quaver

/ˈkweɪvər//ˈkweɪvə/

معنی: ارتعاش، لرزش و تحریر صدا در اواز، ارتعاش داشتن، لرزاندن
معانی دیگر: لرزیدن، مرتعش بودن، (صدای شخص) لرزان بودن، (آواز خواندن) تحریر، لرزانش، به صدای خود لرزانش یا تحریر دادن، با صدای لرزان گفتن یا خواندن، لرزش

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: quavers, quavering, quavered
(1) تعریف: to tremble or shake, as from exhaustion or illness.
مترادف: quake, shiver, tremble
مشابه: falter, flicker, flutter, quiver, shake, shudder, sway, throb, totter, vibrate, waver

(2) تعریف: to make wavering or trembling sounds, with or as if with the voice.
مترادف: tremble, trill, warble, waver
مشابه: falter, flutter, peep, quake, quiver, shake, throb, twitter, vibrate, wobble, yodel
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to say or sing with a trembling voice.
مترادف: trill, warble
مشابه: flutter, twitter, yodel
اسم ( noun )
مشتقات: quaverous (adj.), quavery (adj.), quaveringly (adv.), quaverer (n.)
(1) تعریف: a trembling or shaking.
مترادف: shiver, trembling
مشابه: shake, shudder

(2) تعریف: a sound of quavering, esp. in speaking, singing, or playing a musical instrument; trill.
مترادف: tremolo, trill, vibrato
مشابه: tremor

(3) تعریف: in music, an eighth note.

جمله های نمونه

1. fear made him quaver inwardly
ترس سر تا پای وجودش را به لرزه در آورد.

2. Her voice began to quaver and I thought she was going to cry.
[ترجمه گوگل]صدایش شروع به لرزیدن کرد و من فکر کردم قرار است گریه کند
[ترجمه ترگمان]صدایش شروع به لرزیدن کرد و من فکر کردم که او می خواهد گریه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was a quaver in Beryl's voice.
[ترجمه گوگل]لرزشی در صدای بریل وجود داشت
[ترجمه ترگمان]صدای سم شنیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You could hear the quaver in her voice.
[ترجمه گوگل]می توانستی صدای لرزان را در صدایش بشنوی
[ترجمه ترگمان]صدای لرزان صدایش را می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "That's true," chipped in Quaver.
[ترجمه گوگل]"این درست است،" در Quaver
[ترجمه ترگمان]in در quaver می گوید: \" درست است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was a quaver in her voice as she thanked her staff for all their support.
[ترجمه گوگل]وقتی از کارکنانش به خاطر همه حمایت‌هایشان تشکر می‌کرد، لرزشی در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که از چوب دستی اش برای همه حمایت خود تشکر می کرد، لرزشی در صدایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The quaver would be far too quick for the pizzicato, especially in chord work like this.
[ترجمه گوگل]تکون برای پیزیکاتو خیلی سریع است، مخصوصاً در کارهای آکوردی مانند این
[ترجمه ترگمان]و ممکن بود که quaver برای the خیلی سریع باشد، به خصوص در همین this
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The smile appears forced, unsteady, seems to quaver, though it is frozen in silver nitrate.
[ترجمه گوگل]لبخند اجباری، ناپایدار به نظر می رسد، به نظر می رسد می لرزد، اگرچه در نیترات نقره منجمد شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این لبخند ساختگی و لرزان است، اگرچه در نیترات نقره منجمد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His voice carried a barely perceptible quaver.
[ترجمه گوگل]صدای او لرزشی به سختی قابل درک بود
[ترجمه ترگمان]صدایش به زحمت بسیار محسوس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She restrained herself with difficulty from showing a quaver in her voice.
[ترجمه گوگل]او به سختی خود را از نشان دادن لرزش در صدایش مهار کرد
[ترجمه ترگمان]اما با زحمت خودداری کرد و صدایی لرزان از خود نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was the quaver in her voice as she said this.
[ترجمه گوگل]هنگام گفتن این حرف، لرزش در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]وقتی این حرف را می زد، لرزشی در صدایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To tremble quaver in sound, as of the voice or a musical note.
[ترجمه گوگل]لرزش در صدا، مانند صدا یا نت موسیقی
[ترجمه ترگمان]لرزشی در صدایش موج می زد، مثل صدای یا یک نت موسیقی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The sign on the wall seemed to quaver under a film of sliding warm water.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که تابلوی روی دیوار زیر فیلمی از آب گرم می‌لرزد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که تابلوی روی دیوار زیر لایه ای از آب داغ قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was the least quaver in her voice as she said this.
[ترجمه گوگل]وقتی این حرف را می زد کمترین لرزش در صدایش بود
[ترجمه ترگمان]وقتی این حرف را می زد، کم ترین لرزشی در صدایش وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I quaver when speaking to large audiences.
[ترجمه گوگل]وقتی با مخاطبان زیادی صحبت می‌کنم می‌لرزم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، هنگامی که با مخاطبان زیادی صحبت می کنم، از لرزش دست می کشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارتعاش (اسم)
shake, vibration, tremble, shudder, shiver, quaver, tremolo, libration, vibrancy, quiver, plangency, vibratility

لرزش و تحریر صدا در اواز (اسم)
quaver

ارتعاش داشتن (فعل)
vibrate, quaver

لرزاندن (فعل)
flutter, tremble, shiver, shag, jar, quake, quaver, shake out, wangle

انگلیسی به انگلیسی

• shiver, tremble; trembling voice or sound; eighth note (music)
tremble, vibrate; speak in a trembling voice; trill a sound, make a sound waver
if someone's voice quavers, it sounds unsteady, for example because they are nervous or uncertain.
in music, a quaver is a note that has a time value equivalent to half a crotchet.

پیشنهاد کاربران

لرزش صدا, صدای لرزان a trembling or shaking voice
. It was impossible to hide the slight quaver in her voice
دیگه نمی تونست لرزش خفیف صداش رو پنهان کنه.
صدای لرزان

بپرس