1. fear made him quaver inwardly
ترس سر تا پای وجودش را به لرزه در آورد.
2. Her voice began to quaver and I thought she was going to cry.
[ترجمه گوگل]صدایش شروع به لرزیدن کرد و من فکر کردم قرار است گریه کند
[ترجمه ترگمان]صدایش شروع به لرزیدن کرد و من فکر کردم که او می خواهد گریه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There was a quaver in Beryl's voice.
4. You could hear the quaver in her voice.
[ترجمه گوگل]می توانستی صدای لرزان را در صدایش بشنوی
[ترجمه ترگمان]صدای لرزان صدایش را می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. "That's true," chipped in Quaver.
[ترجمه گوگل]"این درست است،" در Quaver
[ترجمه ترگمان]in در quaver می گوید: \" درست است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. There was a quaver in her voice as she thanked her staff for all their support.
[ترجمه گوگل]وقتی از کارکنانش به خاطر همه حمایتهایشان تشکر میکرد، لرزشی در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که از چوب دستی اش برای همه حمایت خود تشکر می کرد، لرزشی در صدایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The quaver would be far too quick for the pizzicato, especially in chord work like this.
[ترجمه گوگل]تکون برای پیزیکاتو خیلی سریع است، مخصوصاً در کارهای آکوردی مانند این
[ترجمه ترگمان]و ممکن بود که quaver برای the خیلی سریع باشد، به خصوص در همین this
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The smile appears forced, unsteady, seems to quaver, though it is frozen in silver nitrate.
[ترجمه گوگل]لبخند اجباری، ناپایدار به نظر می رسد، به نظر می رسد می لرزد، اگرچه در نیترات نقره منجمد شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این لبخند ساختگی و لرزان است، اگرچه در نیترات نقره منجمد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His voice carried a barely perceptible quaver.
[ترجمه گوگل]صدای او لرزشی به سختی قابل درک بود
[ترجمه ترگمان]صدایش به زحمت بسیار محسوس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She restrained herself with difficulty from showing a quaver in her voice.
[ترجمه گوگل]او به سختی خود را از نشان دادن لرزش در صدایش مهار کرد
[ترجمه ترگمان]اما با زحمت خودداری کرد و صدایی لرزان از خود نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There was the quaver in her voice as she said this.
[ترجمه گوگل]هنگام گفتن این حرف، لرزش در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]وقتی این حرف را می زد، لرزشی در صدایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. To tremble quaver in sound, as of the voice or a musical note.
[ترجمه گوگل]لرزش در صدا، مانند صدا یا نت موسیقی
[ترجمه ترگمان]لرزشی در صدایش موج می زد، مثل صدای یا یک نت موسیقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The sign on the wall seemed to quaver under a film of sliding warm water.
[ترجمه گوگل]به نظر میرسید که تابلوی روی دیوار زیر فیلمی از آب گرم میلرزد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تابلوی روی دیوار زیر لایه ای از آب داغ قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There was the least quaver in her voice as she said this.
[ترجمه گوگل]وقتی این حرف را می زد کمترین لرزش در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]وقتی این حرف را می زد، کم ترین لرزشی در صدایش وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I quaver when speaking to large audiences.
[ترجمه گوگل]وقتی با مخاطبان زیادی صحبت میکنم میلرزم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، هنگامی که با مخاطبان زیادی صحبت می کنم، از لرزش دست می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید