quota

/ˈkwoʊtə//ˈkwəʊtə/

معنی: سهم، سهمیه، بنیچه
معانی دیگر: دانگ، آورش، حصه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the part or share of something that is to be distributed to, that maximally can be distributed to, or that habitually is consumed by, an individual or group.
مترادف: allowance, portion, ration, share
مشابه: allotment, dose

- During the war, each family received a monthly quota of meat.
[ترجمه گوگل] در زمان جنگ، هر خانواده یک سهمیه ماهیانه گوشت دریافت می کرد
[ترجمه ترگمان] در طول جنگ، هر خانواده سهمیه ماهیانه گوشت دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- No more wine, please; I've had my quota for this evening.
[ترجمه ملیکا] لطفا بیشتر شراب ندید ( کافیه ) ، سهمیه ام را برای شب گذاشتم
|
[ترجمه گوگل] شراب دیگر، لطفا من سهمیه ام را برای امروز داشتم
[ترجمه ترگمان] خواهش می کنم، شراب دیگر، لطفا؛ از سهمیه من برای امشب استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a quantity of something that is required or expected from an individual or group.
مترادف: share
مشابه: end

- The company sets production quotas for each quarter of the year.
[ترجمه گوگل] این شرکت برای هر سه ماهه سال سهمیه تولید را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان] این شرکت سهمیه تولید را برای هر یک چهارم سال تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an assigned number or percentage of people or things that can or must be used or admitted.
مترادف: limit

- Quotas were set in the 1920s that severely restricted the number of Asian immigrants to the U.S.
[ترجمه گوگل] سهمیه هایی در دهه 1920 تعیین شد که به شدت تعداد مهاجران آسیایی به ایالات متحده را محدود کرد
[ترجمه ترگمان] Quotas در دهه ۱۹۲۰ پایه گذاری شد که تعداد مهاجران آسیایی را به آمریکا محدود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a proportional immigration quota
سهمیه ی نسبی مهاجرت

2. The company revealed a quota of jobs reserved for college students.
[ترجمه گوگل]این شرکت سهمیه ای از مشاغل را که برای دانشجویان کالج در نظر گرفته شده بود را نشان داد
[ترجمه ترگمان]این شرکت سهمیه ای از مشاغل را برای دانشجویان کالج نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was a quota placed on the number of people who could migrate here from China.
[ترجمه گوگل]برای تعداد افرادی که می توانستند از چین به اینجا مهاجرت کنند، سهمیه ای در نظر گرفته شده بود
[ترجمه ترگمان]سهمیه موجود در تعداد افرادی که می توانستند از چین مهاجرت کنند وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lieutenant Dugan doubted that a quota had been placed on the number of parking tickets each police officer was supposed to give out.
[ترجمه گوگل]ستوان دوگان شک داشت که برای تعداد بلیط های پارکینگی که هر افسر پلیس باید بدهد، سهمیه ای در نظر گرفته شده باشد
[ترجمه ترگمان]ستوان ون Dugan شک داشت که از quota که هر افسر پلیس باید از آن خارج شود، بیش از اندازه کافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm going home now-I've done my quota of work for the day.
[ترجمه گوگل]الان دارم میرم خونه - سهمیه کارم رو انجام دادم
[ترجمه ترگمان]من الان می رم خونه - من به اندازه کافی کار کردن رو برای روز انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The quota of four tickets per person had been reduced to two.
[ترجمه گوگل]سهمیه چهار بلیت برای هر نفر به دو عدد کاهش یافته بود
[ترجمه ترگمان]سهمیه چهار بلیط در هر نفر به دو عدد کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A restricted import quota was set for meat products.
[ترجمه گوگل]سهمیه واردات محدود برای فرآورده های گوشتی تعیین شد
[ترجمه ترگمان]سهمیه صادرات محدود برای محصولات گوشتی تعیین شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He never takes his full quota of holidays.
[ترجمه گوگل]او هرگز سهمیه کامل تعطیلات خود را نمی گیرد
[ترجمه ترگمان]او هرگز به تمام تعطیلات خود مرخصی نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Each has his quota of work for the day.
[ترجمه گوگل]هر کدام سهمیه کاری روزانه خود را دارند
[ترجمه ترگمان]هر یک سهم خود را برای روز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Be sure you get your daily quota of calcium.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که سهمیه روزانه کلسیم خود را دریافت می کنید
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که سهمیه روزانه خود را از کلسیم دریافت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Workers only get paid if they make their quota.
[ترجمه گوگل]کارگران تنها در صورتی حقوق می گیرند که سهمیه خود را بسازند
[ترجمه ترگمان]کارگران تنها در صورتی حقوق می گیرند که سهم خود را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was 76 votes short of the quota.
[ترجمه گوگل]او 76 رای کمتر از سهمیه داشت
[ترجمه ترگمان]او ۷۶ رای کم تر از سهمیه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The committee has had more than its quota of problems.
[ترجمه گوگل]این کمیته بیش از حد نصاب خود مشکلات داشته است
[ترجمه ترگمان]این کمیته بیش از سهم خود از مشکلات را داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The country now has a quota on immigration.
[ترجمه گوگل]این کشور اکنون دارای سهمیه ای برای مهاجرت است
[ترجمه ترگمان]این کشور اکنون سهمیه مهاجرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The government set a quota on the annual number of immigrants from Italy.
[ترجمه گوگل]دولت برای تعداد سالانه مهاجران از ایتالیا سهمیه ای تعیین کرد
[ترجمه ترگمان]دولت سهمیه سالانه مهاجران را از ایتالیا تعیین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They have the usual quota of human weaknesses, no doubt.
[ترجمه گوگل]آنها سهمیه معمول ضعف های انسانی را دارند، بدون شک
[ترجمه ترگمان]آن ها سهمیه همیشگی ضعف های بشری را دارند، بدون شک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. In the 1990s the Navy couldn't fill its quota for new recruits.
[ترجمه گوگل]در دهه 1990 نیروی دریایی نمی توانست سهمیه خود را برای نیروهای جدید پر کند
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۹۰ نیروی دریایی نتوانست سهمیه خود را برای نیروهای تازه پر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The quota system was modelled on those operated in America and continental Europe.
[ترجمه گوگل]سیستم سهمیه‌بندی بر اساس آن‌هایی که در آمریکا و اروپای قاره‌ای عمل می‌کردند، الگوبرداری شد
[ترجمه ترگمان]این سیستم سهمیه بندی در کشورهایی که در آمریکا و قاره اروپا فعالیت می کنند، مدل سازی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سهم (اسم)
scare, stock, arrow, action, share, contribution, portion, allotment, lot, interest, dividend, quota, ration, blue-sky stock

سهمیه (اسم)
stock, share, quota

بنیچه (اسم)
quota

تخصصی

[حسابداری] سهمیه
[برق و الکترونیک] سهم
[حقوق] سهمیه، سهم
[نساجی] سهمیه - سهم
[ریاضیات] سهمیه، سهمیه ای

انگلیسی به انگلیسی

• maximum quantity, upper limit; limited quantity, restricted amount
a quota is the required quantity of something, such as goods produced or imported.
a quota is also a fixed proportion of people from certain groups who are permitted to do something such as enter a university or work for the government.

پیشنهاد کاربران

۱_محدودیت
۲_ سهمیه
۳_ حدنصاب
a fixed limit on the amount of something that someone is allowed to have or is expected to do
یک محدودیت ثابت در مقدار چیزی که شخص مجاز است یا انتظار می رود انجام دهد
حد نصاب، سهمیه، مقدار یا تعداد ثابت و محدودی که رسما مجاز است
...
[مشاهده متن کامل]

an annual/monthly/daily quota/ The annual quota of 140, 000 green cards is far lower than the demnd.
impose/introduce/set a quota This fiscal year, Congress set a quota of 65, 000 visas.
fill/meet/reach a quota/Under the plan, private companies are legally required to fill a 3% quota with young employees.
lift/reduce/raise a quota /Many agricultural quotas will be lifted.
production quotas
The country now has a quota on immigration.
Additionally, purchasing quotas will be enforced.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/quota
A fixed percentage
درصد ثابت هم می تونه معنی بده
Some people believe that companies should employ a quota of women in all jobs.
آورد ، آورده
حد اکثر حق السهم مصرفی
حد نصاب
ظرفیت
سهمیه
To take/reach/fill/meat one's quota
سهم، سهمیه
ظرفیت پذیرش ( مثلاً ورودی یک رشته در یک دانشگاه )

بپرس