98 1621 100 1 rekindle واژه rekindle در جمله های نمونه 1. He blew hard on the ashes to rekindle the fire. [ترجمه ترگمان]او به شدت به خاکستر ضربه زد تا آتش را روشن کند [ترجمه گوگل]او به خاک سپرده شد تا آتش را تازه کند [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. They tried to rekindle the flames of romance. [ترجمه ترگمان]آنها سعی کردند شعلههای عشق را ازسر بگیرند [ترجمه گوگل]آنها سعی کردند آتش شعله های عاشقانه را بازتاب دهند [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. Is there anything could rekindle his extinct passion? [ترجمه ترگمان]آیا چیزی هست که بتواند احساسات خاموش او را ازسر بگیرد؟ [ترجمه گوگل]آیا چیزی وجود دارد که بتواند شور و هیجان منحرفش را دوباره زنده کند؟ [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. The holiday was a last chance to rekindle their love. [ترجمه ترگمان]تعطیلات آخرین فرصتی بود که بتواند عشق خود را ازسر بگیرد [ترجمه گوگل]تعطیل آخرین فرصتی بود تا عشق خود را دوباره زنده کند [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید ... معنی کلمه rekindle به انگلیسی rekindle• set on fire again, kindle again, relight• if something rekindles an interest, feeling, or thought that you used to have, it makes you think about it or feel it again; a literary word. rekindle را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران ماندانا بهادری برانگیختن - دوباره روشن کردن- تحریک کردن رویا دوباره شروع کردن آمنه دوباره برافروختن مهدی قائدی از سر گرفتن معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها سعید 🍒 > due to مداح علی اصغر بهمنی مرودشت > خیار تبعض صفقه تورک اوغلو > باتمانقلیچ Ehsan.najfi > hbd امین آریا > صامت امین آریا > مصوت اصغر آقا سگ سیبیل > flamboyance احمد حسینی > Coagulation نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمد حاتمی نژادعلی باقریموسیDark Light علی حقی بستان آبادنادیاواژگان لری( بختیاری) سارافرجپور فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته یک غازی مهدیس لرکی لر غلتید آروین کیر نام کره ای