1. fear rooted her to the spot
ترس او را در جای خود میخکوب کرد.
2. i rooted through the garbage in order to find the ring
برای یافتن انگشتر خاکروبهها را زیرو رو کردم.
3. her story is rooted in reality
داستان او برپایهی واقعیات است.
4. She was rooted to her seat because she was afraid to speak in front of a large group.
[ترجمه mamood] او(زن)سر جایش دوخته(میخکوب)شده بود،چون او از صحبت کردن جلوی یک گروه بزرگ،واهمه داشت.
|
[ترجمه ترگمان]او به صندلیاش تکیه داده بود، چون میترسید در مقابل یک گروه بزرگ حرف بزند
[ترجمه گوگل]او به صندلی اش ریشه داشت چون او از جلوی یک گروه بزرگ می ترسید صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They rooted out all the dead plants.
[ترجمه ترگمان]همه گیاهان مرده را ریشهکن کردند
[ترجمه گوگل]آنها تمام گیاهان مرده را ریشه کن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
...