1. he tried to palm off his nag as a racehorse
او کوشید که یابوی خود را به عنوان اسب مسابقه قالب کند.
2. The foal was sired by a cup-winning racehorse.
[ترجمه گوگل]اسب اسب مسابقه ای برنده جام، کره اسب را برعهده گرفت
[ترجمه ترگمان]کره اسب از طریق یک اسب مسابقه اسب دوانی به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His latest acquisition is a racehorse.
[ترجمه گوگل]آخرین خرید او یک اسب مسابقه است
[ترجمه ترگمان]جدیدترین خرید او یک اسب مسابقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Her father was a well-known racehorse breeder.
[ترجمه گوگل]پدر او یک پرورش دهنده معروف اسب مسابقه بود
[ترجمه ترگمان]پدرش یک اسب مسابقه اسب دوانی معروف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The gang held the racehorse to/for ransom.
[ترجمه گوگل]باند اسب مسابقه را برای باج گرفتن نگه داشت
[ترجمه ترگمان]این باند این اسب را برای گرفتن باج در نظر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Read in studio A racehorse trainer who appealed against a cruelty conviction has had his fines and costs more than doubled.
[ترجمه گوگل]در استودیو بخوانید مربی اسبهای مسابقهای که علیه محکومیت ظالمانه درخواست تجدیدنظر کرده بود، جریمه و هزینههایش بیش از دو برابر شده است
[ترجمه ترگمان]بخوانید در استودیو، یک مربی پرورش اسب که مخالف محکومیت بی رحمی است، جریمه و هزینه بیش از دو برابر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The death under somewhat dubious circumstances of a racehorse belonging to his son was frankly the least of his problems.
[ترجمه گوگل]صراحتاً مرگ اسب مسابقه ای متعلق به پسرش در شرایطی مشکوک کمترین مشکل او بود
[ترجمه ترگمان]مرگ در شرایط نسبتا مشکوک اسبی که به پسرش تعلق داشت، دست کم از مشکلات او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Sometimes being a racehorse owner was tough on the nerves.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات یک اسب مسابقه بودن برای اعصاب سخت بود
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات صاحب اسب مسابقه بر روی اعصاب سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Your average loony racehorse can do better.
[ترجمه گوگل]اسب مسابقه معمولی شما می تواند بهتر عمل کند
[ترجمه ترگمان]میانگین مسابقه اسب دوانی تون میتونه بهتر از این باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The owner of a sterile racehorse named Cigar said he would apply for permission to replicate the beast.
[ترجمه گوگل]صاحب یک اسب مسابقه عقیم به نام سیگار گفت که برای تکثیر این جانور درخواست مجوز خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]صاحب یک اسب مسابقه ای با نام Cigar گفت که او برای اجازه تکرار این حیوان درخواست خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. One of the traditional remedies of racehorse trainers was firing.
[ترجمه گوگل]یکی از درمان های سنتی مربیان اسب مسابقه شلیک بود
[ترجمه ترگمان]یکی از درمان های سنتی مربیان اسب مسابقه، اخراج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. One a racehorse . Two - Two was one, too. When One - One won one race, Two - Two won one, too.
[ترجمه گوگل]یکی اسب مسابقه دو - دو هم یکی بود هنگامی که یک - یک برنده یک مسابقه شد، دو - دو برنده یک مسابقه نیز شدند
[ترجمه ترگمان]یک اسب مسابقه دو - دو نفر هم یکی بودند زمانی که یک - یکی از آن ها برنده مسابقه شد، دو - دو برنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Each racehorse is quicker than the last.
[ترجمه گوگل]هر اسب مسابقه سریعتر از اسب قبلی است
[ترجمه ترگمان]هر مسابقه اسب دوانی سریع تر از قبلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Lady racehorse owners have a reputation for capriciousness.
[ترجمه گوگل]صاحبان بانوی اسب های مسابقه به دمدمی مزاج بودن شهرت دارند
[ترجمه ترگمان]Lady racehorse معروف به capriciousness شهرت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید