qualm

/kwɑːm//kwɑːm/

معنی: بیم، تردید، عدم اطمینان، حالت تهوع، ناخوشی همه جاگیر
معانی دیگر: دلهره، دلواپسی، ناراحتی خیال، دچار شدن به اضطراب (و غیره)، دودلی، ندای وجدان، دغدغه خاطر، ابا، احساس گناه، (با: no) ابا نداشتن، روی گردان نبودن، احساس ناگهانی (بیماری یا ضعف یا تهوع)، حمله

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: qualmish (adj.), qualmishly (adv.), qualmishness (n.)
(1) تعریف: a feeling of guilt, doubt, or misgiving.
مترادف: compunction, doubt, misgiving, scruple
مشابه: reservation

- She had no qualms about taking the money.
[ترجمه گوگل] او هیچ ابایی از گرفتن پول نداشت
[ترجمه ترگمان] هیچ تردیدی نداشت که پول را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an abrupt and unexpected faint, nauseated, or sick feeling.
مترادف: queasiness

جمله های نمونه

1. that memory gave him a qualm of terror
آن خاطره او را دچار وحشت کرد.

2. Despite my qualms, I took the job.
[ترجمه محبوبه] باوجود بیمی که داشتم ان شغل رو انتخاب کردم
|
[ترجمه گوگل]علیرغم نگرانی هایم، این کار را انجام دادم
[ترجمه ترگمان]علی رغم تردیدی که داشتم کار رو قبول کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had/felt no serious qualms about concealing the information from the police.
[ترجمه گوگل]او هیچ تردید جدی در مورد پنهان کردن اطلاعات از پلیس نداشت
[ترجمه ترگمان]او هیچ نگرانی جدی درباره پنهان کردن اطلاعات از سوی پلیس نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had no qualms about dropping players he thought were off form .
[ترجمه گوگل]او هیچ تردیدی در مورد حذف بازیکنانی که فکر می کرد از فرم خارج شده بودند نداشت
[ترجمه ترگمان]او هیچ تردیدی نداشت که players را که باخود فکر می کرد از زمین بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I've got no qualms about lowering myself to Lemmer's level to get what I want.
[ترجمه گوگل]من هیچ تردیدی در مورد پایین آوردن خودم به سطح لمر ندارم تا به آنچه می خواهم برسم
[ترجمه ترگمان]هیچ تردیدی ندارم که خودم را به سطح Lemmer برسانم تا آنچه را که می خواهم بدست بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had no qualms about cheating the tax inspector.
[ترجمه گوگل]او هیچ ابایی از فریب دادن بازرس مالیاتی نداشت
[ترجمه ترگمان]او در مورد خیانت کردن به بازرس مالیات هیچ تردیدی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I have no qualms about recommending this approach.
[ترجمه گوگل]من هیچ تردیدی در مورد توصیه این روش ندارم
[ترجمه ترگمان]من هیچ تردیدی ندارم که این روش را مطرح کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She had no qualms about lying to the police.
[ترجمه گوگل]او هیچ ابایی از دروغ گفتن به پلیس نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ تردیدی نداشت که به پلیس دروغ بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He felt no qualms about borrowing money from friends.
[ترجمه گوگل]او در مورد قرض گرفتن پول از دوستان خود هیچ تردیدی نداشت
[ترجمه ترگمان]او هیچ تردیدی در مورد قرض گرفتن پول از دوستانش نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chambers hoped to reconcile those readers with religious qualms to the general idea of transmutation.
[ترجمه گوگل]چمبرز امیدوار بود که بتواند آن خوانندگانی را که دارای تردیدهای مذهبی بودند با ایده کلی دگرگونی آشتی دهد
[ترجمه ترگمان]چمبرز امیدوار بود که این خوانندگان را با نگرانی های مذهبی در برابر ایده کلی تغییر شکل، تطبیق دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But they have fewer qualms about accepting outlaws, who have frequently found solace within the ancient hilltop walls.
[ترجمه گوگل]اما آنها در مورد پذیرش قانون شکنان، که اغلب در دیوارهای بالای تپه باستانی آرامش پیدا کرده اند، نگرانی کمتری دارند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها نگرانی های کمتری در مورد پذیرش قانون شکنان، که بارها در دیواره ای قدیمی تپه به آرامش رسیده اند، دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They showed no qualms in spending £3 billion in a futile attempt to prop up the Pound.
[ترجمه گوگل]آنها هیچ تردیدی در صرف 3 میلیارد پوند در تلاشی بیهوده برای تقویت پوند نشان ندادند
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ ابایی از خرج ۳ میلیارد پوندی را در تلاش بی هوده ای برای حمایت از پوند نشان ندادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To destroy his diseased psychic kin without a qualm?
[ترجمه گوگل]برای از بین بردن خویشاوندان روانی بیمار خود بدون نگرانی؟
[ترجمه ترگمان]برای نابود کردن قوم و خویش، بدون احساس کسالت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Gaffney had no qualms about presenting his dances at school assemblies and in impromptu cafeteria performances.
[ترجمه گوگل]گافنی هیچ ابایی از ارائه رقص های خود در مجامع مدرسه و اجراهای بداهه کافه تریا نداشت
[ترجمه ترگمان]Gaffney هیچ ابایی نداشت که در مجالس مدرسه رقص خود را به نمایش بگذارد و برنامه های cafeteria را اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They have no qualms about forcing member countries to spend money on water they might think could be better spent elsewhere.
[ترجمه گوگل]آنها هیچ ابایی در مورد وادار کردن کشورهای عضو به خرج کردن پول برای آبی ندارند که ممکن است فکر می کنند بهتر است در جای دیگری خرج شود
[ترجمه ترگمان]آن ها هیچ تردیدی در مورد اجبار کشورهای عضو به خرج کردن پول در آب ندارند که ممکن است فکر کنند بهتر است در جای دیگری صرف شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیم (اسم)
scare, fear, dread, phobia, care, apprehension, funk, awe, misgiving, scrupulosity, qualm, scruple

تردید (اسم)
wavering, hesitance, indecision, doubt, hesitancy, uncertainty, vibration, query, suspicion, skepticism, dubiety, shilly-shally, irresolution, qualm, scruple, vibratility

عدم اطمینان (اسم)
unreliability, misgiving, qualm

حالت تهوع (اسم)
nausea, qualm

ناخوشی همه جاگیر (اسم)
pestilence, qualm

انگلیسی به انگلیسی

• pang of the conscience; regret, sorrow; doubt, misgiving; sudden feeling of weakness and/or nausea
if you have qualms about what you are doing, you are worried that it may not be right.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: A feeling of doubt or worry
🔍 مترادف: misgiving
💡 معادل فارسی: دل نگرانی؛ بیم و تردید
( ❗️گاهی اوقات یهو به خودت میای و برات جای سوال میشه که آیا فلان کاری که کردم درست بوده؟! یا کاری که میخوام انجام بدم اصلا درست هست یا نه؛ به این احساس میگن qualm )
...
[مشاهده متن کامل]

✅ مثال: He had serious qualms about lying to his friend, but felt he had no choice

qualm
ابا
ابایی از چیزی نداشتن: to have no qualms about
:
Israel has no qualms about disproportionate
warfare and genocide.
شک و تردید
an uneasy feeling of doubt, worry, or fear, especially about one's own conduct; a misgiving.
"military regimes generally have no qualms about controlling the press"
می بینید که معنای نگرانی نمی ده
بیشتر یعنی دغدغه اخلاقی، عذاب وجدان، احساس گناه
نگرانی
دلهره، دلواپسی، نگرانی
عذاب وجدان هم میشه
uneasiness about the fitness of an action

بپرس