querulous

/ˈkwerələs//ˈkwerʊləs/

معنی: کج خلق، زود رنج، گله مند، شکوه گر
معانی دیگر: ایرادگیر، دیر خشنود، غرولندو، (کاشانی) فیومه گیر، همیشه شاکی، عیبجو، ستیز جو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: querulously (adv.), querulousness (n.)
(1) تعریف: habitually complaining.
مترادف: captious, carping, complaining, faultfinding, whiny
مشابه: cantankerous, contentious, contrary, critical, demanding, difficult, discontented, grouchy, peevish, petulant, testy

- Caring for this querulous patient had become a tiresome task.
[ترجمه گوگل] مراقبت از این بیمار مشکوک به یک کار خسته کننده تبدیل شده بود
[ترجمه ترگمان] اهمیت دادن به این بیمار ناراضی یک کار خسته کننده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: expressing or indicating a complaint.
مترادف: whiny
مشابه: cantankerous, captious, contentious, critical, petulant, testy

- When he makes requests in that querulous tone, I'm not inclined to do what he asks.
[ترجمه گوگل] وقتی او با آن لحن مشکوک درخواست می کند، من تمایلی به انجام خواسته های او ندارم
[ترجمه ترگمان] وقتی با این لحن گلایه از او تقاضا می کند، من مایل نیستم کاری را که می خواهد انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He became increasingly dissatisfied and querulous in his old age.
[ترجمه گوگل]او در سنین پیری به طور فزاینده ای ناراضی و کج خلق می شد
[ترجمه ترگمان]در سنین پیری به شدت ناراضی و ناراضی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He complained in a querulous voice about having been woken up.
[ترجمه گوگل]با صدایی گیج از بیدار شدنش شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]از بیدار شدن بیدار شده بود و شکایت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The querulous old man refused to be put on the shelf.
[ترجمه گوگل]پیرمرد متعجب حاضر نشد در قفسه قرار بگیرد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد ناراضی از گذاشتن روی قفسه خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They go in for querulous and disputatious argument.
[ترجمه گوگل]آنها برای بحث و جدل مشکوک و بحث برانگیز وارد می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها به دلیل مشاجره عصبی و جنجالی به این سو و آن سو می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He gives me hell in querulous falsetto, and drops down to the dung-hill harem where his claws sink in . . . Retrenchments.
[ترجمه گوگل]او جهنم را با فالستوی عجیب به من می دهد و به حرمسرای سرگین تپه ای که چنگال هایش در آن فرو می روند فرود می آید تعدیل نیروها
[ترجمه ترگمان]غیر مستقیم به من ضربه می زند، و به حرم dung که claws در آن فرو می رود، پایین می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr. Lorrimer's voice, frail and querulous, was bleating at the other end.
[ترجمه گوگل]صدای آقای لوریمر، ضعیف و متعجب، از آن طرف می‌سوخت
[ترجمه ترگمان]صدای اقای Lorrimer، ضعیف و خندان، در طرف دیگر بع بع می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bech's querulous voice allows Updike to indulge in equal parts of satire and wish-fulfilment.
[ترجمه گوگل]صدای پرسروصدای بچ به آپدایک اجازه می‌دهد تا در بخش‌های مساوی طنز و برآورده کردن آرزوها بپردازد
[ترجمه ترگمان]صدای querulous Bech به Updike اجازه می دهد تا در بخش های مساوی طنز و آرزوهای wish شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A querulous male voice said, "Look, are you going to order, or what?"
[ترجمه گوگل]صدای مردانه گیج کننده ای گفت: ببین میخوای سفارش بدی یا چی؟
[ترجمه ترگمان]یک مرد اهل querulous گفت: \"نگاه کنید، آیا می خواهید فرمان بدهید، یا چه؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One gets unsettled, depressed, and inclined to be querulous.
[ترجمه گوگل]فرد ناآرام، افسرده و متمایل به پرستو می شود
[ترجمه ترگمان]یکی شان آشفته و افسرده می شود و میل دارد که اهل مشاجره باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was also petty, unreasonably querulous, and mean.
[ترجمه گوگل]او همچنین خرده پا، بی دلیل پرستو و پست بود
[ترجمه ترگمان]او نیز حقیر و بی عقل بود و بدجنس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Though ostensibly silent, a handwritten letter from someone we know speaks with the voice—querulous, joking, ardent, tinged with an accent from Padua or Bulawayo—of its author.
[ترجمه گوگل]اگرچه ظاهراً ساکت است، اما نامه‌ای دست‌نویس از کسی که می‌شناسیم، با صدای نویسنده‌اش - گیج‌آمیز، شوخی، پرشور، با لهجه‌ای از پادوآ یا بولاوایو - صحبت می‌کند
[ترجمه ترگمان]با وجود اینکه ظاهرا ساکت بود، نامه ای با نامه ای از طرف کسی که ما می دانیم با صدایی که با صدای بلند صحبت می کند، مزاح آمیز و با لهجه from از Padua یا Bulawayo نویسنده آن صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They cast their critics as a blend the querulous Neville Chamberlain and craven apologists for Stalin.
[ترجمه گوگل]آنها منتقدان خود را ترکیبی از نویل چمبرلین متعصب و عذرخواهی استالین می‌دانستند
[ترجمه ترگمان]آن ها منتقدان خود را به عنوان تلفیقی از نویل Chamberlain و craven craven برای استالین عنوان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. 'But why can't I go?' he said in a querulous voice .
[ترجمه گوگل]اما چرا نمی توانم بروم؟ با صدایی مضطرب گفت
[ترجمه ترگمان]اما چرا نمی توانم بروم؟ با شکوه گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That might seem to be precisely the sort of querulous argument which the Left has familiarly been scorned for posing.
[ترجمه گوگل]ممکن است به نظر برسد که این دقیقاً همان استدلالی است که چپ به خاطر طرح آن مورد تحقیر قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این استدلال درست همان گونه استدلال querulous است که چپ چپ برای ژست دهی به آن مورد استهزا قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کج خلق (صفت)
morose, sullen, petulant, acidulous, testy, irritable, crabbed, peevish, thwart, fractious, tedious, querulous, techy, snappish, hoity-toity, waspish, snarly, splenetic, tetchy

زود رنج (صفت)
petulant, irritable, peevish, touchy, fractious, querulous, miff, techy, pettish, sorehead, tetchy, umbrageous

گله مند (صفت)
querulous

شکوه گر (صفت)
querulous

انگلیسی به انگلیسی

• complaining regularly, peevish, discontented; whining
someone who is querulous often complains about things; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: complaining and annoyed
🔍 مترادف: peevish
💡 معادل فارسی: نالان؛ گله مند
✅ مثال: The querulous child constantly complained about his toys
querulous
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : querulousness
✅️ صفت ( adjective ) : querulous
✅️ قید ( adverb ) : querulously
غرغرو adj
غر غر کردن. کج خلق
she became querulous and demanding

بپرس