rabbit hole

پیشنهاد کاربران

آشفته بازار
سوراخ خرگوش.
توضیح: استعاره ای برای مسیرهای پیچیده و عمیقی که فرد در آن فرو می رود و کنترل آن را از دست می دهد، اغلب با اشاره به عادت های مضر یا جست وجوی وسواسی در موضوعی خاص.
وضعیت گیج کننده و سردرگم
The idiom "rabbit hole" originates from Lewis Carroll's 1865 novel, *Alice's Adventures in Wonderland*. In the story, Alice follows a white rabbit down a hole, leading her into a surreal and confusing world known as Wonderland��.
...
[مشاهده متن کامل]

Over time, the phrase has evolved to describe situations where someone becomes deeply engrossed in something, often to the point of distraction or confusion. This can refer to getting lost in complex topics, internet searches, or any activity that consumes a lot of time and attention��.
اصطلاح "حفره خرگوش" از رمان "ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب" نوشته لوئیس کارول در سال 1865 سرچشمه می گیرد. در داستان، آلیس یک خرگوش سفید را در سوراخی دنبال می کند و او را به دنیایی سورئال و گیج کننده به نام سرزمین عجایب�� هدایت می کند.
با گذشت زمان، این عبارت برای توصیف موقعیت هایی تکامل یافته است که در آن شخصی عمیقاً در چیزی غرق می شود، اغلب تا حدی که حواسش پرت می شود یا سردرگم می شود. این می تواند به گم شدن در موضوعات پیچیده، جستجوهای اینترنتی یا هر فعالیتی که زمان و توجه زیادی را می گیرد�� اشاره داشته باشد.
Bing copilot

🔸 معادل فارسی:
سراشیبی فکری / مسیر پیچیده و بی پایان / غرق شدن در موضوعی خاص
در زبان محاوره ای:
افتادن توی یه دنیای عجیب، غرق شدن توی یه موضوع، رفتن توی یه مسیر بی ته
🔸 تعریف ها:
1. ( ادبی – استعاری ) :
...
[مشاهده متن کامل]

توصیف وضعیتی که فرد به طور ناخواسته وارد دنیایی پیچیده، عجیب یا بی پایان می شه؛ برگرفته از داستان Alice in Wonderland
مثال: Once you start researching conspiracy theories, you fall down a rabbit hole.
اگه شروع کنی به تحقیق درباره ی تئوری های توطئه، می افتی توی یه دنیای بی پایان.
2. ( دیجیتال – اینترنتی ) :
غرق شدن در محتواهای آنلاین، مثل کلیک کردن روی لینک ها یا دیدن ویدیوهای پشت سرهم بدون توقف
مثال: I watched one video and ended up in a YouTube rabbit hole for hours.
یه ویدیو دیدم و چند ساعت توی یوتیوب غرق شدم.
3. ( روانی – فلسفی ) :
ورود به مسیرهای فکری پیچیده، گاهی با حس سردرگمی یا حیرت
مثال: Reading about quantum physics sent me down a rabbit hole of paradoxes.
مطالعه ی فیزیک کوانتوم منو وارد دنیای پر از تناقض کرد.
🔸 مترادف ها:
mental spiral, deep dive, obsession, maze, vortex

used to refer to a bizarre, confusing, or nonsensical situation or environment, typically one from which it is difficult to extricate oneself.
برای اشاره به یک موقعیت یا محیط عجیب، گیج کننده یا مزخرف استفاده می شود، معمولاً شرایطی که رهایی از آن دشوار است.
هزار تو
هچل
you can just go down a rabbit hole.
فقط خودتو تو هچل میندازی
- وضعیت پیچیده و بغرنج
Overhauling the current tax legislation is a rabbit hole I don't think this administration should go down at this point