quaky

/ˈkweɪkiː//ˈkweɪkɪ/

لرزان، لرزنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: quakier, quakiest
مشتقات: quakily (adv.), quakiness (n.)
• : تعریف: inclined to shake or tremble.

انگلیسی به انگلیسی

• trembling, shuddering, quivering, shivering

پیشنهاد کاربران

بپرس