race against time

پیشنهاد کاربران

To rush to meet a deadline, to be forced to do something very quickly
بی وقفه تلاش کن.
مسابقه با زمان
Synonym : battle against time
کشتی گرفتن با زمان
کاری که باید سریع انجام شود
تلاش بی وقفه
تلاش برای رسیدن تا اتمام کاری با وجود زمان کم
تقلا کردن

بپرس