یک چهارم/ربع ( یکی از چهار بخش مساوی یک کل ) - اسم
A quarter of the pizza is left. ربع ساعت/پانزده دقیقه ( یک چهارم یک ساعت، ۱۵ دقیقه ) - اسم
It's a quarter past three. یک چهارم دلار/سکه ۲۵ سنتی ( سکه رایج ۲۵ سنتی در آمریکا و کانادا ) - اسم
... [مشاهده متن کامل]
I need a quarter for the parking meter.
فصل ( یکی از چهار دوره زمانی بازی در ورزش هایی مثل بسکتبال و فوتبال آمریکایی ) - اسم
The basketball game is divided into four quarters.
محله/بخش ( ناحیه یا قسمت مشخصی از یک شهر ) - اسم
The old quarter of the city is very charming.
منزل/مسکن ( محل زندگی یا اسکان، به ویژه برای نظامیان یا کارکنان ) - اسم
The soldiers lived in military quarters.
ران مرغ/نیمه ران و ران مرغ ( در مورد مرغ، به طور معمول به ران و بخشی از پشت مرغ با هم اشاره دارد - chicken leg quarter or thigh quarter ) - اسم، ( در مورد مرغ )
I prefer the leg quarter of the chicken.
( به صورت جمع quarters ) چهار قسمت/چهاربخش ( تقسیم کردن چیزی به چهار قسمت ) - اسم، جمع
The apple was cut into quarters.
قطعه قطعه کردن به چهار قسمت/چهار تکه کردن ( تقسیم کردن چیزی به چهار قسمت مساوی ) - فعل
She quartered the apple for her child.
اسکان دادن/جا دادن ( فراهم کردن محل زندگی یا اسکان برای کسی ) - فعل
We quartered the refugees in temporary shelters.
گشتن/جستجو کردن ( جستجو و گشتن کامل در یک مکان ) - فعل
The police quartered the area for the missing child.
( نظامی ) سنگر گرفتن/موضع گرفتن ( مستقر شدن در یک مکان به عنوان پایگاه نظامی ) - فعل
The troops were quartered in the town.
تلفظ:کُردِر
We retire to our seperate quarters : هر کداممون میریم خونه خودمون
نخود نخود هر که رَوَد خانه خود
quarter – the amount of money a company earns over a three month period; the
amount of money a company earns in one of four three - month periods each year
* Profits this quarter were higher than the profits last quarter because of our new
advertising campaign
محله
سکه ۲۵ سنتی معادل یک چهارم دلار
۱ - وقتی جمع نیست، quorter, معنی محله دارد
This is the bustling commercial quarter of the city. اینجا محله شلوغ تجاری شهر است
2 - وقتی s دارد، quorters، معنی خانه های سازمانی یا شهرک مسکونی را دارد که معمولا از طرف ادارات یا سازمان های مخصوصا نظامی برای سکونت کادر متاهل و خانواده هایشان در نظر گرفته می شود،
... [مشاهده متن کامل]
The army's married quarters are just outside the town.
خانه سازمانی نظامیان متاهل بیرون شهر واقع شده است.
سعید امدادی
عاشق کلمه
۰۹۱۲۷۷۷۲۱۲۵
quarter 8 ( n ) =the period of time twice a month when we can see a quarter of the moon, e. g. The moon is in its first quarter. quarter 7 ( n ) quarters [plural] =rooms that are provided for soldiers, servants, etc. to live in, e. g. We were moved to more comfortable living quarters. quarter 6 ( n ) =a person or group of people, especially as a source of help, information, or a reaction, e. g. Support for the plan came from an unexpected quarter. quarter 5 ( n ) =a district or part of a town, e. g. the Latin quarter. the historic quarter of the city. quarter 4 ( n ) =a period of three months, used especially as a period for which bills are paid or a company's income is calculated, e. g. The rent is due at the end of each quarter. quarter 3 ( n ) =a coin of the U. S. and Canada worth 25 cents quarter 2 ( n ) =a period of 15 minutes either before or after every hour, e. g. It's quarter of four now, I'll meet you at quarter after. quarter 1 ( n ) ( kwɔrt̮ər ) ( abbreviation qtr. ) =one of four equal parts of sth, e. g. a quarter of a mile. Cut the apple into quarters. The theater was about three quarters full.
منطقه، بخش
از نظر حسابداری می توان گفت : سه ماهه
مانند
The time - period assumption states that the economic life of the business can be divided into ( artificial ) time periods such as the financial year, or a quarter of it
... [مشاهده متن کامل]
فرض دوره مالی بیان می کند که عمر واحد اقتصادی می تواند به دوره های زمانی ( ساختگی ) مانند دوره مالی یکساله، یا سه ماهه تقسیم شود
It's about an inch or25mm. in diameter
Ex:the clot is no bigger than a quarter.
ربع
یک قسمت از چهار قسمت
یک چهارم ساعت
محافل
جماعت
اقشار
quarter ( نجوم )
واژه مصوب: تربیع
تعریف: یکی از اَهِلّۀ ماه یا عطارد یا زهره که در آن نیمی از قرص ماه یا عطارد یا زهره روشن دیده شود
میشه سکه یا چیزی که دایره شکل مثل سکه و در بطری آب معدنی و نوشابه
یعنی سکه یا چیزی دایره شکل مثل سکه در بطری آب معدنی نوشابه و. . . . . . .
دامپزشکی و علوم دامی
کارتیه
اسم quarter به معنای یک چهارم یا چهار
اسم quarter در مفهوم یک چهارم یا چهار اشاره دارد به بخش های یک چیز که به چهار قسمت مساوی تقسیم شده است یا یکی از چهار قسمت مساوی یک چیز. مثال:
. under a quarter of people questioned said that they were happily married ( کمتر از یک چهارم افرادی که پرسش شدند گفتند که زندگی زناشویی خوشحالی دارند. )
... [مشاهده متن کامل]
. he cut the orange into quarters ( او پرتقال را به چهار قسمت تقسیم کرد. )
اسم quarter به معنای بخش
اسم quarter در مفهوم بخش به یک منطقه و قسمت بخصوصی از یک شهر که ویژگی خاصی دارد، اشاره می کند. مثال:
. ellen moved to the french quarter of our city ( الن به بخش فرانسوی نشین شهر ما نقل مکان کرد. )
the large family was unaccustomed to such small quarters ( آن خانواده پرجمعیت به چنین مناطق کوچکی عادت نداشتند. )
اسم quarter به معنای سکه 25 سنتی
اسم quarter در مفهوم سکه 25 سنتی به سکه ای گفته می شود که در امریکا و کانادا به ارزش 25 سنت و یا 1/4 دلار است. مثال:
. i need some quarters for the washing machine ( من برای ماشین لباسشویی به چندین سکه 25 سنتی نیاز دارم. )
اسم quarter به معنای ربع یا یک ربع
اسم quarter در مفهوم ربع یا یک ربع اشاره دارد به 15 دقیقه از یک ساعت که در واقع همان 1/4 یک ساعت ( 60 دقیقه ) است. مثال:
. it's ( a ) quarter to three ( ( ساعت ) یک ربع به سه است. )
. we're leaving at ( a ) quarter after six ( ما ( یک ) ربع بعد از شش میرویم. )
منبع: سایت بیاموز
جا دادن ( ( مخصوصاً سربازان ) )
مثال : military command must receive the orders from the civilian authorities, then gather and mass the troops, quartering them together
اسکان دادن . پناه دادن
فصلنامه
میشه به چند معنی گفت یکیش اینه :به معنای ربع یا یک چهارم . یا یکی از واحد پول هم هست ( ۲۵سنت آمریکا )
محله ( مثلا محله چینی ها )
محله
We took a brief walk around the old quarter
third quarter
سه ماهه سوم
ربع یا یک چهارم
1. ربع، یک چهارم، چهار یک
2. پانزده دقیقه، ربع ( ساعت )
3. فصل؛ سه ماه، سه ماهه
4. جهت، سو، سمت
5. منطقه، ناحیه، محله، کوی
6. گروه، جماعت، محفل
7. ( در آمریکا ) ( سکه ی ) 25 سنتی، 25 سنت
... [مشاهده متن کامل]
8. [ماه] تربیع، [ماه قمری] هفت روز، هفته
9. [کشتی] پهلوی پاشنه
10. کواتر ( =در بریتانیا، واحد وزن معادل 12. 7 کیلوگرم
11. ( نظامی، در جمع ) اتراقگاه، منزل؛ خوابگاه، آسایشگاه
12. ( رسمی، کهنه ) رحم، مروت، امان
13. چهار قسمت کردن
14. ( نظامی و غیره ) جا دادن، اسکان دادن، منزل دادن
___________به نقل از هزاره
ربع. بخش. یک چهارم
چارک
captain's quarter
کابین ناخدا ( کشتی )
a quarter
بیست و پنج سنتی
سه ماهه
Second quarter = سه ماهه ی دوم
1 - ربع، یک چهارم
2 - دوره 3 ماهه ( فصل، ترم و. . . )
3 - اقامتگاه
دورۀ تحصیلی سه ماهه
the rooms that are given to someone to live in as part of their job, especially servants or soldiers
سکه 25 سنتی ( یک چهارم دلار )
ربع سال که میشود یک فصل
فصل
25سنت آمریکا
سهم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٧)