remiss

/riˈmɪs//rɪˈmɪs/

معنی: سست، لا ابالی، غفلت کار، بی قید، بی مبالات
معانی دیگر: قصور کننده، اهمال کار، مسامحه کننده، سست انگار، فروگذار، بی عرضه، سهل انگار، فراموشکار، بی دقت، پشت گوش انداز، پرویش، تنبل، ولنگار، شل و ول، فراموشکارانه، با بی دقتی، با قصور، با پشت گوش اندازی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: remissly (adv.), remissness (n.)
(1) تعریف: careless or negligent, esp. in the performance of one's duty.
مترادف: derelict, neglectful, negligent, unmindful
متضاد: dutiful
مشابه: careless, idle, indolent, irresponsible, lax, slack, truant

- I've been remiss in carrying out my responsibilities.
[ترجمه گوگل] من در انجام مسئولیت هایم کوتاهی کرده ام
[ترجمه ترگمان] من خیلی بی توجه بودم که مسئولیت خودم را به عهده گرفته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: characterized by neglect or carelessness.
مترادف: slipshod, sloppy
متضاد: scrupulous
مشابه: careless, derelict, irresponsible, neglectful, negligent, perfunctory

- Service has been remiss since the change in management.
[ترجمه گوگل] خدمات پس از تغییر مدیریت از بین رفته است
[ترجمه ترگمان] از زمان تغییر در مدیریت، خدمات کوتاهی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. remiss discipline
انضباط شل و ول

2. remiss in the performance of duties
سهل انگار در انجام وظایف

3. he is remiss in paying his debts
او در پرداخت بدهی های خود اهمال می کند.

4. in his remiss hours
در اوقات تنبلی

5. you have been very remiss
شما خیلی قصور کرده اید.

6. You have been very remiss in fulfilling your obligations.
[ترجمه پوریا] شما در برآورده کردن تعهدات خود سهل انگاری کرده اید .
|
[ترجمه گوگل]شما در انجام تعهدات خود بسیار کوتاهی کرده اید
[ترجمه ترگمان]شما در برآورده کردن تعهدات خود اهمال کرده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was remiss of the social services not to notify the police.
[ترجمه پوریا] این بی مسئولیتی سرویس اجتماعی بود که پلیس را آگاه نکرد .
|
[ترجمه گوگل]این سهل انگاری خدمات اجتماعی بود که به پلیس اطلاع ندادند
[ترجمه ترگمان]از خدمات اجتماعی غافل بود که به پلیس اطلاع ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was remiss of her to forget to pay the bill.
[ترجمه گوگل]فراموش کردن پرداخت صورتحساب از او غافل بود
[ترجمه ترگمان]بی توجهی به او بود که فراموش کند صورتحساب را بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was remiss of them not to inform us of these changes sooner.
[ترجمه گوگل]این سهل انگاری بود که زودتر ما را از این تغییرات مطلع نکنند
[ترجمه ترگمان]غفلت آن ها از این بود که زودتر این تغییرات را به ما اطلاع دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was remiss of him to forget her birthday.
[ترجمه گوگل]فراموش کردن تولدش از او غافل بود
[ترجمه ترگمان]بی دقت بود که تولدش را فراموش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The point was that he had been remiss and that he was sorry and wanted to make it right.
[ترجمه گوگل]نکته این بود که او غفلت کرده بود و پشیمان بود و می خواست درستش کند
[ترجمه ترگمان]نکته این بود که او غفلت کرده بود و متاسف بود و می خواست آن را درست انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Home Office has also been remiss about security devices, an important subject that has been debated at length today.
[ترجمه گوگل]وزارت کشور همچنین در مورد دستگاه های امنیتی غفلت کرده است، موضوع مهمی که امروز به طور طولانی مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]وزارت کشور همچنین در مورد دستگاه های امنیتی، یک موضوع مهم که امروزه مورد بحث قرار گرفته است، بی توجه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The editor would be remiss in her duties if the information were not reported.
[ترجمه گوگل]در صورتی که اطلاعات گزارش نشود، سردبیر از وظایف خود چشم پوشی می کند
[ترجمه ترگمان]اگر اطلاعات گزارش نشده بود سردبیر در وظایف خود قصور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Malaysian authorities also failed to detect anything remiss when the cargo passed through Port Klang.
[ترجمه گوگل]مقامات مالزی نیز هنگام عبور محموله از بندر کلانگ نتوانستند چیزی را شناسایی کنند
[ترجمه ترگمان]مقامات مالزی نیز هنگامی که محموله از بندر Klang عبور می کرد، هیچ وقت بی توجه نبوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Last but not least, it would be remiss not to mention Rockets assistant coach Tom Thibodeau.
[ترجمه گوگل]آخرین اما نه کم‌اهمیت، نادیده انگاشتن تام تیبودو، دستیار مربی راکتس است
[ترجمه ترگمان]آخرین باری که با مربی تیم \"تام Thibodeau\" صحبت می کردیم غفلت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It was remiss of me not to answer your letter.
[ترجمه پوریا] سهل انگاری من بود که نامه ات رو بعدا جواب ندادم
|
[ترجمه گوگل]این غفلت از من بود که به نامه شما پاسخ ندهم
[ترجمه ترگمان]غفلت کردم که به نامه ات جواب ندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سست (صفت)
doddered, effeminate, flaggy, weak, feeble, torpid, asthenic, loose, frail, flimsy, slack, atonic, slow, insecure, sleazy, floppy, lax, idle, lazy, indolent, slothful, groggy, remiss, washy, wishy-washy, inactive, slumberous, slumbery, feckless, flabby, flaccid, languid, slumbrous, lethargic, shaky, rickety, rattletrap, wonky, supine, tottery

لا ابالی (صفت)
careless, slovenly, slipshod, carefree, light-hearted, improvident, nonchalant, remiss, indifferent, harum-scarum, pococurante

غفلت کار (صفت)
neglectful, careless, negligent, remiss, delinquent

بی قید (صفت)
light-headed, remiss, easygoing, insouciant, harum-scarum, light-minded

بی مبالات (صفت)
remiss, perfunctory

انگلیسی به انگلیسی

• negligent, careless, unmindful
if someone is remiss, they neglect to do things which ought to be done; a formal word.

پیشنهاد کاربران

remiss = careless and not doing a duty well enough
neglectful
irresponsible
careless
thoughtless
inattentive
unheeding
lazy
indolent
بی توجه
بی فکر
بی مسئولیت

بپرس