rackety

/ˈrækɪtɪ//ˈrækɪtɪ/

معنی: عیاش، خوش گذران، پر هیاهو
معانی دیگر: پر سروصدا، جنجال آمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: making or causing a racket; noisy.

(2) تعریف: full of excitement; boisterous.

جمله های نمونه

1. Michael Beard is rackety, quarrelsome, competitive, greedy, ambitious, politicking.
[ترجمه گوگل]مایکل ریش پرخاشگر، نزاع، رقابت، حریص، جاه طلب، سیاسی است
[ترجمه ترگمان]مایکل بیرد rackety، ستیزه جو، رقابتی، حریص، جاه طلب، سیاست بافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He also laughs at the Observer's suggestion that he writes about "rackety sex".
[ترجمه گوگل]او همچنین به پیشنهاد آبزرور مبنی بر نوشتن در مورد "سکس پرخاشگرانه" می خندد
[ترجمه ترگمان]او همچنین به پیشنهاد ناظر می خندد که درباره \"سکس rackety\" می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I missed the slower trains with the lounge cars and the rackety wheels.
[ترجمه گوگل]من قطارهای کندتر را با ماشین های سالن و چرخ های راکتی از دست دادم
[ترجمه ترگمان]قطار slower را با واگن های خواب و چرخ های rackety از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was immortalised by Xu Zhimo, a 20th-century poet with all the attributes required for lasting celebrity: talent, a rackety love life and a dramatic early death (plane crash at
[ترجمه گوگل]این اثر توسط شو ژیمو، شاعر قرن بیستم با تمام ویژگی های مورد نیاز برای یک شهرت ماندگار جاودانه شد: استعداد، زندگی عاشقانه پرخاشگر و مرگ زودهنگام دراماتیک (سقوط هواپیما در
[ترجمه ترگمان]\"ژو by\" شاعر قرن بیستم و با تمام ویژگی های مورد نیاز برای افراد مشهور: استعداد، زندگی عشقی rackety و مرگ زودرس (سقوط هواپیما)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Once free of the taxi I began trudging a quarter mile or so the bridge trembling under the weight of its traffic piled with noisy green taxis and rackety buses some without side panels or mufflers.
[ترجمه گوگل]هنگامی که از تاکسی خلاص شدم، شروع کردم به دویدن حدود یک چهارم مایل بر روی پل که زیر بار ترافیک آن مملو از تاکسی‌های سبز پر سر و صدا و اتوبوس‌های پر سر و صدا و برخی بدون پانل‌های جانبی یا صدا خفه کن می‌لرزید
[ترجمه ترگمان]یک بار که از تاکسی پیاده شدم، به زحمت یک چهارم مایل را حرکت دادم تا پل زیر بار ترافیکی که با تاکسی ها پر سر و صدا و اتوبوس های پر سر و صدا روی هم انباشته شده بود، حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Born into a wealthy family in 192 he studied to be a doctor, but chose instead the infinitely more rackety and less respectable life of a manga cartoonist.
[ترجمه گوگل]او در سال 192 در خانواده ای ثروتمند به دنیا آمد و در رشته دکتری تحصیل کرد، اما به جای آن زندگی بی‌نهایت پرخاشگرتر و کمتر محترمانه یک کاریکاتوریست مانگا را انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]او در ۱۹۲ فرد ثروتمند متولد شد و در ۱۹۲ سالگی به عنوان پزشک انتخاب شد، اما به جای آن زندگی بسیار محترمانه و محترمانه یک کاریکاتوریست را انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عیاش (صفت)
wanton, boon, jovial, bacchanal, epicurean, pleasurable, rackety, free-living, voluptuary, sybaritic

خوش گذران (صفت)
rackety, luxurious, light-minded, free-living, voluptuous, sportful, pleasure-loving

پر هیاهو (صفت)
loud, rackety, obstreperous, noisy, rampageous

انگلیسی به انگلیسی

• riotous, wild; noisy, loud, causing a ruckus

پیشنهاد کاربران

بپرس