1. a quickie divorce
طلاق بدون معطلی
2. Shall we just have a quickie?
3. I've got a question—it's just a quickie.
[ترجمه گوگل]من یک سوال دارم - این فقط سریع است
[ترجمه ترگمان]من یه سوال دارم … این فقط یه کار فوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Relaxed laws make Vegas the home of quickie weddings, although Jackson himself has never had a girlfriend.
[ترجمه گوگل]قوانین آرام وگاس را به خانه عروسی های سریع تبدیل می کند، اگرچه خود جکسون هرگز دوست دختر نداشته است
[ترجمه ترگمان]قوانین آسوده در شهر لاس وگاس زندگی می کنند، اگرچه خود جکسون هرگز دوست دختر نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You want to fly to haiti for a quickie divorce just for our psyches?
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید برای یک طلاق سریع فقط برای روان ما به هائیتی پرواز کنید؟
[ترجمه ترگمان]تو می خوای با یه طلاق سریع به هائیتی پرواز کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Get a Quickie Rubdown: Run to a local nail salon on your lunch break, and get a 15-minute chair massage (they offer them at most places).
[ترجمه گوگل]یک Quickie Rubdown دریافت کنید: در زمان استراحت ناهار خود به یک سالن ناخن محلی بدوید و 15 دقیقه ماساژ صندلی بگیرید (آنها در اکثر مکان ها آن را ارائه می دهند)
[ترجمه ترگمان]به یک سالن ناخن محلی بروید: در زمان ناهار به یک سالن ناخن محلی بروید و یک ماساژ صندلی ۱۵ دقیقه ای داشته باشید (آن ها را در اغلب مکان ها ارائه می دهند)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Quickie question # 2 : Did age play a role?
[ترجمه گوگل]سوال کوئیکی شماره 2: آیا سن نقشی داشت؟
[ترجمه ترگمان]سوال # ۲: آیا سن نقش بازی می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I'm off down to the pub for a quickie.
[ترجمه گوگل]من برای یک غذای سریع به میخانه می روم
[ترجمه ترگمان]من برای یه کار سریع به کاباره رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The couple, who were married for almost eight years, had a "quickie divorce" last month, finalised when their decree nisi was read out in the high court.
[ترجمه گوگل]این زوج که تقریباً هشت سال با هم ازدواج کردند، ماه گذشته "طلاق سریع" داشتند که با قرائت حکم آنها در دادگاه عالی نهایی شد
[ترجمه ترگمان]این زوج که تقریبا هشت سال داشتند ازدواج کردند، ماه گذشته یک \"طلاق quickie\" داشتند که زمانی که حکم آن ها در دادگاه عالی خوانده شد نهایی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I've got a question for you - it's just a quickie.
[ترجمه گوگل]من یک سوال از شما دارم - این فقط سریع است
[ترجمه ترگمان]من یه سوال ازت دارم - این فقط یه کار فوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I've just made some coffee have you time for a quickie?
[ترجمه گوگل]من تازه قهوه درست کردم آیا وقت داری یک غذای سریع بخوری؟
[ترجمه ترگمان]من فقط چند تا قهوه درست کردم که تو هم برای یک کار سریع وقت داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. That is quite a different matter from filling in forms stored in computers and obtaining quickie divorces.
[ترجمه گوگل]این موضوع کاملاً با پر کردن فرمهای ذخیره شده در رایانه و گرفتن طلاق سریع متفاوت است
[ترجمه ترگمان]این موضوع کاملا متفاوت از پر کردن اشکال ذخیره شده در کامپیوترها و گرفتن طلاق quickie است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Before he knows it, Charlie's reputation as a "good luck charm" has women - from sexy strangers to his overweight receptionist - lining up for a quickie .
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه متوجه شود، شهرت چارلی به عنوان یک «طلسم خوش شانس» باعث شده است که زنان - از غریبههای سکسی گرفته تا مسئول پذیرش اضافه وزن او - برای یک غذای سریع صف آرایی کنند
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه او این موضوع را بداند، شهرت چارلی به عنوان یک طلسم خوش شانسه، زنان از بیگانگان سکسی تا برای یک کار سریع به صف کشیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید