resonate

/ˈrezəˌnet//ˈrezəneɪt/

معنی: تشدید کردن، طنین انداختن، پیچیدن
معانی دیگر: خنیدن، بازآوا شدن، (صدا) پیچیدن، تولید طنین کردن، بسامدافزایی کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: resonates, resonating, resonated
(1) تعریف: to produce resonance; to produce a full, deep, clear sound that continues for some time.
مشابه: echo, ring, vibrate

- The cellist pulled the bow across the string and caused it to resonate.
[ترجمه گوگل] نوازنده ویولن سل، کمان را روی سیم کشید و باعث طنین آن شد
[ترجمه ترگمان] ویل ون cellist کمان را روی رشته کشید و آن را به صدا درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to resound; echo.
مشابه: echo, resound, ring

- The sound resonated within the high walls of the cave.
[ترجمه گوگل] صدا در دیوارهای بلند غار طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان] صدا در دیواره ای بلند غار به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be filled with particular images or qualities that evoke emotions or special significance.

- The poem resonates with images of springtime and rebirth.
[ترجمه گوگل] این شعر با تصاویری از بهار و تولد دوباره طنین انداز است
[ترجمه ترگمان] این شعر با تصاویری از بهار و تولد دوباره طنین انداز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- To most of the audience, the speech resonated with truth.
[ترجمه سرمدی] برای اکثر مخاطبان سخنرانی حقیقی به نظر می آمد
|
[ترجمه گوگل] برای اکثر حضار، سخنرانی با حقیقت طنین انداز شد
[ترجمه ترگمان] برای اغلب حضار، این سخنرانی در حقیقت به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to evoke a positive or powerful personal response.

- The politician's bold proposal resonated with voters that year.
[ترجمه گوگل] پیشنهاد جسورانه این سیاستمدار در آن سال مورد توجه رای دهندگان قرار گرفت
[ترجمه ترگمان] پیشنهاد جسورانه این سیاست مدار در مورد رای دهندگان در آن سال بسیار پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The child's reading problem resonated with the teacher, as she had experienced the same kind of difficulty as a child.
[ترجمه گوگل] مشکل خواندن کودک در ذهن معلم طنین انداز شد، زیرا او در دوران کودکی همین مشکل را تجربه کرده بود
[ترجمه ترگمان] مشکل خواندن کودک در مورد معلم بسیار پیچیده بود، همان طور که او در کودکی با مشکل مشابهی مواجه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: resonation (n.)
• : تعریف: to cause (something) to produce resonance or resound.
مشابه: echo, vibrate

جمله های نمونه

1. Her experiences resonate powerfully with me, living, as I do, in a similar family situation.
[ترجمه گوگل]تجربیات او به شدت با من طنین انداز می شود و مانند من در موقعیت خانوادگی مشابهی زندگی می کنم
[ترجمه ترگمان]در حالی که من در شرایط خانوادگی مشابهی زندگی می کنم، تجربیات او با قدرت زیادی برای من طنین می اندازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She makes a simple story resonate with complex themes and emotions.
[ترجمه گوگل]او یک داستان ساده را با مضامین و احساسات پیچیده طنین انداز می کند
[ترجمه ترگمان]او یک داستان ساده را با موضوعات و احساسات پیچیده طنین انداز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Masterpieces of compression, they resonate with the concentrated power that can create diamonds from dross.
[ترجمه گوگل]شاهکارهای فشرده سازی، آنها با قدرت متمرکزی که می تواند الماس را از تفاله ایجاد کند طنین انداز می شود
[ترجمه ترگمان]تراکم فشرده سازی، آن ها با قدرت متمرکز که می توانند الماس را از dross ایجاد کنند، طنین انداز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Similar forms resonate and reinforce each other.
[ترجمه گوگل]اشکال مشابه همدیگر را طنین انداز و تقویت می کنند
[ترجمه ترگمان]شکل های مشابهی هم طنین انداز می شوند و یکدیگر را تقویت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What does resonate is the fantasy of being unemployable, of being an unmotivated object rather than a purposeful subject.
[ترجمه گوگل]چیزی که طنین انداز می شود، فانتزی غیرقابل استفاده بودن، یک شی بی انگیزه به جای یک موضوع هدفمند است
[ترجمه ترگمان]آنچه که طنین انداز می شود، فانتزی از بودن به عنوان یک شی unmotivated به جای یک موضوع هدفمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is it that the colours resonate off each other or are there more profound similarities between the exponents of two such diverse cultures?
[ترجمه گوگل]آیا این رنگ ها از یکدیگر طنین انداز می شوند یا شباهت های عمیق تری بین نمایندگان دو فرهنگ متنوع وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این رنگ ها دور هم جمع می شوند یا شباهت های زیادی بین نماهای دو فرهنگ مختلف وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bob Dole has a message that will resonate with those voters.
[ترجمه گوگل]باب دول پیامی دارد که با آن رای دهندگان طنین انداز خواهد شد
[ترجمه ترگمان]باب دول پیامی دارد که با رای دهندگان طنین انداز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The electric field of the radiation can then resonate with the vibrations of the charge ions, transferring energy to them.
[ترجمه گوگل]سپس میدان الکتریکی تابش می تواند با ارتعاشات یون های بار طنین انداز شود و انرژی را به آنها منتقل کند
[ترجمه ترگمان]سپس میدان الکتریکی تابش می تواند با ارتعاشات یون های بار، انتقال انرژی به آن ها، طنین انداز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Subscribe to blogs that resonate with your heart and a frequent participant.
[ترجمه گوگل]در وبلاگ هایی مشترک شوید که با قلب شما طنین انداز می شود و شرکت کننده مکرر آنهاست
[ترجمه ترگمان]در بلاگ ها که با قلب و یکی از شرکت کنندگان پیوسته طنین انداز می شوند عضو شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These voices become collective and resonate in a global dimension.
[ترجمه گوگل]این صداها جمعی می شوند و در بعد جهانی طنین انداز می شوند
[ترجمه ترگمان]این صداها در بعد جهانی جمعی و طنین انداز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The other circuit is designed to resonate close to the desired frequency.
[ترجمه گوگل]مدار دیگر طوری طراحی شده است که نزدیک به فرکانس مورد نظر تشدید کند
[ترجمه ترگمان]مدار دیگر برای طنین انداز کردن نزدیک فرکانس مورد نظر طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Note: Close wound coils will resonate at a slightly lower frequency.
[ترجمه گوگل]توجه: سیم پیچ های بسته شده با فرکانس کمی کمتر طنین انداز می شوند
[ترجمه ترگمان]نکته: کویل های گرمایش بسته در فرکانس کمی کم تر طنین انداز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. How does that resonate, to redress?
[ترجمه Raha Sepanta] چطور می توان با این موضوع هماهنگ شد؟
|
[ترجمه گوگل]چگونه آن طنین انداز، برای جبران؟
[ترجمه ترگمان]این موضوع چگونه طنین انداز می شود تا جبران شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The length of laser resonate cavity was changed by high voltage amplifier to compensate frequency drift so that to obtain closed-loop system.
[ترجمه گوگل]طول حفره تشدید لیزر توسط تقویت کننده ولتاژ بالا برای جبران رانش فرکانس تغییر داده شد تا سیستم حلقه بسته بدست آید
[ترجمه ترگمان]طول حفره تشدید لیزری با تقویت کننده ولتاژ بالا برای جبران دریفت فرکانس و به دست آوردن سیستم حلقه بسته تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Bible belt’s views even resonate within the gay world.
[ترجمه گوگل]دیدگاه‌های کمربند کتاب مقدس حتی در دنیای همجنس‌گرایان طنین‌انداز می‌شود
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های کمربند انجیل حتی در دنیای همجنس گرا طنین انداز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشدید کردن (فعل)
amplify, exacerbate, exasperate, intensify, strengthen, resonate

طنین انداختن (فعل)
resonate, chink, jar, reverberate, ting

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

تخصصی

[برق و الکترونیک] تشدید کردن رسیدن به تشدید، با تنظیم .

انگلیسی به انگلیسی

• resound, reverberate, echo
if something resonates, it vibrates and produces a deep, strong sound; a literary word.
you also say that something resonates when it has a special meaning or is very important to a particular person or thing; a literary word.

پیشنهاد کاربران

● طنین انداختن
His voice resonated in the empty church
● درست به نظر رسیدن
The thing that I resonated with as a kid was that you always had special protection from your parents
● ارتباط حسی و اشتراکی به وجود آوردن
...
[مشاهده متن کامل]

Her experiences resonate powerfully with me, living, as I do, in a similar family situation
● قدرت و تاثیر خود را حفظ کردن
The significance of those great stories resonates down the centuries

همخوانی داشتن
Which of the contributing factors described in this section resonate the most
with you?
کدامیک از مواردی که این بخش توصیح داده شد دربارۀ شما صدق میکند؟
یا
کدامیک از مواردی که در این بخش توصیح داده شد با شما مربوط است؟
...
[مشاهده متن کامل]

یا
کدامیک از مواردی که در این بخش توصیح داده شد تداعی کنندۀ شرایظ شماست؟
یا کدامیک از مورادی که در این بخش توصیح داده شد، بازتابی از شرایظ شماست؟

evoke images, memories, and emotions.
تداعی کردن یا زنده کردن تصاویر، خاطرات و احساسات.
1 ) مورد توجه قرار گرفتن
2 ) طنین انداختن، پژواک کردن
در مورد کسی صِدق کردن
همسو بودن
صحه گذاشتن
تأیید کردن
اکو شدن
طنین انداز
طنین انداز شدن، سرتاسر پر از صدایی شدن
His voice resonated in the empty church.
مملو بودن، مالامال بودن، سراسر از چیزی بودن، پر از چیزی بودن
The building resonates with historic significance.
...
[مشاهده متن کامل]

استمرار داشتن، پابرجا ماندن
The significance of those great stories resonates down the centuries.
تداعی بخش بودن، تداعی کننده بودن
Her experiences resonate powerfully with me, living, as I do, in a similar family situation.

هماهنگ بودن موافق بودن اشتراک داشتن مطابقت داشتن
متناسب بودن
[no obj]
1 : to continue to produce a loud, clear, deep sound for a long time
◀️The siren resonated throughout the city.
2 : to have particular meaning or importance for someone : to affect or appeal to someone in a personal or emotional way — usually with
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ Her speech resonated with voters
[=voters liked and were impressed by her speech]
◀️ The giant's roars resonated in the cave: نعره های غول در غار طنین افکن شد.
◀️ That's why a lot of people resonate with Islam because we don't disagree with the scripture
◀️ We love Jesus PBUH, but we only worship one God. Does that resonate with you? It does
۱. طنین انداز شدن - اکو شدن - پیچیدن - Resound شدن
۲. مورد توجه قرار گرفتن - به دل نشستن - مانوس شدن

تشدید ایجاد کردن
همزاد پندارى
بازتاب دادن، انعکاس دادن
سازگار با روحیات
resonate with you
رونق گرفت
هم فرکانس، هم ارتعاش
به دل نشستن
پر آوازه گشتن
عجین شدن
انس گرفتن، مأنوس شدن، خو گرفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس