🔸 معادل فارسی:
سرسری / فوری و ناقص / عجولانه / موقتی و بی کیفیت
در زبان محاوره ای:
یه کار سرسری، فوری ولی نه چندان تمیز، یه راه حل دم دستی، عجولانه انجام شده
🔸 تعریف ها:
1. ( کاربردی – فوری ) :
... [مشاهده متن کامل]
برای توصیف کاری که سریع انجام شده ولی ممکنه ناقص یا بی کیفیت باشه
مثال: He gave a quick and dirty explanation of the plan.
یه توضیح سرسری و فوری از برنامه داد.
2. ( موقتی – فنی ) :
برای اشاره به راه حل یا طراحی موقتی که فقط برای رفع نیاز فوری استفاده می شه
مثال: The programmer wrote a quick and dirty patch to fix the bug.
برنامه نویس یه وصله ی فوری و ناقص برای رفع باگ نوشت.
3. ( منفی – انتقادی ) :
گاهی با بار منفی برای اشاره به کاری که با بی دقتی یا شلختگی انجام شده
مثال: That report was quick and dirty—it lacked proper analysis.
اون گزارش سرسری و ناقص بود—تحلیل درست نداشت.
🔸 مترادف ها:
makeshift – slapdash – rough – temporary – expedient – improvised
سرسری / فوری و ناقص / عجولانه / موقتی و بی کیفیت
در زبان محاوره ای:
یه کار سرسری، فوری ولی نه چندان تمیز، یه راه حل دم دستی، عجولانه انجام شده
🔸 تعریف ها:
1. ( کاربردی – فوری ) :
... [مشاهده متن کامل]
برای توصیف کاری که سریع انجام شده ولی ممکنه ناقص یا بی کیفیت باشه
مثال: He gave a quick and dirty explanation of the plan.
یه توضیح سرسری و فوری از برنامه داد.
2. ( موقتی – فنی ) :
برای اشاره به راه حل یا طراحی موقتی که فقط برای رفع نیاز فوری استفاده می شه
مثال: The programmer wrote a quick and dirty patch to fix the bug.
برنامه نویس یه وصله ی فوری و ناقص برای رفع باگ نوشت.
3. ( منفی – انتقادی ) :
گاهی با بار منفی برای اشاره به کاری که با بی دقتی یا شلختگی انجام شده
مثال: That report was quick and dirty—it lacked proper analysis.
اون گزارش سرسری و ناقص بود—تحلیل درست نداشت.
🔸 مترادف ها:
🔸 معادل فارسی:
سرسری / فوری و ناقص / عجولانه / موقتی و بی کیفیت
در زبان محاوره ای:
یه کار سرسری، فوری ولی نه چندان تمیز، یه راه حل دم دستی، عجولانه انجام شده
🔸 تعریف ها:
1. ( کاربردی – فوری ) :
... [مشاهده متن کامل]
برای توصیف کاری که سریع انجام شده ولی ممکنه ناقص یا بی کیفیت باشه
مثال: He gave a quick and dirty explanation of the plan.
یه توضیح سرسری و فوری از برنامه داد.
2. ( موقتی – فنی ) :
برای اشاره به راه حل یا طراحی موقتی که فقط برای رفع نیاز فوری استفاده می شه
مثال: The programmer wrote a quick and dirty patch to fix the bug.
برنامه نویس یه وصله ی فوری و ناقص برای رفع باگ نوشت.
3. ( منفی – انتقادی ) :
گاهی با بار منفی برای اشاره به کاری که با بی دقتی یا شلختگی انجام شده
مثال: That report was quick and dirty—it lacked proper analysis.
اون گزارش سرسری و ناقص بود—تحلیل درست نداشت.
🔸 مترادف ها:
makeshift – slapdash – rough – temporary – expedient – improvised
سرسری / فوری و ناقص / عجولانه / موقتی و بی کیفیت
در زبان محاوره ای:
یه کار سرسری، فوری ولی نه چندان تمیز، یه راه حل دم دستی، عجولانه انجام شده
🔸 تعریف ها:
1. ( کاربردی – فوری ) :
... [مشاهده متن کامل]
برای توصیف کاری که سریع انجام شده ولی ممکنه ناقص یا بی کیفیت باشه
مثال: He gave a quick and dirty explanation of the plan.
یه توضیح سرسری و فوری از برنامه داد.
2. ( موقتی – فنی ) :
برای اشاره به راه حل یا طراحی موقتی که فقط برای رفع نیاز فوری استفاده می شه
مثال: The programmer wrote a quick and dirty patch to fix the bug.
برنامه نویس یه وصله ی فوری و ناقص برای رفع باگ نوشت.
3. ( منفی – انتقادی ) :
گاهی با بار منفی برای اشاره به کاری که با بی دقتی یا شلختگی انجام شده
مثال: That report was quick and dirty—it lacked proper analysis.
اون گزارش سرسری و ناقص بود—تحلیل درست نداشت.
🔸 مترادف ها:
سرانگشتی
راحت و بی دردسر، سبک و بی زحمت، سرسری، سبک، بازارپسند، راحت و بی دردسر، سبک و بی زحمت، سرسری، سبک، بازارپسند
راحت و بی دردسر
سبک و بی زحمت
سرسری
سبک و بی زحمت
سرسری