1. The quality of life for gay men has improved over the last two decades.
[ترجمه یه بنده خدا] کیر تو این مثال تخمیتون، آخه این شد مثال، زندگی مردان گی؟|
[ترجمه گوگل]کیفیت زندگی مردان همجنس گرا طی دو دهه گذشته بهبود یافته است[ترجمه ترگمان]کیفیت زندگی برای مردان همجنس گرا در دو دهه اخیر بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. To improve the quality of life through work, two complementary strategies are necessary.
[ترجمه گوگل]برای بهبود کیفیت زندگی از طریق کار، دو استراتژی مکمل لازم است
[ترجمه ترگمان]برای بهبود کیفیت زندگی از طریق کار، دو استراتژی مکمل ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای بهبود کیفیت زندگی از طریق کار، دو استراتژی مکمل ضروری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Their quality of life improved dramatically when they moved to France.
[ترجمه گوگل]کیفیت زندگی آنها با مهاجرت به فرانسه به طرز چشمگیری بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]وقتی به فرانسه نقل مکان کردند، کیفیت زندگی آن ها به طرز چشمگیری بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی به فرانسه نقل مکان کردند، کیفیت زندگی آن ها به طرز چشمگیری بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. My quality of life has improved tremendously since I moved to the country.
[ترجمه گوگل]کیفیت زندگی من از زمانی که به کشور نقل مکان کردم بسیار بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]کیفیت زندگی من از زمانی که به کشور نقل مکان کردم، بسیار پیشرفت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کیفیت زندگی من از زمانی که به کشور نقل مکان کردم، بسیار پیشرفت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His quality of life has improved dramatically since the operation.
[ترجمه گوگل]کیفیت زندگی او پس از عمل به طور چشمگیری بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]کیفیت زندگی او از زمان آغاز این عملیات به طور چشمگیری بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کیفیت زندگی او از زمان آغاز این عملیات به طور چشمگیری بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Everyone can greatly improve the quality of life.
[ترجمه گوگل]همه می توانند کیفیت زندگی را تا حد زیادی بهبود بخشند
[ترجمه ترگمان]همه می توانند کیفیت زندگی را تا حد زیادی بهبود بخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]همه می توانند کیفیت زندگی را تا حد زیادی بهبود بخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I value quality of life over money.
[ترجمه گوگل]من کیفیت زندگی را به پول اهمیت می دهم
[ترجمه ترگمان]من از کیفیت زندگی بر سر پول ارزش قائل هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من از کیفیت زندگی بر سر پول ارزش قائل هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It would improve the quality of life for residents, families and staff in residential care, to set clear goals.
[ترجمه گوگل]با تعیین اهداف روشن، کیفیت زندگی ساکنین، خانوادهها و کارکنان در مراقبتهای مسکونی را بهبود میبخشد
[ترجمه ترگمان]این کار کیفیت زندگی ساکنان، خانواده ها و کارکنان در بخش مراقبت مسکونی را برای تعیین اهداف مشخص بهبود خواهد بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این کار کیفیت زندگی ساکنان، خانواده ها و کارکنان در بخش مراقبت مسکونی را برای تعیین اهداف مشخص بهبود خواهد بخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The device is expected to improve patients' quality of life by allowing them to remain active and productive.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود این دستگاه کیفیت زندگی بیماران را با اجازه دادن به آنها فعال و سازنده بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که این دستگاه کیفیت زندگی بیماران را با اجازه دادن به آن ها فعال و سازنده، بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که این دستگاه کیفیت زندگی بیماران را با اجازه دادن به آن ها فعال و سازنده، بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The quality of life in the later years is often abysmal.
[ترجمه گوگل]کیفیت زندگی در سالهای بعد اغلب افتضاح است
[ترجمه ترگمان]کیفیت زندگی در سال های بعد اغلب بسیار بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کیفیت زندگی در سال های بعد اغلب بسیار بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The factors or aspects of life which determine quality of life and risk will vary between individuals.
[ترجمه گوگل]عوامل یا جنبههای زندگی که کیفیت زندگی و خطر را تعیین میکنند، بین افراد متفاوت است
[ترجمه ترگمان]عوامل یا جنبه های زندگی که کیفیت زندگی و ریسک را تعیین می کنند بین افراد متفاوت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]عوامل یا جنبه های زندگی که کیفیت زندگی و ریسک را تعیین می کنند بین افراد متفاوت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. If properly used it could improve the quality of life by a considerable degree.
[ترجمه گوگل]در صورت استفاده صحیح می تواند کیفیت زندگی را تا حد قابل توجهی بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]اگر به درستی از آن استفاده شود، می تواند کیفیت زندگی را تا حد قابل توجهی بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر به درستی از آن استفاده شود، می تواند کیفیت زندگی را تا حد قابل توجهی بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The simple answer, of course,(sentence dictionary) is safety and quality of life.
[ترجمه گوگل]البته پاسخ ساده (فرهنگ جملات) ایمنی و کیفیت زندگی است
[ترجمه ترگمان]پاسخ ساده، البته، (فرهنگ لغت)ایمنی و کیفیت زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پاسخ ساده، البته، (فرهنگ لغت)ایمنی و کیفیت زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. By our actions today, we can improve the quality of life for future generations.
[ترجمه گوگل]با اقدامات امروز خود می توانیم کیفیت زندگی نسل های آینده را بهبود ببخشیم
[ترجمه ترگمان]با اقدامات ما امروزه می توانیم کیفیت زندگی برای نسل های آینده را بهبود بخشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با اقدامات ما امروزه می توانیم کیفیت زندگی برای نسل های آینده را بهبود بخشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Futility and anticipation of poor quality of life were the reasons most frequently cited by medical staff.
[ترجمه گوگل]بیهودگی و پیش بینی کیفیت پایین زندگی دلایلی بود که اغلب توسط کادر پزشکی ذکر می شد
[ترجمه ترگمان]futility و پیش بینی کیفیت پایین زندگی دلایلی بود که اغلب کارکنان پزشکی از آن یاد می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]futility و پیش بینی کیفیت پایین زندگی دلایلی بود که اغلب کارکنان پزشکی از آن یاد می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید