quicksilver

/ˈkwɪkˈsɪlvər//ˈkwɪksɪlvə/

معنی: جیوه، سیماب
معانی دیگر: سیماب (بیشتر می گویند: mercury)، با جیوه پوشاندن، سیماب پوش کردن، سیماب، جیوه، طبع سیمابی، جیوه زدن به

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the chemical element mercury.

جمله های نمونه

1. Mirrors have a backing of quicksilver.
[ترجمه گوگل]آینه ها پشتوانه ای از نقره زنده دارند
[ترجمه ترگمان]مرآت نوعی quicksilver داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His eyes had lost their quicksilver fear.
[ترجمه گوگل]چشمانش ترس نقره ای خود را از دست داده بودند
[ترجمه ترگمان]چشمانش ترس quicksilver را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The essential Gielgud was all quicksilver intelligence.
[ترجمه گوگل]گیلگود اساسی تمام هوش نقره ای بود
[ترجمه ترگمان]The اصلی همه intelligence بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Beckett's playing is all quicksilver and lyricism with an often sardonic edge.
[ترجمه گوگل]نوازندگی بکت تماماً نقره‌ای و غزل‌آلود با لبه‌ای اغلب طعنه‌آمیز است
[ترجمه ترگمان]بازی بکت همه اش quicksilver و شاعرانه است که اغلب اوقات شوخی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It wriggled and squirmed like quicksilver and, apart from that, the box was only just long enough to take it.
[ترجمه گوگل]مثل نقره‌ای می‌چرخید و می‌چرخید و جدا از آن، جعبه فقط آنقدر بلند بود که آن را بگیرد
[ترجمه ترگمان]مثل جیوه روی زمین می خزید و مثل جیوه پیچ وتاب می خورد و جدا از آن، جعبه فقط به اندازه ای بود که بتواند آن را بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tar on the roads glistened like liquid quicksilver.
[ترجمه گوگل]قیر در جاده ها مانند نقره زنده می درخشید
[ترجمه ترگمان]قیر روی جاده ها مثل جیوه می درخشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His mood changed like quicksilver.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی او مانند نقره ای تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]His مثل جیوه عوض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Whenever that happened, a quicksilver feeling went skidding through her bloodstream.
[ترجمه گوگل]هر وقت این اتفاق می‌افتاد، یک احساس نقره‌ای از جریان خون او عبور می‌کرد
[ترجمه ترگمان]هر وقت که این اتفاق می افتاد، یک احساس جیوه از جریان خون او سر می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is the quicksilver panacea for weakness - the quintessence of a dedicated existence.
[ترجمه گوگل]این نوشدارویی برای ضعف است - جوهر وجود اختصاصی
[ترجمه ترگمان]این the panacea برای ضعف - جوهر وجود یک هستی اختصاصی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hunt, the team's quicksilver guard, slipped in and made the basket.
[ترجمه گوگل]هانت، گارد نقره‌ای تیم، لغزید و سبد را درست کرد
[ترجمه ترگمان]هانت، محافظ team، لیز خورد و سبد را درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Le is like quicksilver in the hand. Leave the fingers open and It'stays.
[ترجمه گوگل]لی مانند نقره ای در دست است انگشتان را باز بگذارید و می ماند
[ترجمه ترگمان]لو مثل جیوه در دست است انگشتان را باز بگذارید و بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It's quicksilver, and as far as I can tell there's no surefire recipe for it.
[ترجمه گوگل]این نقره‌ای است و تا آنجا که من می‌توانم بگویم هیچ دستور العمل مطمئنی برای آن وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]مثل جیوه است و تا آنجا که می توانم بگویم هیچ دستورالعمل محکمی برای آن وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mercurius as quicksilver is an eminently suitable symbol for the " fluid, " i. e., mobile, intellect.
[ترجمه گوگل]مرکوریوس به عنوان نقره زنده نمادی بسیار مناسب برای "سیال" است ه, موبایل، عقل
[ترجمه ترگمان]جیوه به عنوان جیوه یک نماد مناسب برای سیال است ای, موبایل، هوش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was like watching quicksilver in motion.
[ترجمه گوگل]مثل تماشای بازی Quicksilver در حال حرکت بود
[ترجمه ترگمان]مثل تماشای جیوه بود که در حرکت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جیوه (اسم)
mercury, quicksilver

سیماب (اسم)
mercury, quicksilver

تخصصی

[شیمی] جیوه، سیماب (بیشتر می گویند: mercury)
[زمین شناسی] نقره روان - واژه به کاررفته برای جیوه در جایی که این عنصر به صورت یک کانی خالص یافت می شود یا استخراج شده ولی هنوز استفاده نشده است (نظیر "محفظه های جیوه").
[مهندسی گاز] جیوه

انگلیسی به انگلیسی

• mercury (metallic chemical element)
quicksilver is mercury; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

حضور داشت
یه اسپیدسر از دنیای کمیک مارول که در فیلم avengers age of ultran
نام یک شخصیت خیالی ابرقهرمان در دنیای مارول کامیک که قابلیت دویدن با سرعت بالا را دارد

بپرس