اسم ( noun )
حالات: quantities
حالات: quantities
• (1) تعریف: amount or number.
• مترادف: amount, number
• مشابه: measure, volume
• مترادف: amount, number
• مشابه: measure, volume
- What quantity of apples do we use in the pie?
[ترجمه abcd] در این پای سیب چه مقدر سیب استفاده می کنیم؟|
[ترجمه گوگل] چه مقدار سیب در پای استفاده می کنیم؟[ترجمه ترگمان] در این کیک چه مقدار از سیب استفاده می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a specific amount or number.
• مترادف: amount, measure
• مشابه: number, size
• مترادف: amount, measure
• مشابه: number, size
- the required quantity
• (3) تعریف: an indefinite or unspecified amount.
• مشابه: amount, deal, number, sum
• مشابه: amount, deal, number, sum
- Put in a quantity of sugar.
[ترجمه ملیکا] مقدار شکر بریز|
[ترجمه گوگل] مقداری شکر بریزید[ترجمه ترگمان] مقدار زیادی شکر بریز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a large amount or number.
• مترادف: mass, volume
• مشابه: abundance, lot
• مترادف: mass, volume
• مشابه: abundance, lot
- We produce rubber in quantity.
[ترجمه ملیکا] ما لاستیک را به اندازه تولید می کنیم|
[ترجمه گوگل] ما لاستیک را به مقدار تولید می کنیم[ترجمه ترگمان] ما از نظر کمیت لاستیکی تولید می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: of a person, nature or value.
- He is a known quantity.
[ترجمه گوگل] او یک مقدار شناخته شده است
[ترجمه ترگمان] او یک مقدار مشخص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او یک مقدار مشخص است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: the countable or measurable aspect of anything.
• مشابه: amount
• مشابه: amount
- He is more interested in quantity than quality.
[ترجمه گوگل] او بیشتر به کمیت علاقه دارد تا کیفیت
[ترجمه ترگمان] او بیشتر به کمیت علاقه دارد تا کیفیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او بیشتر به کمیت علاقه دارد تا کیفیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید