای را به خود جذب می کند
[ترجمه ترگمان]این ورزشی است که همه انواع مشتاقان ماشین را جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Aerospace manufacturers and racing car constructors can afford the necessary time and trouble; the car majors can not.
[ترجمه گوگل]سازندگان هوافضا و سازندگان ماشین‌های مسابقه‌ای می‌توانند زمان و دردسر لازم را بپردازند رشته های ماشین نمی توانند
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان فضایی و سازندگان خودرو می توانند هزینه و زمان لازم را تقبل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A racing car takes a corner in three stages - turn-in, apex and exit.
[ترجمه گوگل]یک ماشین مسابقه ای در سه مرحله - چرخش، اوج و خروج به گوشه می رسد
[ترجمه ترگمان]یک ماشین مسابقه ای در سه مرحله به طول ۳ مرحله - در راس، نقطه اوج و خروجی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has the nerve to drive a racing car.
[ترجمه گوگل]او اعصاب رانندگی با ماشین مسابقه را دارد
[ترجمه ترگمان] اون اعصاب داره که یه ماشین مسابقه ای راه بندازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The racing car driver decided to go for broke in the last race of the year.
[ترجمه گوگل]راننده خودروی مسابقه ای تصمیم گرفت در آخرین مسابقه سال به سمت شکست برود
[ترجمه ترگمان]راننده ماشین مسابقه تصمیم گرفت که در آخرین مسابقه سال گذشته شکست بخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A toy airplane, a racing car and a little metal truck appeared next.
[ترجمه گوگل]یک هواپیمای اسباب بازی، یک ماشین مسابقه ای و یک کامیون فلزی کوچک در مرحله بعدی ظاهر شدند
[ترجمه ترگمان]یک هواپیمای اسباب بازی، یک ماشین مسابقه و یک کامیون کوچک فلزی در کنار آن ظاهر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The movie star was driving a streamlined racing car.
[ترجمه گوگل]ستاره سینما در حال رانندگی یک ماشین مسابقه ای ساده بود
[ترجمه ترگمان]ستاره فیلم در حال رانندگی با یک ماشین مسابقه ساده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each racing car will be implemented with a fire extinguisher.
[ترجمه گوگل]هر ماشین مسابقه ای با یک کپسول آتش نشانی اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]هر ماشین مسابقه ای با یک کپسول آتش نشانی اجرا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I think my racing car is the fastest ( one ).
[ترجمه گوگل]فکر می کنم ماشین مسابقه ای من سریع ترین است (یکی)
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که ماشین مسابقه ای من سریع ترین (یکی)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• small and very quick car that is used in car races

پیشنهاد کاربران

مثال:
racing cars flashed past
اتومبیل های مسابقه ای به سرعت برق گذشتند.
ماشین مسابقه ای

بپرس