quantity

/ˈkwɑːntəti//ˈkwɒntɪti/

معنی: حد، مقدار، مبلغ، عده، اندازه، قدر، عدد، چندی، کمیت
معانی دیگر: کمیت (در برابر: کیفیت یا چونی quality)، چندایی، میزان، مقدار دقیق، شمار، تعداد، رقم، مقدار زیاد، عمده، قلمب، یک جا، (جمع) هنگفت، تعداد زیاد، (منطق - ریاضی) کم، نرخ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: quantities
(1) تعریف: amount or number.
مترادف: amount, number
مشابه: measure, volume

- What quantity of apples do we use in the pie?
[ترجمه abcd] در این پای سیب چه مقدر سیب استفاده می کنیم؟
|
[ترجمه گوگل] چه مقدار سیب در پای استفاده می کنیم؟
[ترجمه ترگمان] در این کیک چه مقدار از سیب استفاده می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a specific amount or number.
مترادف: amount, measure
مشابه: number, size

- the required quantity
[ترجمه گوگل] مقدار مورد نیاز
[ترجمه ترگمان] مقدار مورد نیاز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an indefinite or unspecified amount.
مشابه: amount, deal, number, sum

- Put in a quantity of sugar.
[ترجمه ملیکا] مقدار شکر بریز
|
[ترجمه گوگل] مقداری شکر بریزید
[ترجمه ترگمان] مقدار زیادی شکر بریز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a large amount or number.
مترادف: mass, volume
مشابه: abundance, lot

- We produce rubber in quantity.
[ترجمه ملیکا] ما لاستیک را به اندازه تولید می کنیم
|
[ترجمه گوگل] ما لاستیک را به مقدار تولید می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما از نظر کمیت لاستیکی تولید می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: of a person, nature or value.

- He is a known quantity.
[ترجمه گوگل] او یک مقدار شناخته شده است
[ترجمه ترگمان] او یک مقدار مشخص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: the countable or measurable aspect of anything.
مشابه: amount

- He is more interested in quantity than quality.
[ترجمه گوگل] او بیشتر به کمیت علاقه دارد تا کیفیت
[ترجمه ترگمان] او بیشتر به کمیت علاقه دارد تا کیفیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. quantity of heat
مقدار گرما

2. a quantity of interesting books
چند تا کتاب جالب

3. the quantity of goods produced is not more important than their quality
کمیت کالاهای تولیدی از کیفیت آنها مهم تر نیست.

4. the quantity of her devotion
میزان فداکاری او

5. the quantity of shoes produced
شمار کفش های تولید شده

6. the quantity of sugar needed
مقدار شکر مورد نیاز

7. the quantity of water in the pool
مقدار آب موجود در استخر

8. a minus quantity
میزان منفی

9. a plus quantity
مقدار (یا عدد) بیشند

10. merchandise sold in quantity
کالایی که عمده فروشی می شود

11. we should not let quantity oust quality
نباید بگذاریم کمیت جای کیفیت را بگیرد.

12. each kilo of wheat has a quantity of dross
هر کیلو گندم مقداری ناژاوی (ناخالصی) دارد.

13. the chinese army was superior in quantity and the japanese army was superior in quality
ارتش چین از نظر کمیت تفوق داشت و ارتش ژاپن از نظر کیفیت.

14. Police found a large/small quantity of drugs in his possession.
[ترجمه توحید رسول] پلیس مقدار بسیار زیادی مواد مخدر از سارقان ب اختیار خود می گیرند. .
|
[ترجمه گوگل]پلیس مقدار زیادی مواد مخدر در اختیار وی کشف کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس مقدار زیادی مواد مخدر در اختیار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You must eliminate an unknown quantity.
[ترجمه توهید] شما چرا باید انسان را خدا خلق کرده انسان دیگری از میان بردارد
|
[ترجمه گوگل]شما باید یک مقدار ناشناخته را حذف کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید یه مقدار ناشناس رو از بین ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I just can't even conceive of that quantity of money.
[ترجمه گوگل]من حتی نمی توانم آن مقدار پول را تصور کنم
[ترجمه ترگمان]من حتی نمی تونم اون مقدار پول رو تصور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Prices vary according to the quantity ordered.
[ترجمه گوگل]قیمت ها با توجه به تعداد سفارش متفاوت است
[ترجمه ترگمان]قیمت ها با توجه به مقدار سفارش متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Before he died he had consumed a large quantity of alcohol.
[ترجمه گوگل]قبل از مرگ او مقدار زیادی الکل مصرف کرده بود
[ترجمه ترگمان]قبل از مرگش مقدار زیادی الکل مصرف کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The factory had accidentally released a quantity of toxic waste into the sea.
[ترجمه گوگل]کارخانه به طور تصادفی مقداری زباله سمی را در دریا رها کرده بود
[ترجمه ترگمان]این کارخانه به طور تصادفی مقدار ضایعات سمی را در دریا منتشر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He is an unknown quantity for his rivals.
[ترجمه گوگل]او برای رقبای خود یک مقدار نامعلوم است
[ترجمه ترگمان]او برای رقیبان خود یک مقدار ناشناخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. We took the decision to withdraw a quantity of stock from sale.
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم مقداری از سهام را از فروش خارج کنیم
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که مقداری از سهام را از فروش برداشت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The sheer quantity of text meant that people did not read the whole of their newspaper.
[ترجمه گوگل]حجم زیاد متن به این معنی بود که مردم کل روزنامه خود را نمی خوانند
[ترجمه ترگمان]مقدار خالص متن به این معنا بود که مردم همه روزنامه خود را نخوانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حد (اسم)
tract, border, bound, abutment, margin, limit, extent, measure, end, deal, period, mark, precinct, quantity, provenance, confine

مقدار (اسم)
extent, measure, value, content, amount, size, deal, scantling, quantity, quantum, magnitude, proportion, mouthful, percentage, certain number, dose, summa

مبلغ (اسم)
tot, sum, amount, quantity, missionary, propagandist, quantum, informer

عده (اسم)
number, force, amount, quantity, unit

اندازه (اسم)
tract, limit, extent, measure, bulk, volume, span, size, gage, gauge, deal, scale, quantity, quantum, magnitude, measurement, meter, indicator, dimension

قدر (اسم)
significance, value, valence, valency, deal, quantity, magnitude, cost, importance, esteem

عدد (اسم)
number, figure, quantity, preparations, piece, digit, numeral, military supplies

چندی (اسم)
quantity

کمیت (اسم)
quantity, quantum, shagreen

تخصصی

[حسابداری] مقدار
[کامپیوتر] کمیت .
[برق و الکترونیک] کمیت عدد حقیقی مثبت یا منفی برای داده های عددی . - مقدار، کیفیت
[مهندسی گاز] کمیت، مقدار
[نساجی] کمیت - مقدار - اندازه - تعداد
[ریاضیات] کمیت

انگلیسی به انگلیسی

• amount, extent; measure, degree; large amount; size, magnitude (mathematics)
a quantity of something is an amount that you can measure or count.
quantity is the amount of something that there is. it is often contrasted with that thing's quality.
if something is done in quantity, it is done in large amounts.
you can say that someone or something is an unknown quantity when you do not know anything about them.
you can say that someone or something is a known quantity when you know something about them and feel you understand and can predict their behaviour.

پیشنهاد کاربران

چند وچونی و ارزش :کمی کمیت کیفی کیفیت. وبها ( به آ )
چندیت و چونیت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : quantify
✅️ اسم ( noun ) : quantity
✅️ صفت ( adjective ) : quantitative
✅️ قید ( adverb ) : quantitatively
= amount
کمیت
تعداد
مقدار_ کمیت
درباره مقدار چیزی صحبت کردن.
کمیت_اندازه_مبلغ
the amount or number of something, or a particular amount or number/////She served each of us a vast quantity of spaghetti
How much s. th is or the size for ex the quantity is 4 kgs

مقدار، کمیت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس