quid pro quo

/ˈkwɪdˌproʊˈkwoʊ//kwɪdprəʊˈkwəʊ/

معنی: تعویض، جبران، عوض، در عوض، بجای
معانی دیگر: (لاتین)، تلافی، عمل متقابل، عمل به مثل، لاتین درعو­، عو­، تعوی­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (Latin) one thing in return for another.
مشابه: return

- He expects a quid pro quo after helping with my legislation.
[ترجمه گوگل] او انتظار دارد پس از کمک به قانون من، پولی به دست آورد
[ترجمه ترگمان] او بعد از کمک به قانون گذاری من انتظار یک پوند را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There's a quid pro quo for everything in politics - you'll soon learn that.
[ترجمه گوگل]برای هر چیزی در سیاست یک پیش فرض وجود دارد - به زودی آن را خواهید آموخت
[ترجمه ترگمان]برای همه چیزهایی که در سیاست است برای همه چیز وجود دارد - به زودی آن را یاد خواهی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The government has promised food aid as a quid pro quo for the stopping of violence.
[ترجمه گوگل]دولت وعده کمک غذایی را به عنوان پولی برای توقف خشونت داده است
[ترجمه ترگمان]دولت وعده کمک به غذا به عنوان یک پوند برای توقف خشونت را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The appearance of a quid pro quo in the Hammer pardon is much more clear-cut than it is in the Rich case.
[ترجمه گوگل]ظاهر یک quid pro quo در بخشش همر بسیار واضح تر از مورد Rich است
[ترجمه ترگمان]ظاهر یک پوند در بخشش چکش بیش از آن چیزی است که در پرونده غنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There would be no quid pro quo.
[ترجمه گوگل]هیچ quid pro quo وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]هیچ سودی برای این کار وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The superintendent used quid pro quo to change the work situation.
[ترجمه گوگل]سرپرست برای تغییر وضعیت کار از quid pro quo استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس از وضع موجود برای تغییر وضعیت کاری استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sammy seemed sensitive to the quid pro quo of the situation.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید سامی نسبت به شرایط موجود حساس باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که سمی نسبت به شرایط موجود در شرایط موجود حساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Few lobbyists proffer an explicit quid pro quo to elected officials.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از لابی‌گران به مقامات منتخب پیشنهاد می‌دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از مبلغان پارلمانی از وضع موجود در دولت خودداری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Please accept the use of our cottage as quid pro quo for lending us your car.
[ترجمه گوگل]لطفاً استفاده از کلبه ما را برای قرض دادن ماشین خود به ما بپذیرید
[ترجمه ترگمان]لطفا استفاده از کلبه ما را برای قرض دادن به اتومبیل خود قبول کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Please accept the use of our cottage a quid pro quo for lending us your car.
[ترجمه گوگل]لطفاً استفاده از کلبه ما را برای قرض دادن ماشین خود به ما بپذیرید
[ترجمه ترگمان]لطفا استفاده از کلبه ما را برای قرض دادن به ما قبول کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The quid pro quo Stewart Needham had mentioned, with the girl used as a pawn.
[ترجمه گوگل]استوارت نیدهام از این دختر به عنوان پیاده استفاده می کرد
[ترجمه ترگمان]The که Stewart گفته بود با آن دختر به عنوان گرو گذاشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The statement is emphatic in stating that there must be a quid pro quo.
[ترجمه گوگل]این بیانیه در بیان اینکه باید یک quid pro quo وجود داشته باشد تأکید دارد
[ترجمه ترگمان]در این بیانیه تاکید شده است که باید در مورد وضع موجود یک پوند وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Please accept the use of our cottage as a quid pro quo for lending us your car.
[ترجمه گوگل]لطفاً استفاده از کلبه ما را به‌عنوان پیش‌فرض برای قرض دادن ماشین خود به ما بپذیرید
[ترجمه ترگمان]لطفا استفاده از کلبه ما را به عنوان یک پوند برای قرض دادن به ما بپذیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The management have agreed to begin pay talks as a quid pro quo for suspension of strike action.
[ترجمه گوگل]مدیریت موافقت کرده است که مذاکرات پرداخت را به عنوان پیش نیاز برای تعلیق اعتصاب آغاز کند
[ترجمه ترگمان]مدیریت با شروع مذاکرات به عنوان یک پوند برای تعلیق اقدام اعتصاب موافقت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is clearly illegal to require sex as a quid pro quo for promotion.
[ترجمه گوگل]به وضوح غیرقانونی است که برای ارتقاء به رابطه جنسی نیاز داشته باشید
[ترجمه ترگمان]واضح است که نیاز به سکس به عنوان یک پوند برای ترویج وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعویض (اسم)
adjournment, substitute, replacement, exchange, substitution, switch, shift, turnover, quid pro quo, refill, substituend, substituent, switchover

جبران (اسم)
back, recovery, recoupment, relief, rectification, amends, compensation, restitution, recompense, reprisal, atonement, quid pro quo

عوض (اسم)
substitute, exchange, change, shift, compensation, recompense, reparation, reward, quid pro quo, surrogate, succedaneum, stand-in

در عوض (اسم)
quid pro quo, lieu

بجای (قید)
quid pro quo, in lieu of, instead

تخصصی

[حقوق] عوض، مثل، در عوض، به جای، جایگزین، جبران

انگلیسی به انگلیسی

• one thing in exchange for another, something in return for something else
a quid pro quo is a gift or advantage that is given to someone in return for something they have done; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

من یه لطفی به تو میکنم تو هم اون رو جبران میکنی
در لاتین:
- quid یعنی "چیز"
- pro یعنی "برای" یا "در ازای"
- quo هم شکل صرف شده ی "چیز" دیگه ایه ( مثلاً اون چیزی که دریافت می شه )
پس کل عبارت یعنی:
"چیزی در ازای چیز دیگر"
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان انگلیسی، این عبارت دقیقاً با همین ساختار وارد شده و معنای تحت اللفظی خودش رو حفظ کرده. یعنی اگر کسی چیزی می ده، در عوضش چیزی می خواد یا می گیره. این می تونه مثبت یا منفی باشه، بسته به زمینه اش.
مثلاً:
- توی روابط کاری:
"I’ll help you if you help me" → این یه quid pro quo حساب می شه.
- توی سیاست یا قانون:
وقتی یک مقام چیزی به کسی پیشنهاد می ده به شرطی که در عوض کاری براش انجام بده ( که می تونه حتی غیرقانونی باشه ) ، باز هم اسمش هست quid pro quo.
یعنی اصل مفهوم اینه:
هیچ چیز مفتی نیست؛ اگه چیزی می دی، قراره چیزی هم بگیری.
1. The negotiations broke down because one side demanded too much in the quid pro quo.
مذاکرات به هم خورد چون یک طرف در معامله پایاپای، خواسته های زیادی داشت.
2. He claimed there was no quid pro quo, but the emails suggested otherwise.
او ادعا کرد که معامله ای در کار نبوده، اما ایمیل ها چیز دیگری نشان می دادند.
3. In diplomacy, a quid pro quo is often expected, even if it's never spoken out loud.
در دیپلماسی، اغلب انتظار یک چیز در برابر چیز دیگر می رود، حتی اگر آشکارا گفته نشود.
4. She agreed to support the bill, but only as a quid pro quo for future political favors.
او با حمایت از لایحه موافقت کرد، اما فقط در ازای لطف های سیاسی آینده.
5. The court is investigating whether the donation was a gift or a quid pro quo for influence.
دادگاه در حال بررسی است که آیا آن کمک مالی یک هدیه بوده یا در ازای نفوذ.
6. They entered a quid pro quo agreement: he’d fund the startup, and she’d manage operations.
آن ها وارد توافقی متقابل شدند: او سرمایه گذاری کند، و او مدیریت کارها را به عهده بگیرد.
7. While quid pro quo arrangements are common in business, they must remain transparent.
اگرچه معاملات متقابل در کسب وکار رایج اند، اما باید شفاف باقی بمانند.
8. His promotion was seen as a quid pro quo for his silence during the scandal.
ارتقای او به عنوان پاداشی در برابر سکوتش در جریان رسوایی دیده شد.
9. There's nothing wrong with a quid pro quo, as long as it's ethical and legal.
تا زمانی که اخلاقی و قانونی باشد، معامله پایاپای ایرادی ندارد.
10. The ambassador offered humanitarian aid as a quid pro quo for military cooperation.
سفیر کمک بشردوستانه را در ازای همکاری نظامی پیشنهاد داد.
1. I’ll babysit your cat this weekend, but I want a quid pro quo—next time, you’re walking my dog!
آخر هفته گربه تو نگه می دارم، ولی یه چیزی در عوضش می خوام—دفعه بعد باید سگ منو ببری بیرون!
2. So you cooked dinner? I guess this is a quid pro quo for me doing the laundry yesterday, huh?
پس شام درست کردی؟ فکر کنم اینم معامله ست به خاطر اینکه دیروز من لباسا رو شستم، نه؟
3. No free rides, buddy. Quid pro quo—you help me move, I help you paint your walls.
رایگان نداریم رفیق! معامله ست—تو کمکم کن اسباب کشی، منم کمکت می کنم دیوارا رو رنگ بزنی.
4. She gave me her Netflix password, and I gave her mine. Quid pro quo, baby!
اون رمز نتفلیکسشو داد، منم مال خودمو دادم. داد و ستد، عزیزم!
5. He’s not doing it out of kindness. Trust me, there’s a quid pro quo somewhere.
از سر لطف این کارو نمی کنه. مطمئن باش یه جای قضیه یه معامله ای هست.
6. I bring the snacks, you bring the drinks—quid pro quo, party edition!
من خوراکی میارم، تو نوشیدنی—معامله پایاپای نسخه مهمونی!
7. You fix my computer, and I’ll write your essay. Sounds like a nerdy quid pro quo to me!
تو کامپیوترمو درست کن، منم مقاله تو می نویسم. به نظرم یه معامله پایاپایِ خوره طور شد!
8. He’s charming, but every favor comes with a quid pro quo.
باهوش و خوش برخوره، ولی هر لطفی یه چیزی در عوض می خواد.
chatgpt

این به آن در
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم pro
📌 این پیشوند، معادل "forward" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "forward" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 progress: move ‘forward’
🔘 promise: send an intention ‘forward’
🔘 procrastinate: push off ‘forward’ into the future
🔘 propellant: fuel that drives something ‘forward’
🔘 product: that which is brought ‘forward’ to sell
🔘 promote: move something or someone ‘forward’
🔘 pro and con: ‘for’ and against
🔘 pronoun: a word that stands ‘for’ a noun
🔘 pro - Apple: being ‘for’ Apple products
🔘 pro bono: done ‘for’ the public good
🔘 quid pro quo: this ‘for’ that
🔘 professional: one who puts skills ‘forward’ to serve others
🔘 pro: short for ‘professional’

عمل متقابل، بده بستان
عمل متقابل
تعویض
✍️عبارت **"quid pro quo"** یک اصطلاح لاتین است که به معنای **"چیزی در ازای چیزی"** یا **"معاوضه پایاپای"** استفاده می شود. این عبارت معمولاً به نوعی از معامله یا توافق اشاره دارد که در آن یک طرف چیزی را به طرف دیگر می دهد و در عوض انتظار دارد که چیزی دریافت کند.
...
[مشاهده متن کامل]

✍️✍️**کاربرد**: این اصطلاح در زمینه های مختلفی مانند حقوق، سیاست و تجارت به کار می رود و معمولاً به مبادلات یا تعاملات متقابل اشاره دارد.
به طور کلی، "quid pro quo" بر مفهوم تبادل و تعاملات متقابل تأکید دارد.
👈مترادف؛ Exchange, trade - off, reciprocity
👇 مثال؛
The government has promised food aid as a quid pro quo for the stopping of violence.
Contributors expect a quid pro quo for their donations.
They provide one good in order to get another as a quid pro quo.

مقابل به مثل
گرو کشی
معامله پایاپای
A favour or advantage granted in return for something
بده و بستان، جبران محبت
something for something
مبادله، این در قبال اون،

ما به ازا
بده، بستون
One thing that returns for another
لاتین:جبران، در عوض ، عوض
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس