معنی: تغییر ناگهانی، تناقض گویی، تغییر فکر، تغییر جهت دادنمعانی دیگر: (ناگهان) چرخش، ناگه آمد، روی آوردن، ویژگی (به ویژه اگر غیر عادی باشد)، خصلت بخصوص، خوی ویژه، عادت عجیب، (خوشنویسی) آرایش با نوک قلم، دندانه یا انحنای زینتی، قلم چرخانی، طفره، احتراز، بهانه، دستاویز، مستمسک، (گچبری و قرنیزسازی و غیره) فرورفتگی باریک (و جوی مانند)، تزئینات یا خصوصیات خط نویسی شخص، خصوصیات، حیاط، دمدمی، مزاجی، تناق گویی، تغییر جهت دادن بطور سریع
• (1)تعریف: an odd personal trait; idiosyncrasy. • مترادف: eccentricity, idiosyncrasy, peculiarity, twist • مشابه: aberration, mannerism, trick
- Constantly holding an unlit cigarette in his fingers is one of his little quirks.
[ترجمه کریم نصر] نگهداشتن یک سیگار خانوش لای انگستانش ، یکی از اطوارهای همیشگی ش بود.
|
[ترجمه گوگل] نگه داشتن مداوم یک سیگار روشن در انگشتانش یکی از خصلت های کوچک اوست [ترجمه ترگمان] سیگاری خاموش در انگشت داشت یکی از خصوصیات اخلاقی او بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: a sudden, sharp, and unexpected turn or shift. • مترادف: twist • مشابه: caprice, warp
- Our meeting each other at the lawyer's office happened by a quirk of scheduling.
[ترجمه گوگل] ملاقات ما با یکدیگر در دفتر وکیل با یک برنامه ریزی عجیب اتفاق افتاد [ترجمه ترگمان] ملاقات ما با یکدیگر در دفتر وکیل به وسیله یک برنامه زمانبندی معین اتفاق افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3)تعریف: anything that is unexpected or unpredictable, or has no apparent explanation. • مترادف: anomaly, freak • مشابه: caprice, oddity, peculiarity
جمله های نمونه
1. a quirk of fortune
روی آوردن بخت
2. he had the quirk of addressing his wife as "ahmad agha"
او این عادت عجیب را داشت که زنش را ((احمد آقا)) صدا می زد.
3. Years later, by a strange quirk of fate, she found herself sitting next to him on a plane.
[ترجمه کریم نصر] سالها بعد ، در اثر یکی از اون بازی های عجیب سرنوشت، توی هواپیما متوجه شد که کنارش نشسته. .
|
[ترجمه رضا] سالها بعد با تغییر عجیب سرنوشت فهمید که در هواپیما در کنارش نشسته
|
[ترجمه گوگل]سالها بعد، به خاطر سرنوشت عجیبی، او خود را دید که در هواپیما کنار او نشسته است [ترجمه ترگمان]سال ها بعد، با تغییر عجیبی از سرنوشت، خود را در کنار او روی یک هواپیما یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He had a strange quirk of addressing his wife as Mrs Smith.
[ترجمه گوگل]او در خطاب قرار دادن همسرش به عنوان خانم اسمیت، خصلت عجیبی داشت [ترجمه ترگمان]تغییر عجیبی با همسرش به عنوان خانم اسمیث پیدا کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. By a tantalising quirk of fate, the pair have been drawn to meet in the first round of the championship.
[ترجمه گوگل]این دو با یک سرنوشت وسوسه انگیز برای دیدار در دور اول مسابقات قهرمانی قرعه کشی شدند [ترجمه ترگمان]این زوج با تحریک quirk سرنوشت خود برای دیدار در دور اول این رقابت ها کشیده شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. By a quirk of fate they had booked into the same hotel.
[ترجمه نسرین] بخت خوش یا دست قضا
|
[ترجمه گوگل]به اتفاق سرنوشت، آنها در همان هتل رزرو کرده بودند [ترجمه ترگمان]با سرنوشتی که سرنوشت آن ها را در یک هتل رزرو کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. When it debuted it was billed as quirky fun, but it turned out to be a lot more quirk than fun.
[ترجمه گوگل]وقتی اولین بار آن را به عنوان سرگرمی عجیب و غریب معرفی کردند، اما معلوم شد که بسیار عجیب تر از سرگرم کننده است [ترجمه ترگمان]وقتی که پخش شد، به عنوان سرگرمی عجیب و دمدمی و عجیب به نظر می رسید، اما خیلی بیشتر از لذت بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Yet international law, not some quirk of humanity, requires that under certain circumstances it must be done.
[ترجمه گوگل]با این حال، قوانین بینالملل، و نه برخی خصلتهای انسانی، ایجاب میکند که تحت شرایط خاصی باید انجام شود [ترجمه ترگمان]با این حال، حقوق بین الملل، نه بخشی از انسانیت، مستلزم آن است که تحت شرایط خاصی، آن را انجام دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. What strange quirk of the heart made me feel so much a part of the life of this place?
[ترجمه گوگل]کدام عجيب و غريب قلب باعث شد تا اين حد احساس کنم بخشي از زندگي اين مکان هستم؟ [ترجمه ترگمان]چه تغییر عجیبی باعث شد احساس کنم بخشی از زندگی این مکان هستم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Some bizarre quirk led Newman to take a route back to London past the bell tower where Sandy had died.
[ترجمه گوگل]برخی چیزهای عجیب و غریب باعث شد نیومن مسیر بازگشت به لندن را از کنار برج ناقوسی که سندی در آن مرده بود در پیش بگیرد [ترجمه ترگمان]یک تغییر عجیب و غریب منجر به این شد که نیومن به لندن برگردد و از برج ناقوس که سندی در آنجا مرده بود، به لندن برگردد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Through a quirk of nature, I, a reptile, had suddenly been rendered a biped.
[ترجمه نصر] یکی از آن اتفاقات غریب طبیعت ، من خزنده را به یک موجود دو پا تبدیل کرد.
|
[ترجمه گوگل]من که یک خزنده بودم، از طریق یک طبیعت عجیب، ناگهان دوپا تبدیل شدم [ترجمه ترگمان]از میان یک تغییر طبیعت، یک حیوان خزنده، ناگهان یک حیوان دوپا شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The Steelworkers, by a quirk of history, had it the other way around.
[ترجمه گوگل]کارگران فولاد، بر اساس تاریخ، برعکس آن را داشتند [ترجمه ترگمان]The، با تغییر دادن تاریخ، راه دیگری را طی کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This quirk was to come under scrutiny in the Liverpool post-mortems a few months later.
[ترجمه گوگل]این عجیب و غریب قرار بود چند ماه بعد در تحقیقات پس از مرگ لیورپول مورد بررسی قرار گیرد [ترجمه ترگمان]این تغییر در بخش لیورپول در چند ماه بعد تحت موشکافی قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The Academy has this quirk about a plebe having to pass orals before proceeding.
[ترجمه گوگل]آکادمی این ابهام را در مورد اینکه یک plebe باید قبل از ادامه دادن شفاهی بگذراند، دارد [ترجمه ترگمان]این آکادمی دارای این ویژگی منحصر به فرد است که باید قبل از حرکت از orals عبور کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تغییر ناگهانی (اسم)
mutation, whim, quirk, revulsion, peripeteia
تناقض گویی (اسم)
tergiversation, quirk, self-contradiction
تغییر فکر (اسم)
quirk
تغییر جهت دادن (فعل)
shunt, turn, put about, veer, quirk
انگلیسی به انگلیسی
• twist abruptly; curve suddenly strange habit, eccentricity; evasion, avoidance; turn, swerve; flourish (in handwriting) a quirk is a strange occurrence that is difficult to explain. a quirk is also a habit or aspect of a person's character, or of people in general, which is odd or unusual.
پیشنهاد کاربران
✍ توضیح: strange or unusual, especially in a way that is unpleasant or worrying 🔍 مترادف: Oddity 💡 معادل فارسی: خصلت عجیب و خاص ✅ مثال: Her quirk of wearing mismatched socks always made her friends smile
A quirk refers to an unusual or peculiar habit or behavior that is unique to an individual. It often describes a characteristic or mannerism that sets someone apart. عادت یا رفتار غیر معمول یا عجیب و غریب که منحصر به فرد است. ... [مشاهده متن کامل]
اغلب ویژگی یا رفتاری را توصیف می کند که شخصی را متمایز می کند. *************************************************************************************************** مثال؛ “She has a quirk of always tapping her foot when she’s nervous. ” A person might say, “One of my quirks is that I always organize my books by color. ” Another might share, “My friend has a quirk of eating pizza with a fork and knife. ”
لب ورچیدن
خصلت عجیب و غریب
دم دمی مزاجی؛ تزلزل تصمیم گیری
عادت غیر معمول، چیز غیرعادی
بازی ( مثل :بازی سرنوشت ) ادا ، اطوار ( مثل: سیگار خاموش گذاشتن لای انگشتاش یکی از اداهاشه.
ویژگی، خصلت بخصوص
عادت / خصوصیت عجیب و غیر عادی
تناقضات
Quirk of fate/fortune: روی آوردن بخت، یار بودن بخت something that is strange and unexpected something strange that happens by chance