refractory

/rəˈfræktəri//rɪˈfræktəri/

معنی: جسم نسوز، سرکش، سر سخت، گردن کش، مقاوم
معانی دیگر: (بیماری) مقاوم، سخت درمان، صعب العلاج، (قلب) تحرک ناپذیری، (انسان یا حیوان) نافرمان، چموش، رموک، کله شق، گردن شق، لجوج، خودرای، (فلز یا سنگ کانی) مقاوم در برابر حرارت، دیرگداز، نسوز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: obstinately disobedient; difficult to control, as a child or animal.
متضاد: malleable
مشابه: contumacious, disobedient, lawless, mutinous, recalcitrant, wayward

- The parents of the refractory child were called in to speak with the principal.
[ترجمه شهرام سپهرمند] والدین کودک لجباز برای صحبت با مدیر احضار شدند.
|
[ترجمه گوگل] والدین کودک نسوز برای صحبت با مدیر مدرسه فراخوانده شدند
[ترجمه ترگمان] پدر و مادر کودک refractory را برای صحبت با مدیر احضار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: difficult to melt, bond, or shape, as heat-resistant metal.
متضاد: malleable

(3) تعریف: difficult to treat or remedy, as a disease.
مشابه: obstinate
اسم ( noun )
حالات: refractories
مشتقات: refractorily (adv.)
• : تعریف: a heat-resistant material, such as certain ceramics or furnace bricks.

جمله های نمونه

1. the refractory period of the heart
دوران تحرک ناپذیری قلب

2. Among the refractory materials found in the lunar samples are refractory compounds of uranium and thorium.
[ترجمه گوگل]از جمله مواد نسوز یافت شده در نمونه های قمری، ترکیبات نسوز اورانیوم و توریم است
[ترجمه ترگمان]در میان مواد نسوز که در نمونه های قمری یافت می شود، ترکیبات refractory اورانیوم و توریوم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Augustine's world had still contained blocks refractory to the light of the gospel.
[ترجمه گوگل]دنیای آگوستین هنوز حاوی بلوک هایی بود که در برابر نور انجیل مقاوم بودند
[ترجمه ترگمان]دنیای سنت آگوستین هنوز دارای موانعی بر سر راه نور بشارت مسیح بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Poor hand hygiene by medical staff is particularly refractory to change and should be subject to constant observation and correction.
[ترجمه گوگل]بهداشت ضعیف دست توسط کادر پزشکی به ویژه در برابر تغییر مقاوم است و باید تحت نظارت و اصلاح مداوم باشد
[ترجمه ترگمان]بهداشت دستی ضعیف توسط کارکنان پزشکی به خصوص برای تغییر مقاوم است و باید در معرض دید ثابت و اصلاح قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The demodicidosis of dog is a kind of refractory parasite dermatitis that originated from demodicidosis in sebaceous gland or hair follide of dog.
[ترجمه گوگل]دمودیسیدوز سگ نوعی درماتیت انگل مقاوم است که از دمودیسیدوز در غدد سباسه یا پیاز موی سگ منشاء می گیرد
[ترجمه ترگمان]The سگ نوعی of انگل است که از demodicidosis در غده چربی یا follide موی سگ نشات می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. ZIRCAR Refractory Composites, Inc. recently announced the introduction of its refractory sheet type RS-SI silica moldable.
[ترجمه گوگل]شرکت ZIRCAR Refractory Composites اخیراً از معرفی ورق نسوز خود از نوع RS-SI سیلیکا قالب گیری خبر داد
[ترجمه ترگمان]کامپوزیت Refractory کامپوزیت ها اخیرا مقدمه نوع refractory RS را از SI silica SI اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Air Blown liquidiron in a refractory - lined converter oxidizes the carbon and silicon in the iron.
[ترجمه گوگل]آهن مایع Air Blown در یک مبدل نسوز با پوشش، کربن و سیلیکون موجود در آهن را اکسید می کند
[ترجمه ترگمان]liquidiron Air Blown در یک مبدل refractory -، کربن و سیلیکون را در آهن جذب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nitrate process is a new technology to pretreat refractory arsenical ores, and has made considerable progress in the process development.
[ترجمه گوگل]فرآیند نیترات یک فناوری جدید برای پیش تصفیه سنگ معدن آرسنیک نسوز است و پیشرفت قابل توجهی در توسعه فرآیند داشته است
[ترجمه ترگمان]فرآیند Nitrate یک تکنولوژی جدید برای pretreat refractory refractory است، و پیشرفت قابل توجهی در فرآیند ساخت این فرآیند داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The paper describes basic type and selection of refractory material of coal-fired zinc re-distiller and application of phosphoric acid in bricking of the re-distiller.
[ترجمه گوگل]این مقاله نوع اساسی و انتخاب مواد نسوز تقطیر مجدد روی با سوخت زغال سنگ و کاربرد اسید فسفریک در آجرکاری مجدد تقطیر را توصیف می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله نوع اساسی و انتخاب مواد نسوز از روی ذغال سنگ سوز را توصیف می کند - distiller و کاربرد فسفریک اسید در bricking از the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Blast furnace body mainly includes internal lining refractory, lining methods and lining cooling methods.
[ترجمه گوگل]بدنه کوره بلند عمدتاً شامل روش های نسوز پوشش داخلی، روش های آستر و روش های خنک کننده آستر می باشد
[ترجمه ترگمان]بدنه کوره Blast به طور عمده شامل پوشش داخلی، روش های پوشش محافظ و روش های خنک سازی پوشش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The results suggest that the corrosion of refractory decreases with CaO/SiO 2 ratio of slag increasing and tapping temperature dropping.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که با افزایش نسبت CaO/SiO2 سرباره و کاهش دما، خوردگی دیرگداز کاهش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]نتایج حاکی از آن است که خوردگی of با نسبت U \/ SiO ۲ نسبت به افزایش دما و کاهش دما کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The possibility of producing anorthite light refractory bricks by Using natural minerals has been studied.
[ترجمه گوگل]امکان تولید آجرهای نسوز سبک آنورتیت با استفاده از مواد معدنی طبیعی مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]امکان تولید آجر با استفاده از مواد معدنی طبیعی با استفاده از مواد معدنی طبیعی مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Refractory metal and cemented carbides: steel, metal steel, tungsten metal, crucible etc.
[ترجمه گوگل]فلز نسوز و کاربیدهای سیمانی: فولاد، فولاد فلزی، فلز تنگستن، بوته و غیره
[ترجمه ترگمان]فلز Refractory و استحکام اتصال: فولاد، فولاد فلزی، فلز تنگستن، کوره و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The clinical manifestations contain hemorrhage, refractory headache, and epilepsy etc, part of the patients show progressive hemiparalysis due to long-term intracephalic steal blood.
[ترجمه شهرام سپهرمند] تظاهرات بالینی شامل خونریزی، سردرد مقاوم به درمان، صرع و غیره است. برخی از بیماران به دلیل خون ربایی طولانی مدت داخل جمجه ای فلج پیش رونده یک طرفه نشان می دهند.
|
[ترجمه گوگل]تظاهرات بالینی شامل خونریزی، سردرد مقاوم و صرع و غیره است، بخشی از بیماران به دلیل خون ربایی طولانی مدت داخل سفالی، همی فلج پیشرونده را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]علائم بالینی شامل خونریزی، سردرد، و صرع و غیره است و بخشی از بیماران به علت steal طولانی مدت خون، hemiparalysis پیشرو را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Initial therapy of patients with large tumor masses has been complicated by large releases of intracellular potassium with resultant refractory hyperkalemia.
[ترجمه گوگل]درمان اولیه بیماران با توده‌های تومور بزرگ با انتشار زیاد پتاسیم داخل سلولی همراه با هیپرکالمی مقاوم به درمان پیچیده شده است
[ترجمه ترگمان]درمان اولیه بیماران با جرم های بزرگ تومور با آزاد کردن مقادیر زیادی از پتاسیم درون سلولی همراه با hyperkalemia refractory حاصل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جسم نسوز (اسم)
refractory

سرکش (صفت)
wanton, randy, restive, stubborn, arrogant, rebellious, disobedient, indomitable, rebel, recalcitrant, turbulent, contumacious, froward, unyielding, insubordinate, refractory, indocile, malignant, hard-mouthed, irrepressible, inelastic, malcontent, rowdy

سر سخت (صفت)
headstrong, dogged, obstinate, tough, tenacious, vivid, vivacious, stubborn, recalcitrant, hardy, enduring, bull-headed, pigheaded, froward, die-hard, refractory, hard-bitten, hard-fought, incompliant, nine-lived, renitent, self-opinionated, stiff-necked, subsistent

گردن کش (صفت)
disobedient, turbulent, unyielding, insubordinate, refractory

مقاوم (صفت)
resistant, persistent, opposing, insistent, refractory, resisting, renitent

تخصصی

[عمران و معماری] نسوز - دیرگداز
[برق و الکترونیک] دیر گداز
[مهندسی گاز] دیرگداز، نسوز
[زمین شناسی] دیرگداز، نسوز - الف) به کانه ای گویند که جداسازی اجزای ارزشمند از آن سخت یا گران است. ب) بطور فوق العاده ای مقاوم در برابر حرارت.
[نساجی] نسوز - ضد آتش

انگلیسی به انگلیسی

• stubborn, obstinate; resistant to usual treatments; difficult to fuse or process
someone who is refractory is stubborn and very difficult to work with or control; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مواد نسوز
نسوز
تحریک ناپذیری، مقاوم به درمان
مثال ببینیم؛
Refractory period : دوره تحریک ناپذیری
Refractory bronchiectasis ؛ برونشکتازی ( نوعی بیماری ریوی ) مقاوم به درمان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : reftract
اسم ( noun ) : refraction / refractor
صفت ( adjective ) : refractive / refractory
قید ( adverb ) : _
به عنوان اسم بیشتر به معنای نسوز هست
refractory brick
اجر نسوز
refractory materials
مواد نسوز
به عنوان صفت هم مقاوم - مقاوم به درمان - سرسخت - لجوج و کله شق - سرکش
[پزشکی] مقاوم به درمان
پوشش داخلی کوره
refractory ( سرامیک )
واژه مصوب: دیرگداز
تعریف: مادۀ غیرفلزی با نقطۀ ذوب بالا که دربرابر حرارت مقاوم است |||متـ . مادۀ دیرگداز refractory material
دوره تحریک ناپذیری در عضلات
روانشناسی:دوره بی پاسخی یا تحریک ناپذیزی مثلا تحریک ناپذیری بعد از پتانسیل عمل
بی پاسخی
نقاهت
تحریک ناپذیری
بی پاسخی

در متون روانشناسی به معنای بی پاسخی یا نقاهت است.
مثلا refractory period به معنای دوره ی بی پاسخی یا نقاهت است .
بنام خدا
با سلام، این واژه که در حوزه طب بکار میرود به معنی بیماری مقاوم به درمان میباشد. حال درمان دارویی ، یا سایر درمانها. با تشکر.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس