quantifier

/ˈkwɒntɪfaɪər//ˈkwɒntɪfaɪə/

معنی: کمیت سنج، چونی سنج
معانی دیگر: (منطق) کمیت نما، چندی نما، سور، چنداگر

جمله های نمونه

1. These rules depend on quantifier order.
[ترجمه زهرا پوراصغر] این قوانین به کمیت وابستگی دارد
|
[ترجمه گوگل]این قوانین به ترتیب کمیت کننده بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]این قوانین به نظم quantifier بستگی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The quantifier in Chinese is one part of speech to express the quantity unit.
[ترجمه گوگل]کمیت در زبان چینی بخشی از گفتار برای بیان واحد کمیت است
[ترجمه ترگمان]The در چین بخشی از سخنرانی برای بیان واحد کمیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Any logic which uses the existential quantifier or the universal quantifier is said to be a predicate logic.
[ترجمه گوگل]به هر منطقی که از کمیت وجودی یا کمیت کننده جهانی استفاده می کند، منطق محمولی گفته می شود
[ترجمه ترگمان]هر منطقی که از the وجودی یا the جهانی استفاده کند، گفته می شود که یک منطق predicate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The research on ambiguous numeral - quantifier compounds is another important part of the paper.
[ترجمه گوگل]تحقیق در مورد ترکیبات عددی - کمی مبهم بخش مهم دیگری از مقاله است
[ترجمه ترگمان]تحقیق در مورد ترکیبات مبهم و مبهم بخش مهم دیگری از این مقاله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You cannot use a quantifier with an anchor.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید از یک کمیت با یک لنگر استفاده کنید
[ترجمه ترگمان] شما نمیتونید از مقدار زیادی با یه لنگر استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Expatiate the effect of noun being used as quantifier from two aspect: meaning and aesthetic feeling.
[ترجمه گوگل]اثر استفاده از اسم به عنوان کمیت را از دو جنبه تشریح کنید: معنا و احساس زیبایی شناختی
[ترجمه ترگمان]expatiate اثر اسمی به عنوان quantifier از دو جنبه به کار می رود: معنی و احساس زیبایی شناختی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Quantifier is a kind of unit word that expresses person, thing or movement.
[ترجمه گوگل]کمیت کننده نوعی کلمه واحد است که شخص، چیز یا حرکت را بیان می کند
[ترجمه ترگمان]quantifier نوعی کلمه واحد است که بیانگر فرد، چیز یا جنبش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper focuses on the resolution of quantifier - induced scope ambiguity by Prolog implementation.
[ترجمه گوگل]این مقاله بر روی تفکیک ابهام دامنه ناشی از کمیت توسط اجرای Prolog تمرکز دارد
[ترجمه ترگمان]این مقاله بر حل ابهام محدوده القا شده توسط پیاده سازی Prolog تمرکز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Quantifier in numeral abbreviation breaks the restriction of grammar rules, and modifies noun, verb, adjective, adverb, numeral, empty word and affix.
[ترجمه گوگل]کمیت در مخفف اعداد محدودیت قواعد دستور زبان را می شکند و اسم، فعل، صفت، قید، عدد، کلمه خالی و پسوند را تغییر می دهد
[ترجمه ترگمان]quantifier در حروف واژه خلاصه، محدودیت قواعد دستور زبان را می شکند و اسم، فعل، صفت، صفت، کلمه خالی و وند را تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'Some', 'many', 'a lot of' and 'a few' are examples of quantifiers.
[ترجمه گوگل]'بعضی'، 'بسیاری'، 'خیلی از' و 'چند' نمونه هایی از کمیت کننده ها هستند
[ترجمه ترگمان]برخی، خیلی زیاد، و تعداد کمی از آن ها نمونه هایی از کمیت نما هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The main problem here is what to do with the existential quantifier.
[ترجمه گوگل]مشکل اصلی در اینجا این است که با کمیت وجودی چه باید کرد
[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی در اینجا این است که با the وجودی چه کار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Also, since all variables are assumed universally quantified, there is never any need for an explicit quantifier.
[ترجمه گوگل]همچنین، از آنجایی که همه متغیرها به طور کلی کمی فرض می شوند، هرگز نیازی به یک کمیت صریح وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]همچنین، از آنجاییکه همه متغیرها به طور جهانی مورد استفاده قرار می گیرند، هیچ نیازی به an صریح وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Accomplished the understanding of noun phrase based on the coordinate relation, event noun, appositive relation and quantifier structure relation.
[ترجمه گوگل]درک عبارت اسمی بر اساس رابطه مختصات، اسم رویداد، رابطه مثبت و رابطه ساختار کمی را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]درک مفهوم عبارت اسمی بر مبنای رابطه مختصات، اسم رویداد، رابطه appositive و رابطه ساختار quantifier
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Based on the theoretic model of algebraical prime and simple closed properties, a new short proof for quantifier elimination of the theory of complete dense binary orders was presented.
[ترجمه گوگل]بر اساس مدل نظری ویژگی‌های بسته اول و ساده جبری، یک اثبات کوتاه جدید برای حذف کمیت نظریه نظم‌های باینری کامل چگال ارائه شد
[ترجمه ترگمان]براساس مدل نظری خواص بسته ساده و ساده algebraical، یک اثبات کوتاه جدید برای حذف quantifier تیوری کامل از دستورها دودویی کامل ارایه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمیت سنج (اسم)
quantifier

چونی سنج (اسم)
quantifier

تخصصی

[ریاضیات] سور

انگلیسی به انگلیسی

• word that expresses a quantity (grammar)

پیشنهاد کاربران

Quantifiers are words or phrases that indicate quantity. They help us understand how much or how many of something there is. Here are some common quantifiers categorized by their usage:
### Countable Nouns
...
[مشاهده متن کامل]

1. **Some**: Use when you don't specify an exact number. ( e. g. , "I have some books. " )
2. **Many**: Indicates a large number. ( e. g. , "There are many apples. " )
3. **Few**: Refers to a small number. ( e. g. , "I have a few friends. " )
4. **Several**: More than two but not a large number. ( e. g. , "I visited several countries. " )
5. **A couple of**: Informal way to indicate two or a few. ( e. g. , "I need a couple of minutes. " )
### Uncountable Nouns
1. **Some**: Used when you want to indicate an unspecified amount. ( e. g. , "I need some water
### Uncountable Nouns ( continued )
2. **Much**: Used to indicate a large amount, usually in negative or question forms. ( e. g. , "I don’t have much time. " )
3. **Little**: Refers to a small amount, often with a negative connotation. ( e. g. , "I have little patience. " )
4. **A lot of / Lots of**: Can be used for both countable and uncountable nouns to indicate a large quantity. ( e. g. , "I have a lot of work. " / "There are lots of trees. " )

کوانت کننده، کمیت ، توضیح مقدار و اندازه
توضیحگر کمی
پارسی / آلمانی / انگلیسی:
چندی نما /quantifier/ Quantor
چندی نما همان ( سور ) می باشد که در منطق و مزداهیک ( ریاضیات ) نیز بکار می رود.
برای نمونه:سورِ وجودی=چندی نمای وجودی
برگرفته از نبیگ ( کتاب ) بنیادهای منطق نگریک تَرگومانی ( ترجمه ای ) از ادیب سلطانی
مقدار نما
در منطق به آن ( چندی نما ) می گویند= سور

ارزیابی کننده، شاخص
شاخص
universal quantifier= شاخص جهانی
[در منطق]سور
در عبارات منظم در کامپوتر به معنای محدودکننده می باشد. ( in Regular Expressions )
شمارنده
صفت کمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس