1. visiting all those quarrelsome relatives was an abomination
دیدار آن خویشاوندان شرور نفرت انگیز بود.
2. The boy is quarrelsome and ready to fight at the drop of a hat.
[ترجمه گوگل]پسر نزاع می کند و آماده دعوا است
[ترجمه ترگمان]پسرک اهل جر و بحث است و آماده است که با کلاه یک کلاه مبارزه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Benedict had been a wild boy and a quarrelsome young man.
[ترجمه گوگل]بندیکت پسری وحشی و جوانی نزاعگر بود
[ترجمه ترگمان]Benedict، پسر وحشی و a بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He became quarrelsome after drinking too much.
[ترجمه گوگل]او پس از نوشیدن بیش از حد مشروبات الکلی دچار نزاع شد
[ترجمه ترگمان]پس از نوشیدن بیش از حد افراط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The diary portrays his family as quarrelsome and malicious.
[ترجمه گوگل]این دفترچه خاطرات خانواده او را افرادی ستیز و بدخواه به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]این دفتر، خانواده او را به عنوان ستیزه جو و malicious توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Previously you had to be part of a quarrelsome, uneconomic unit of orthodoxy known as a church.
[ترجمه گوگل]قبلاً باید بخشی از یک واحد ارتدوکسی غیراقتصادی و نزاعآمیز به نام کلیسا میبودید
[ترجمه ترگمان]آنچه گذشت باید بخشی از a و uneconomic orthodoxy بود که به عنوان یک کلیسا شناخته می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He depicts his noisy, disordered, life-loving, quarrelsome, self-absorbed family with a historian's detachment.
[ترجمه گوگل]او خانواده پر سر و صدا، بی نظم، دوستدار زندگی، نزاع و خود شیفتگی خود را با جدایی یک مورخ به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]وی خانواده پر سر و صدایی، آشفته، ستیزه جو، ستیزه جو، و - را به عنوان یک واحد مورخ به تصویر می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They became cranky and quarrelsome, and stopped most of their activities in order to conserve energy.
[ترجمه گوگل]آنها بداخلاق و نزاع میکردند و بیشتر فعالیتهای خود را متوقف کردند تا انرژی خود را حفظ کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها cranky و ستیزه جو شدند و بیشتر فعالیت های خود را برای حفظ انرژی متوقف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Conversely, to be angry, quarrelsome, or brave marks one off as not human.
[ترجمه گوگل]برعکس، عصبانی بودن، دعوا کردن، یا شجاع بودن فرد را به عنوان غیر انسان نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]در مقابل، عصبانی، ستیزه جو و یا شجاع بودن را به عنوان انسان تلقی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They are quarrelsome, politically unstable and poor; some are preoccupied with fighting.
[ترجمه گوگل]آنها نزاع، از نظر سیاسی بی ثبات و فقیر هستند بعضی ها مشغول دعوا هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها ستیزه جو، از نظر سیاسی ناپایدار و فقیر هستند؛ برخی از آن ها درگیر جنگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Even quarrelsome members of the leadership, like William Joyce, appear to have been attracted to the movement by such motives.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که حتی اعضای نزاع کننده رهبری، مانند ویلیام جویس، با چنین انگیزه هایی جذب جنبش شده اند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که حتی اعضای ستیزه جو هم مانند ویلیام جویس به این جنبش جذب شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Those who are sharp-tongued and quarrelsome, please go to the teahouse or restaurant!
[ترجمه گوگل]اونایی که تیز زبان و دعوا دارن لطفا برن چایخانه یا رستوران!
[ترجمه ترگمان]کسانی که sharp، tongued و quarrelsome، لطفا به قهوه خانه یا رستوران بروید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We are not either fidgety or quarrelsome now.
[ترجمه گوگل]ما الان نه بی قرار هستیم و نه نزاع
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر هیچ وقت بی قرار و ستیزه جو نیستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It is quarrelsome at home and abroad.
[ترجمه گوگل]در داخل و خارج از کشور دعوا است
[ترجمه ترگمان]در خانه و خارج از کشور ستیزه جو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید