quirkiness


معنی: غرابت

جمله های نمونه

1. You will probably notice an element of quirkiness in his behaviour.
[ترجمه گوگل]احتمالاً متوجه یک عنصر دمدمی مزاجی در رفتار او خواهید شد
[ترجمه ترگمان]احتمالا متوجه عنصری از رفتار او خواهید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And it is that sort of Estonian quirkiness that gives the LMC its pull.
[ترجمه گوگل]و این نوع دمدمی بودن استونی است که به LMC کشش می دهد
[ترجمه ترگمان]و این یک نوع of استونی است که کشش آن را به LMC می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I wanted to inject a little humor and quirkiness into the film.
[ترجمه گوگل]می خواستم کمی طنز و دمدمی بودن را به فیلم تزریق کنم
[ترجمه ترگمان]می خواستم کمی طنز و طنز به فیلم تزریق کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is a quirkiness to rich Chinese consumers.
[ترجمه گوگل]در میان مصرف کنندگان ثروتمند چینی، دمدمی مزاجی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک quirkiness برای مصرف کنندگان چینی ثروتمند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Japan is known for its craziness and quirkiness and the capsule hotels that are relatively popular throughout the country are one of the oddest creations to date.
[ترجمه گوگل]ژاپن به دیوانگی و عجیب و غریبش معروف است و هتل های کپسولی که در سرتاسر کشور نسبتاً محبوب هستند یکی از عجیب ترین ساخته های تا به امروز هستند
[ترجمه ترگمان]ژاپن به خاطر جنون و quirkiness مشهور است و هتل هایی که در سراسر کشور نسبتا محبوب هستند، یکی از عجیب ترین آثار تا به امروز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What seemed their charm and their quirkiness may now be nothing more than a big irritation.
[ترجمه گوگل]آنچه که جذابیت و بدجنسی آنها به نظر می رسید اکنون ممکن است چیزی بیش از یک تحریک بزرگ نباشد
[ترجمه ترگمان]آنچه به نظر می رسید جذابیت آنان و quirkiness ممکن است چیزی بیش از یک خشم بزرگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Perhaps this quirkiness is because a certain type of personality is drawn to the techie world.
[ترجمه گوگل]شاید این دمدمی بودن به این دلیل باشد که نوع خاصی از شخصیت به سمت دنیای تکنولوژی کشیده شده است
[ترجمه ترگمان]شاید این quirkiness به این دلیل است که نوع خاصی از شخصیت به دنیای techie کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Personality, talent, kindness, and maybe even quirkiness, may tip the scales.
[ترجمه گوگل]شخصیت، استعداد، مهربانی و شاید حتی دمدمی بودن، ممکن است کفه ترازو را بالا ببرد
[ترجمه ترگمان]شخصیت، استعداد، مهربانی، و شاید حتی quirkiness، ممکن است به مقیاس ها کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Attracted by the quirkiness of the cup cakes, Pan Xi has become a regular visitor to the shop.
[ترجمه گوگل]Pan Xi که جذابیت عجیب و غریب کیک های فنجانی را به خود جلب کرده است، به یک بازدیدکننده دائمی از مغازه تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]Pan که از جذب کیک های فنجان جذب شده بود، به یک مهمان دائمی در مغازه تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The women, who, 15 years ago, epitomized a diversity approaching quirkiness, now look somewhat more homogenized.
[ترجمه گوگل]زنانی که 15 سال پیش مظهر تنوعی بودند که به عجیبی نزدیک می شد، اکنون تا حدودی یکدست تر به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]این زنان که ۱۵ سال پیش اعلام کردند که در حال نزدیک شدن به quirkiness هستند، اکنون با حالت homogenized بیشتری به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I do not think of you as a "Dog on two feet"- I know what you are. You are human, in all of your quirkiness, and I love you still.
[ترجمه گوگل]من تو را "سگی روی دو پا" نمی دانم - می دانم که چه هستی تو انسان هستی، با تمام خصلت هایت، و من هنوز هم تو را دوست دارم
[ترجمه ترگمان] من به تو به عنوان \"سگ\" روی دو پا فکر نمی کنم - میدونم تو چی هستی - تو انسانی، در همه of، و من هنوز دوستت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Listeners were free to come and go as they pleased, but some of the work's power came from its relentlessness, to say nothing of the quirkiness of Robert Wilson's staging.
[ترجمه گوگل]شنوندگان آزاد بودند که هر طور که می‌خواهند بیایند و بروند، اما بخشی از قدرت اثر ناشی از بی‌وقفه بودن آن بود، تا چیزی از عجیب بودن صحنه‌پردازی رابرت ویلسون نگوییم
[ترجمه ترگمان]او هم آزاد بود که بیاید و هر چه می خواهد برود، اما بعضی از نیروی کار از relentlessness امده بود تا چیزی درباره نمایش نمایش رابرت سن به زبان نیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Their advanced mobile devices, awesome culture, sublime cuisine, and overall quirkiness, make us want to live there if it wasn't for the language barrier.
[ترجمه گوگل]دستگاه‌های تلفن همراه پیشرفته، فرهنگ عالی، غذاهای عالی، و به طور کلی عجیب و غریب بودن، ما را وادار می‌کند که اگر مانع زبانی نبود، بخواهیم در آنجا زندگی کنیم
[ترجمه ترگمان]دستگاه های تلفن همراه پیشرفته، فرهنگ عالی، غذاهای عالی و quirkiness کلی، ما را وادار به زندگی در آنجا می کنند اگر به خاطر مانع زبانی نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The wide angle is particularly appropriate for this shot—it adds quirkiness to the quality of the image.
[ترجمه گوگل]زاویه باز مخصوصاً برای این عکس مناسب است - به کیفیت تصویر عجیب و غریب می‌افزاید
[ترجمه ترگمان]زاویه باز به طور خاص برای این عکس مناسب است - آن را به کیفیت تصویر اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غرابت (اسم)
eccentricity, singularity, originality, curiosity, strangeness, weirdness, quirkiness, peculiarity, queerness, freakery, kink

انگلیسی به انگلیسی

• strangeness, eccentricity, oddness

پیشنهاد کاربران

رفتار یا دیدگاهی عجیب داشتن
Quirkiness is a quality of being slightly eccentric or unconventional. If your best friends love your blue hair, taste for mayonnaise sandwiches, and habit of singing instead of speaking, they appreciate your quirkiness.
unusual, especially in an interesting way

بپرس