qualitatively


ازلحاظ کیفیت یاچگونگی

جمله های نمونه

1. The new media are unlikely to prove qualitatively different from the old.
[ترجمه گوگل]بعید است که رسانه های جدید از نظر کیفی با رسانه های قدیمی متفاوت باشند
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که رسانه های جدید از نظر کیفی متفاوت باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Women's experiences are qualitatively different from men's.
[ترجمه فرهاد] تجربیات زنان از لحاظ کیفی از مردان متفاوت است.
|
[ترجمه گوگل]تجربیات زنان از نظر کیفی با مردان متفاوت است
[ترجمه ترگمان]تجربیات زنان از نظر کیفی متفاوت از مردان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Qualitatively new patterns of responses are interpreted by Piaget to reflect newly constructed or reconstructed intellectual structures.
[ترجمه گوگل]الگوهای کیفی جدید پاسخ ها توسط پیاژه تفسیر می شوند تا ساختارهای فکری تازه ساخته یا بازسازی شده را منعکس کنند
[ترجمه ترگمان]الگوهای جدید پاسخ ها به وسیله Piaget تفسیر می شوند تا ساختارهای فکری ساخته شده یا بازسازی شده را منعکس کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Qualitatively substantial parts of the program code are incorporated in the new program - definite infringement of copyright.
[ترجمه گوگل]بخش های کیفی قابل توجهی از کد برنامه در برنامه جدید گنجانده شده است - نقض قطعی حق چاپ
[ترجمه ترگمان]قسمت های مهمی از کد برنامه در نقض قوانین جدید کپی رایت در برنامه جدید گنجانده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the loop of Henle, the events are qualitatively similar to, but quantitatively different from, events during dilution.
[ترجمه گوگل]در حلقه هنل، رویدادها از نظر کیفی مشابه، اما از نظر کمی با رویدادهای حین رقیق‌سازی متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]در حلقه of، رویدادها از نظر کیفی شبیه به، اما از لحاظ کمی متفاوت از وقایع در طول رقیق شدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. By going through a particular formality, a qualitatively different posture is presented by the parties.
[ترجمه گوگل]با گذر از یک تشریفات خاص، وضعیت کیفی متفاوتی توسط طرفین ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]با عبور از یک تشریفات خاص، یک وضعیت متفاوت کیفی توسط طرفین ارائه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pollution is in effect qualitatively and quantitatively controlled by the water authorities since standards are administratively negotiated.
[ترجمه گوگل]آلودگی از نظر کیفی و کمی توسط مقامات آب کنترل می شود زیرا استانداردها به صورت اداری مذاکره می شوند
[ترجمه ترگمان]آلودگی به صورت کیفی و به طور کیفی توسط مقامات آب کنترل می شود چون استانداردها به صورت اجرایی مورد مذاکره قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The period stood out as something qualitatively different from what came before and what came afterwards.
[ترجمه گوگل]این دوره به‌عنوان چیزی که از نظر کیفی با آنچه قبل و بعد از آن آمد، متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]این دوره به لحاظ کیفی متفاوت از چیزی بود که قبل و بعد از آن رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Here the processes of breakdown are qualitatively similar to those in vertebrate skeletal muscle.
[ترجمه گوگل]در اینجا فرآیندهای تجزیه از نظر کیفی شبیه به فرآیندهای عضله اسکلتی مهره داران است
[ترجمه ترگمان]در اینجا فرآیندهای شکست از نظر کیفی شبیه به افراد در ماهیچه اسکلتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is involved is the construction of something qualitatively different from the mere sum of the national organizations.
[ترجمه گوگل]آنچه در این میان دخیل است ساختن چیزی است که از نظر کیفی با مجموع صرف سازمان های ملی متفاوت است
[ترجمه ترگمان]چیزی که در آن دخیل است، ساخت چیزی از نظر کیفی متفاوت از مجموع صرف سازمان های ملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Other constraints give qualitatively similar conclusions, provided that the curve remains convex.
[ترجمه گوگل]سایر محدودیت ها نتایج کیفی مشابهی را ارائه می دهند، مشروط بر اینکه منحنی محدب باقی بماند
[ترجمه ترگمان]محدودیت های دیگر نیز به طور کیفی نتایج مشابهی را ارایه می دهند، به شرطی که این منحنی محدب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The benefits are difficult to quantify but qualitatively they would mean faster and more predictable service for lexicographers.
[ترجمه گوگل]تعیین کمیت مزایا دشوار است اما از نظر کیفی به معنای خدمات سریعتر و قابل پیش بینی تر برای فرهنگ نویسان است
[ترجمه ترگمان]این منافع برای تعیین کمیت دشوار است اما به طور کیفی به معنی خدمات سریع تر و قابل پیش بینی تری برای lexicographers است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What then was qualitatively different about the imperialist epoch, as compared to the previous era of capitalist development?
[ترجمه گوگل]در آن زمان چه چیزی از نظر کیفی در مورد دوران امپریالیستی در مقایسه با دوره قبلی توسعه سرمایه داری متفاوت بود؟
[ترجمه ترگمان]پس چه چیزی از نظر کیفی در مورد دوره استعماری متفاوت بود، در مقایسه با دوره قبلی توسعه سرمایه داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Clinical pelvimetry can only be useful to qualitatively identify the general architectural features of the pelvis.
[ترجمه گوگل]لگن سنجی بالینی تنها می تواند برای شناسایی کیفی ویژگی های کلی معماری لگن مفید باشد
[ترجمه ترگمان]pelvimetry بالینی تنها می توانند مفید باشند تا به طور کیفی مشخصه های معماری کلی لگن را تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• from a qualitative point of view (pertaining to qualities or characteristics)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : qualify
✅ اسم ( noun ) : qualification / qualifier / quality
✅ صفت ( adjective ) : qualified / quality / qualitative
✅ قید ( adverb ) : qualitatively
از نظر کیفی
از لحاظ مطلوبیت
به طور مطبوع
از لحاز کیفی

بپرس