reward

/rəˈwɔːrd//rɪˈwɔːd/

معنی: جایزه، اجر، مژدگانی، انعام، عوض، پاداش، مزد، سزا، اجر دادن، سزا دادن، پاداش دادن، عوض دادن
معانی دیگر: داشاد، داشن، (مجازی) نعمت، مزیت، محسنه، مژدگانی دادن، جایزه دادن، ثواب، تلافی، عو­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sum of money or something else of value that is promised to someone for the capture of criminals, return of stolen property, or other service.
مترادف: bounty, remuneration
متضاد: punishment

(2) تعریف: anything that satisfies or pleases, as a return for something done.
مترادف: payment, payoff
مشابه: prize, stake

- His praise is a good reward.
[ترجمه امرالله عسکرزاده] ستایش خداونده بخنده و مهربان را
|
[ترجمه شان] ستایش ( خداوند ) پاداش خوبی ، دارد.
|
[ترجمه 3epehr] ستایش خداوند، پاداش خوبی است
|
[ترجمه گوگل] ستایش او پاداش نیکو است
[ترجمه ترگمان] تحسین او پاداش خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rewards, rewarding, rewarded
مشتقات: rewardable (adj.), rewardless (adj.), rewarder (n.)
(1) تعریف: to provide recompense for (something done).
مترادف: remunerate, repay
مشابه: reimburse

- She rewarded his efforts.
[ترجمه توکا] او مزد تلاش هایش را گرفت.
|
[ترجمه گوگل] او به تلاش های او پاداش داد
[ترجمه ترگمان] او به تلاش های خود پاداش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give something to (someone) as a reward.
مترادف: compensate, recompense, remunerate
متضاد: penalize
مشابه: honor, reimburse, repay

جمله های نمونه

1. a reward of $1000 has been offered for the return of the lost ring
جایزه ای به مبلغ هزار دلار بابت پس دادن انگشتر گمشده پیشنهاد شده است.

2. in reward for your sincere services . . .
به پاداش خدمات صادقانه ی شما . . .

3. the reward for his actions
سزای کارهای او

4. a liberal reward
پاداش بزرگ

5. a merited reward
پاداش سزاوار

6. a munificent reward
پاداش سخاوتمندانه

7. god will reward you for your good deeds
خداوند اجر نیکوکاری های تو را خواهد داد.

8. we must reward their efforts
ما بایستی به کوشش های آنان پاداش بدهیم.

9. he used to reward his friends and repay his enemies
به دوستانش پاداش می داد و بدی دشمنانش را تلافی می کرد.

10. if he dies, the reward will pass to his wife
اگر بمیرد جایزه به زنش خواهد رسید.

11. they gave him a reward for having saved a child
به خاطرنجات یک کودک به او جایزه دادند.

12. his misdeeds have met their due reward
اعمال بد او سزای خود را دریافت کرده اند.

13. he eulogized the king of france in hopes of receiving a reward
به امید دریافت صله برای پادشاه فرانسه مدیحه سرایی کرد.

14. anyone who finds and brings back my cat will receive a good reward
هرکسی گربه ی مراپیدا کند و بیاورد مژدگانی خوبی دریافت خواهد کرد.

15. The reward of suffering is experience.
[ترجمه امرالله عسکرزاده] داش تجربه ی فراوان بهشت است
|
[ترجمه گوگل]پاداش رنج تجربه است
[ترجمه ترگمان]پاداش رنج و رنج تجربه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Winning the match was just reward for the effort the team had made.
[ترجمه گوگل]برد در مسابقه فقط پاداش تلاشی بود که تیم انجام داده بود
[ترجمه ترگمان]برنده مسابقه فقط برای تلاش تیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The only reward of virtue is virtue; the only way to have a friend is to be one.
[ترجمه گوگل]تنها پاداش فضیلت، فضیلت است; تنها راه برای داشتن یک دوست این است که یکی باشد
[ترجمه ترگمان]تنها راه فضیلت فضیلت است؛ تنها راهی که دوست داشتن دوستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The owner has offered a reward for the recovery of the stolen goods.
[ترجمه گوگل]مالک برای بازیابی اجناس مسروقه جایزه تعیین کرده است
[ترجمه ترگمان]مالک جایزه ای را برای بازیابی کالاهای مسروقه اعلام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. They are offering a reward for the return of their cat.
[ترجمه گوگل]آنها برای بازگشت گربه خود جایزه می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها پاداشی برای بازگشت گربه خود ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. She was not the intended recipient of the reward.
[ترجمه گوگل]او دریافت کننده مورد نظر پاداش نبود
[ترجمه ترگمان]او دریافت کننده این جایزه نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. A large reward is offered for the capture of the criminals.
[ترجمه گوگل]جایزه بزرگی برای دستگیری مجرمان در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]یک پاداش بزرگ برای دستگیری مجرمان پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. He deserves a reward for his efforts.
[ترجمه گوگل]او سزاوار پاداش تلاش هایش است
[ترجمه ترگمان]او مستحق پاداشی برای تلاش هایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. You have received a just reward.
[ترجمه گوگل]شما یک پاداش عادلانه دریافت کرده اید
[ترجمه ترگمان] تو فقط یه جایزه دریافت کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Here we reward performance, not face time.
[ترجمه گوگل]در اینجا ما به عملکرد پاداش می دهیم، نه زمان مواجهه
[ترجمه ترگمان]در اینجا به عملکرد پاداش می دهیم، نه با زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جایزه (اسم)
testimonial, meed, award, prize, bonus, reward, trophy, premium, pewter, guerdon

اجر (اسم)
award, reward, wage, remuneration, defrayal, punishment

مژدگانی (اسم)
award, reward

انعام (اسم)
bounty, gratuity, tip, award, prize, bonus, reward, premium, baksheesh, largess, service charge, pourboire

عوض (اسم)
substitute, exchange, change, shift, compensation, recompense, reparation, reward, quid pro quo, surrogate, succedaneum, stand-in

پاداش (اسم)
quittance, gratuity, testimonial, compensation, retaliation, retribution, meed, reward, remuneration, fee, comeuppance, guerdon

مزد (اسم)
pension, compensation, reward, wage, fee, wages, hire

سزا (اسم)
requital, retribution, reward, remuneration, punishment

اجر دادن (فعل)
reward

سزا دادن (فعل)
punish, reward, remunerate, requite

پاداش دادن (فعل)
compensate, reward, remunerate, requite

عوض دادن (فعل)
recompense, compensate, reward, give in exchange

تخصصی

[ریاضیات] تنبیه، جایزه، تشویق، پاداش

انگلیسی به انگلیسی

• prize, award; money that is offered in return for information leading to the arrent of a criminal (or the return of lost property); recompense, benefit received as payment for a service
give a reward, recompense someone for a service
a reward is something that you are given because you have done something useful or good.
to reward someone means to give them something because they have done something useful or good.
see also rewarding.

پیشنهاد کاربران

پاداش
reward: جایزه
Reward پاداش، جایزه ای که بطور خصوصی به کسی داده می شود
Awardپاداش، جایزه ای که در ملا عام به کسی داده می شود
Prizeپاداش، جایزه ی برنده شدن در یک رقابت، مسابقه به کسی دا ه می شود
Order of merit نشان لیاقت ( افتخار ) که به اندک افراد بسیار خاص داده می شود
عوض دادن
فعل گرده افشانی گیاهان برای تولید مثل
امتیاز
Reward, Award, Prize
همگی به معنای جایزه هستن ولی با کمی تفاوت
💎 بهترین معنی برای Reward مژدگانی هست
💎 بهترین معنی برای Award نشان برتری هست ( بر اساس ویکیپدیا )
بنابراین :
Reward : مژدگانی
...
[مشاهده متن کامل]

Award : نشان برتری
Prize : جایزه - پاداش
Price : قیمت - بها
Order : نشان افتخار
Trophy : جام قهرمانی
Medal : مدال - نشان
Logo : نشان واره، لوگو، آرم
Banner : بَرنوشته یا بَرنما یا بَنِر
⚠️تعاریف دیکشنری و ویکیپدیا را هم براتون میزارم⚠️
⬛ REWARD ⬛
money or another kind of payment that is given or received for something that has been done or that is offered for something that might be done
⬛ AWARD ⬛
something ( such as a prize ) that is given to someone or something for being excellent or for doing something that is admired
چیزی که به خاطر پاسداشت از فرد یا گروهی به آنها اعطا می شود
نشان برتری یا نشان موفقیت عنوانی معمولاً به همراه یک یادبود فیزیکی است که به شخص یا گروهی از اشخاص یا سازمان و مؤسسه داده می شود تا برتری آن ها را در یک زمینه مشخص به رسمیت بشناسد. نشان برتری، نه لزوماً همیشه، می تواند همراه مبلغی پول یا هدیه های بهادار باشد. برگزاری مراسم تقدیر، اهدای انواع نمادها از جمله مدال، تندیس، لوح تقدیر و پلاک و نمادهای دیگر سیمین، زرین و بلورین هم برای به رسمیت شناختن یک دستاورد مشخص به کار می روند
Something given to a person or a group of people to recognize their merit or excellence
An award, sometimes called a distinction, is something given to a recipient as a token of recognition of excellence in a certain field. When the token is a medal, ribbon or other item designed for wearing, it is known as a decoration.
⬛ PRIZE ⬛
something that is won in a contest or given as an award
جایزه یا پاداش به چیزی گفته می شود که به برای تقدیر از یک فرد به وی اعطا می گردد که می تواند به صورت نقدی باشد و غالباً ارزش مادی دارد
Award given to recognise or reward actions
A prize is an award to be given to a person or a group of people ( such as sporting teams and organizations ) to recognize and reward their actions and achievements. Official prizes often involve monetary rewards as well as the fame that comes with them. Some prizes are also associated with extravagant awarding ceremonies, such as the Academy Awards
⬛ TROPHY ⬛
1. an object ( such as a large cup or sculpture ) that is given as a prize for winning a competition
2. something that you keep or take to show that you were successful in hunting, war, etc
پاداش برای یک دستاورد خاص
جام قهرمانی یا کاپ قهرمانی، جسمی تزیینی سخته شده از فلز، شیشه، یا سرامیک یا مواد مقاوم دیگر است که به عنوان یادبودی از یک دستاورد مهم یا پیروزی یک شخص یا یک تیم در رویدادی خاص به آنها اهدا می شود. در بسیاری از ورزش ها در کنار مدال، جام قهرمانی نیز به قهرمان آن رشته اهدا می شود.
Reward for a specific achievement
A trophy is a tangible, durable reminder of a specific achievement, and serves as a recognition or evidence of merit. Trophies are often awarded for sporting events, from youth sports to professional level athletics. In many sports medals ( or, in North America, rings ) are often given out either as the trophy or along with more traditional trophies

سزا. سود. پاداش. مژدگانی دادن. تقویت کردن. برتری. یاری کردن. محکم کردن. پس دادن
تقویت
عبدالخلیل قوطوری این سایت جامع وزیبا را با چرندیات ساختگی نابود کرده . . . . . واقعا متاسفم !
جایزه
Six wins reward = جایزه ی ۶ تا بُرد
Reward Contract Sukuk
اوراق صکوک قرارداد جعاله
اوراق صکوک منفعت.
اجرت
جعل
دستمزد
هو
پاداش ، جایزه.
جایزه
مزیت
پاداش، جایزه
معادل "جعاله" در فارسی در متون حقوقی
نافع بودن، منفعت رساندن
جعاله ( تخصصی حقوق )
Awards vs. Rewards.
An award is a special prize such as the Oscar. It is usually connected to a contest or social event.
A reward can be anything you get for making an effort, or as an incentive, say like cash back in credit cards, or miles, even a small cookie for "being good. "
...
[مشاهده متن کامل]

Award بطور کلی جوایز ویژه ای مثلAcademy Awards ( که بااسمthe Oscars نیز شناخته میشود ) که جایزه ی اسکار یکی از 9جایزه ی آن میباشد. جوایز دیگری مثل:سایر جوایز رویدادهای اجتماعی . فرهنگی و. . .
Tony Award/Booker Prize/Emmy Award/Grammy Awards/Golden Globe Award/
Reward بطور کلی از هرنوع پاداش که با عنوان انگیزشی یا قدردانی یا . . . . بصورت پول نقد یا کارت اعتباری . . . . . داده میشود. یا حتی شکولاتی که به کودکی بعنوان خوب بودن داده شود.
هر چیزی که به رسمیت شناختن خدمات، تلاشها و یا دستاوردها داده می شود.
"the holiday was a reward for 40 years' service with the company" "تعطیلات پاداش 40 سال خدمات در شرکت"

اصطلاحا "یِر به یِر" شدن، تلافی متقابل
sth given or received in return of work, merit, or services
مژدگانی_تشویقی
فایده
تحسین
تشویق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس