quirky


معنی: دمدمی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: characterized by oddities or peculiarities.

- Her taste in furnishings was a quirky mix of antique and 1960s modern.
[ترجمه گوگل] سلیقه او در مبلمان ترکیبی عجیب از عتیقه و مدرن دهه 1960 بود
[ترجمه ترگمان] ذوق و سلیقه او در مبلمان یک ترکیب عجیب از عهد عتیق و دهه ۱۹۶۰ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. We've developed a reputation for being quite quirky and original.
[ترجمه گوگل]ما به این شهرت پیدا کرده‌ایم که کاملاً عجیب و غریب و اصیل هستیم
[ترجمه ترگمان]ما شهرت خود را به خاطر اینکه کاملا دمدمی و اصیل هستند، توسعه دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I like his quirky sense of humour.
[ترجمه گوگل]از طنز عجیب او خوشم می آید
[ترجمه ترگمان]من حس شوخ طبعی او را دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was tall and had a quirky, off-beat sense of humour.
[ترجمه گوگل]او قد بلندی داشت و شوخ طبعی عجیب و غریبی داشت
[ترجمه ترگمان]قدش بلند بود و شوخ طبعی عجیبی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you like mighty, if quirky, war machines, then you can choose steam tanks and war wagons.
[ترجمه گوگل]اگر به ماشین‌های جنگی قدرتمند، اگر عجیب و غریب علاقه دارید، می‌توانید تانک‌های بخار و واگن‌های جنگی را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]اگر این ماشین های جنگی را دوست دارید، ماشین های جنگی را انتخاب می کنید و آن وقت می توانید مخزن بخار و واگن های جنگی را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When it debuted it was billed as quirky fun, but it turned out to be a lot more quirk than fun.
[ترجمه گوگل]وقتی اولین بار آن را به عنوان سرگرمی عجیب و غریب معرفی کردند، اما معلوم شد که بسیار عجیب تر از سرگرم کننده است
[ترجمه ترگمان]وقتی که پخش شد، به عنوان سرگرمی عجیب و دمدمی و عجیب به نظر می رسید، اما خیلی بیشتر از لذت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It needs to avoid being fey or quirky as it brings the contemporary design world further into its heart.
[ترجمه گوگل]باید از عجیب و غریب بودن خودداری کند زیرا دنیای طراحی معاصر را بیشتر به قلب خود می آورد
[ترجمه ترگمان]آن نیاز دارد که غیر عادی و جذاب باشد چرا که دنیای طراحی معاصر را بیشتر به قلب خود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Quirky buildings are often just that: oddballs, curios, rococo phantasmagoria that quickly pall.
[ترجمه گوگل]ساختمان‌های عجیب و غریب اغلب دقیقاً همین هستند: توپ‌های عجیب و غریب، کنجکاوها، فانتاسماگوریای روکوکو که به سرعت کم رنگ می‌شوند
[ترجمه ترگمان]ساختمان های Quirky اغلب تنها عبارتند از: oddballs، curios، rococo phantasmagoria که به سرعت پوشانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The genuine effects are reproducible; the quirky - such as UFO sightings - are filed away but rarely prove significant for science.
[ترجمه گوگل]اثرات واقعی قابل تکرار هستند چیزهای عجیب و غریب - مانند مشاهده یوفوها - حذف می شوند اما به ندرت برای علم اهمیت دارند
[ترجمه ترگمان]اثرات واقعی قابل تکرار هستند؛ از قبیل مشاهدات quirky - مانند مشاهدات UFO - اما به ندرت برای علم قابل توجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Stacy's rise to orchestra fame is a quirky one.
[ترجمه گوگل]رسیدن استیسی به شهرت ارکستر عجیب و غریب است
[ترجمه ترگمان]ظهور Stacy به شهرت ارکستر، یکی از نقاشی های عجیب و غریب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even the spikes on the quirky Spiked Dog Collar the firm makes are air valves cut from punctured tubes.
[ترجمه گوگل]حتی میخ های روی قلاده سگ میخ دار عجیبی که این شرکت می سازد، دریچه های هوا هستند که از لوله های سوراخ شده بریده شده اند
[ترجمه ترگمان]حتی سیخ های روی یقه Spiked quirky quirky که شرکت ایجاد می کند، دریچه های هوا از لوله های سوراخ شده جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Brave personal sacrifices are juxtaposed with quirky moments.
[ترجمه گوگل]فداکاری های شخصی شجاعانه با لحظات عجیب و غریب کنار هم قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]فداکاری های فردی شجاع، همراه با لحظه های عجیب و ساکتم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Inside are quirky old settees, painted chests and weathered wood hutches brimming with fragrant soaps and candles.
[ترجمه گوگل]در داخل، مبل‌های قدیمی عجیب و غریب، صندوق‌های نقاشی شده و کلبه‌های چوبی فرسوده پر از صابون‌ها و شمع‌های معطر است
[ترجمه ترگمان]داخل آن settees قدیمی دمدمی، صندوق های نقاشی شده و hutches چوبی فرسوده از صابون های معطر و شمع های معطر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Not quirky little ritual habit-forming, like throwing a pinch of spilled salt over your shoulder, but slow suicide habit-forming.
[ترجمه گوگل]نه تشریفاتی عجیب و غریب، مانند انداختن مقداری نمک روی شانه‌هایتان، بلکه عادت به خودکشی آهسته ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]عادت کردن به رسم معمول، شکل گرفتن، مانند انداختن مقدار کمی نمک روی شانه شما، اما شکل دادن به سرعت خودکشی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And when she asked he merely gave his quirky smile.
[ترجمه گوگل]و وقتی از او پرسید، او فقط لبخند عجیب و غریب خود را نشان داد
[ترجمه ترگمان]و وقتی از او تقاضا کرد فقط لبخند عجیبی به او زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دمدمی (صفت)
uncertain, chimerical, ambivalent, quirky, fickle, fitful, freakish, unpredictable

انگلیسی به انگلیسی

• having strange habits, having oddities, having eccentricities
something or someone that is quirky is rather odd in their behaviour, character, or appearance.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
“She has a quirky sense of style, always wearing mismatched clothes. ”
A person might say, “His quirky personality always keeps things interesting. ”
Another might comment, “The movie had a quirky plot that I really enjoyed. ”
شگفت انگیز
عجیب و غریب
در مورد لباس / نامتعارف در بین جمع - لباس غیر عادی
دمدمی مزاج
در نوع خود جالب

Unusual in an interesting way
عجیب و غریب، نامتعارف
غیرمعمول اما جذاب
غیر معمول
شگفت انگیز، عجیب، غیر عادی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس