qualified

/ˈkwɑːləˌfaɪd//ˈkwɒlɪfaɪd/

معنی: قابل، شایسته، واجد شرایط، مشروط، دارای شرایط لازم، توصیف شده
معانی دیگر: سزنده، صلاحیت دار، دارای قید و شرط

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: qualifiedly (adv.)
(1) تعریف: having the required competency, qualities, or skills, esp. for a job.
مترادف: able, capable, competent, experienced
متضاد: ineligible, unqualified
مشابه: accomplished, adept, certified, eligible, expert, fit, licensed, practiced, proficient, skilled, trained, well-versed

(2) تعریف: restricted, modified, or limited.
مترادف: conditional, limited, modified, restricted
متضاد: absolute, categorical, unqualified
مشابه: altered, circumscribed, confined, contingent, provisional

- The board approved a qualified version of your plan.
[ترجمه گوگل] هیئت مدیره یک نسخه واجد شرایط از طرح شما را تأیید کرد
[ترجمه ترگمان] هییت یک نسخه واجد شرایط از برنامه شما را تایید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a qualified consent
رضایت مشروط

2. better qualified
واجد شرایط بهتر

3. coffee qualified with cognac
قهوه ای که در آن کنیاک ریخته اند

4. no qualified student should hesitate to register
هیچ دانشجوی واجد شرایط نباید در نام نویسی تردید کند.

5. time qualified the fire of their love
زمان آتش عشق آنان را ملایم تر کرد.

6. she was qualified by court order as an executor
طبق حکم دادگاه او صلاحیت قیم شدن را داشت.

7. he is academically qualified
او از نظر علمی واجد شرایط است.

8. she is eminently qualified for this job
او برای این شغل کاملا صلاحیت دارد.

9. she is exceptionally qualified for this job
او به طور استثنایی شایسته ی این شغل است.

10. the professor clearly qualified each one of his main points
استاد هر یک از نکات اصلی خود را به روشنی وصف کرد.

11. there are always openings for qualified engineers
برای مهندسان واجد شرایط همیشه جای خالی وجود دارد.

12. a first-year medical student is not qualified to perform a surgical operation
دانشجوی سال اول پزشکی صلاحیت انجام عمل جراحی را ندارد.

13. the power to regulate commerce shall not be qualified in any way
اختیار تنظیم (امور) بازرگانی به هیچ وجه قابل تعدیل نیست.

14. He qualified to join the club.
[ترجمه گوگل]او واجد شرایط پیوستن به باشگاه بود
[ترجمه ترگمان]اون صلاحیت ملحق شدن به کلوپ رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Teachers qualified to teach in England are not accepted in Scotland and vice versa.
[ترجمه گوگل]معلمان واجد شرایط برای تدریس در انگلستان در اسکاتلند پذیرفته نمی شوند و بالعکس
[ترجمه ترگمان]آموزگارانی که صلاحیت تدریس در انگلستان را دارند، در اسکاتلند پذیرفته نمی شوند و برعکس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. You have been a qualified teachers and even better friend. Thank you for all that you have done.
[ترجمه گوگل]شما معلمان شایسته و حتی دوست بهتری بوده اید بابت تمام کارهایی که انجام دادی ممنونم
[ترجمه ترگمان]شما یک معلم واجد شرایط و حتی بهترین دوست هم بوده اید از همه آنچه انجام داده ای تشکر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Dawn is well qualified for her new role.
[ترجمه گوگل]داون برای نقش جدیدش واجد شرایط است
[ترجمه ترگمان]دان به دلیل نقش جدیدش به خوبی صلاحیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We must note that we still lack qualified specialists.
[ترجمه گوگل]باید توجه داشته باشیم که هنوز متخصصان واجد شرایط نداریم
[ترجمه ترگمان]باید متذکر شویم که هنوز فاقد متخصصان واجد شرایط هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The teaching staff are all highly qualified.
[ترجمه گوگل]کادر آموزشی همگی از صلاحیت بالایی برخوردار هستند
[ترجمه ترگمان]کارکنان آموزشی بسیار واجد شرایط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. She qualified as a doctor this year.
[ترجمه گوگل]او امسال به عنوان دکتر صلاحیت شد
[ترجمه ترگمان]او امسال به عنوان یک دکتر واجد شرایط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He is recognized to be a qualified announcer.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک گوینده واجد شرایط شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک گوینده شایسته شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Demand has far outstripped supply of qualified teachers.
[ترجمه گوگل]تقاضا بسیار بیشتر از عرضه معلمان واجد شرایط بوده است
[ترجمه ترگمان]تقاضا نسبت به معلمان واجد شرایط رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل (صفت)
able, capable, good, qualified, apt, thorough-paced

شایسته (صفت)
able, good, qualified, apt, fit, worthy, competent, proper, sufficient, suitable, meet, apropos, befitting, intrinsic, seemly, becoming, deserving, meritorious

واجد شرایط (صفت)
qualified, bona fide, eligible

مشروط (صفت)
qualified, contingent, limited, conditional, conditioned, provisional, constitutional, eventual, stipulated

دارای شرایط لازم (صفت)
qualified

توصیف شده (صفت)
qualified

تخصصی

[حقوق] واجد شرایط، واجد صلاحیت، واجد اهلیت، مشروط، مقید، محدود
[ریاضیات] مشروط و مقید، واجد شرایط، حائز شرایط، دارای شرایط

انگلیسی به انگلیسی

• certified, licensed; able, competent; modified, limited
someone who is qualified has passed the examinations that they need in order to work in a particular profession.
if you are qualified to do something, you have the qualities, knowledge, or skills necessary to do it.
qualified agreement or praise is not total and suggests that you have doubts.
see also qualify.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Capable or having the necessary skills 🎓
🔍 مترادف: Capable, competent
✅ مثال: She is a qualified candidate for the position due to her extensive experience
Expert
having finished a training course, or having particular skills, etc. :
گذراندن و تمام کردن یک کورس یا رشته یا صاحب مهارت خاصی بودن
qualified: زیر سوال بردن
qualified: واجد شرایط
qualification:شرایط لازم
پر ویژگی، پرچون و چرا، پرچندوچون
مشروط مقید
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : qualify
✅ اسم ( noun ) : qualification / qualifier / quality
✅ صفت ( adjective ) : qualified / quality / qualitative
✅ قید ( adverb ) : qualitatively
توصیف شده . دارا شده
دوره دیده
Tim is now a qualified architect
شایسته ی
?What makes you think that you are qualified for this job
شایسته. لایق. ذی صلاح
مشروط ( حسابداری - مالی )
Qualified report
گزارش مشروط
واجد شرایط
محدود
ورزش:
راهی شدن
Iran qualified for the World Cup.
ماهرانه
برگزیده
باکیفیت، مرغوب
فارغ التحصیل شدن
قابل قبول
محدود
limited or restricted in some way
واجدالشرایط، مجاز
Qualified teacher
Qualified teaching
نسبی، مثلا qualified successes : موفقیهای نسبی
سزاوار
مشروط و مقید ، واجد شرایط ، حائز شرایط ، دارای شرایط
واجد شرایط
حایز شرایط
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس