معنی: صف، صف اتوبوس و غیره، در صف گذاشتن، در صف ایستادن، صف بستنمعانی دیگر: (انگلیس - جلو مغازه و غیره) صف، ردیف، (معمولا با: up) صف بستن، ردیف ایستادن، گیسوی دم موشی، موی بافته و آویخته در پشت سر (pigtail هم می گویند)، (کامپیوتر - داده هایی که به نوبت پردازش می شوند) صف داده ها، داده رج
• (1)تعریف: a line, as of people, cars, or the like, esp. those waiting to be served. • مترادف: line • مشابه: row
• (2)تعریف: a single hanging braid of hair; pigtail. • مترادف: cue, pigtail
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: queues, queuing, queued
• : تعریف: to form or get in a queue (often fol. by up). • مترادف: line
جمله های نمونه
1. a queue of cars
یک صف اتومبیل
2. the long queue of people in front of the store
صف دراز مردم در جلو فروشگاه
3. jump a queue
(انگلیس) خارج از نوبت در صف ایستادن،تقلب کردن
4. we stood in the queue for bread
در صف نان ایستادیم.
5. There was a queue of traffic waiting to turn right.
[ترجمه گوگل]صفی از ترافیک در انتظار پیچیدن به راست بود [ترجمه ترگمان]صفی از ترافیک وجود داشت که انتظار می رفت به سمت راست حرکت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. To what window are you standing in a queue?
[ترجمه moso] تو صف چی ایستادن ؟
|
[ترجمه darvish ahwazi] شما در صف کدام پنجره ایستاده اید.
|
[ترجمه گوگل]به کدام پنجره در صف ایستاده اید؟ [ترجمه ترگمان]شما در یک صف ایستادن در کدام پنجره هستید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. By 7 o'clock a long queue had formed outside the cinema.
[ترجمه گوگل]تا ساعت 7 صف طولانی بیرون سینما تشکیل شده بود [ترجمه ترگمان]تا ساعت ۷ صف طویلی در بیرون سینما شکل گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. How long were you in the queue?
[ترجمه گوگل]چقدر تو صف بودی؟ [ترجمه ترگمان]چند وقته تو صف هستی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I had to join a queue for the toilets.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم به صف توالت ها بپیوندم [ترجمه ترگمان]مجبور شدم برای توالت به صف ملحق شوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Are you in the queue for tickets?
[ترجمه گوگل]آیا در صف خرید بلیط هستید؟ [ترجمه ترگمان]در صف بلیط هستید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We stood in a queue for half an hour.
[ترجمه گوگل]نیم ساعت در صف ایستادیم [ترجمه ترگمان]نیم ساعت در صف ایستاده بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I was before him in the queue.
[ترجمه گوگل]من قبل از او در صف بودم [ترجمه ترگمان]من قبل از اون تو صف بودم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We all had to queue up for our ration books.
[ترجمه گوگل]همه ما مجبور شدیم برای جیره بندی خود در صف باشیم [ترجمه ترگمان]همه ما مجبور بودیم به خاطر کتاب ration صف بزنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. You'll have to join the housing queue.
[ترجمه گوگل]شما باید به صف مسکن بپیوندید [ترجمه ترگمان]شما مجبور خواهید بود که به صف مسکن ملحق شوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I have to queue up for a bus every day.
[ترجمه گوگل]من باید هر روز در صف اتوبوس باشم [ترجمه ترگمان]من باید هر روز برای اتوبوس صف بکشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. First in the queue were two Japanese students.
[ترجمه Amir] در ابتدای صف دو دانش آموز ژاپنی بود.
|
[ترجمه گوگل]دو دانش آموز ژاپنی در صف اول قرار گرفتند [ترجمه ترگمان]ابتدا در صف دو نفر از دانش آموزان ژاپنی بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The prince refused to jump the queue for treatment at the local hospital.
[ترجمه Sara] شاهزاده از تقلب و پارتی بازی برای درمان در بیمارستان محلی خودداری کرد. د
|
[ترجمه گوگل]شاهزاده حاضر نشد از صف درمان در بیمارستان محلی بپرد [ترجمه ترگمان]شاهزاده از پریدن از صف برای درمان در بیمارستان محلی خودداری کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[عمران و معماری] صف [کامپیوتر] صف - 10 ساختار داده ای که اقلام اطلاعاتی آن به همان ترتیبی که وارد شده اند، حذف می شوند. بر خلاف stack. 2- فهرستی از کارهاییکه منتظر چاپ یا پردازش اند. این فهرست را سیستم عامل نگهداری می کند.نگاه کنید به print spooler . [برق و الکترونیک] صف در عملیات کامپیوتری، فهرستی از پردازشهایی که باید به ترتیب انجام شوند، بلوکهای اطلاعاتی باید به ترتیب پردازش شوند یا ترکیب از هر دو . [ریاضیات] صف [آمار] صف [آب و خاک] صف
انگلیسی به انگلیسی
• line, file (british); row; braid, plait stand in line; make a row, form a line (british) a queue is a line of people or vehicles that are waiting for something. if you say that there is a queue of people or organizations, you mean that they are all waiting for a particular opportunity. when people queue they stand in a line waiting for something. to queue up means the same as to queue.
پیشنهاد کاربران
?How long were you in the queue . I took my place in the queue . I had to join a queue for the toilets
Your current queue position is 6950
queue ( رایانه و فنّاوری اطلاعات ) واژه مصوب: صف تعریف: مجموعهای از برخوانی ها که در نوبت پردازش قرار میگیرند
queue finished صف تمام شد
در ژنتیک معنی بلند می دهد ( بازوی بلند کروموزوم )
✔️صف ( بستن ) ، ✔️نوبت ( گرفتن ) 1 ) Get to the end of the queue and wait your turn like everyone else 2 ) The day the show opened at the National Gallery, there were queues around the block 3 ) Spain holiday airport chaos for British tourists as some forced to queue for 45 minutes
کلمه queue به معنی صف ( مردم، اتوبوس، تاکسی و غیره ) است و مترادف کلمه line است. ?How long were George in the queue جورج چند دقیقه توی صف بود؟ معنی دیگر آن در کامپیوتر صف چیزهایی است که قرار است یک عمل یا کار مشابه بر روی آنها انجام شود، مثلا صف یا لیست چیزهایی که قرار است دانلود شوند. در اینترنت دانلود منجرIDM این گزینه وجود دارد. ... [مشاهده متن کامل]
تلفظ این کلمه مانند حرف q است، یعنی تلفظ این دو یکسان است. هر دو "کیو" تلفظ می شوند. q = queue = کیو که البته گاهی اوقات این دو اشتباه گرفته می شوند و باعث سوءتفاهم می شود و گاهی اوقات سوژه خنده و فیلم های کمدی نیز می شود. اگر در کلمه queue حروف ueue را برداریم، باز هم تلفظ این کلمه تغییر نمی کند و همان کیو است.