quadruped

/ˈkwɒdrʊped//ˈkwɒdrʊped/

معنی: چهار پا، ستور، جانور چهار پا، چهار پا، چارپا، چهار دست و پا، چهار دستان
معانی دیگر: (جانور) چهارپا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having four feet.
اسم ( noun )
مشتقات: quadrupedal (adj.)
• : تعریف: an animal with four feet.
مشابه: beast

جمله های نمونه

1. Horses, lions and dogs are quadrupeds, but humans are bipeds.
[ترجمه گوگل]اسب ها، شیرها و سگ ها چهارپا هستند اما انسان ها دوپا هستند
[ترجمه ترگمان]اسب ها، شیرها و سگ ها، چهارپایان هستند، اما انسان ها bipeds
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A horse is a quadruped.
[ترجمه گوگل]اسب چهارپا است
[ترجمه ترگمان]اسب چهار نعل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An elephant is a quadruped.
[ترجمه گوگل]فیل چهارپا است
[ترجمه ترگمان]یک فیل یک چهار پا پا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That is why smell is so important to quadrupeds; erect animals with good eyesight can detect danger from far off.
[ترجمه گوگل]به همین دلیل است که بو برای چهارپا بسیار مهم است حیواناتی که بینایی خوب دارند می توانند خطر را از دور تشخیص دهند
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که بو برای چهارپایان بسیار مهم است؛ حیوانات صاف با دید خوب می توانند خطر را از دور تشخیص دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Based on thorough analysis, a wheel-leg hybrid crocodile-like quadruped robot is proposed.
[ترجمه گوگل]بر اساس تجزیه و تحلیل کامل، یک ربات چهارپایه هیبریدی کروکودیل مانند ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]این ربات چهارپا امروزه با استفاده از تحلیل جامع، مانند ربات چهارپا، پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This paper designs a mixed leg mechanism quadruped robot with excellent mobility and performance.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک ربات چهارپا با مکانیزم پا مخلوط با تحرک و عملکرد عالی طراحی می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله مکانیسم mixed ربات چهارپا را با تحرک و عملکرد عالی طراحی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The irate quadruped made for our party, coming at a full jump.
[ترجمه گوگل]چهارپا خشمگین برای مهمانی ما ساخته شد و با یک پرش کامل همراه شد
[ترجمه ترگمان]چهار نعل خشمگین برای مهمانی ما درست شد، و با جهش کامل به طرف ما می اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is important for quadruped walking machine to keep its stability in high speed walking.
[ترجمه گوگل]برای دستگاه راه رفتن چهارپا مهم است که پایداری خود را در راه رفتن با سرعت بالا حفظ کند
[ترجمه ترگمان]این امر برای ماشین پیاده quadruped مهم است که ثبات خود را با سرعت بالا حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We saw some quadruped tracks near our camp.
[ترجمه گوگل]در نزدیکی اردوگاهمان چند مسیر چهارپا دیدیم
[ترجمه ترگمان]ما یه سری رد پا نزدیک کمپ دیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The corresponding part of the forefoot of a quadruped.
[ترجمه گوگل]قسمت مربوط به جلوی پای چهارپا
[ترجمه ترگمان]بخش مربوطه of حیوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To study influence factors of quadruped dynamic walking robot on walking stability, ADAMS virtual prototype software is used to simulate dynamic walking of quadruped.
[ترجمه گوگل]برای بررسی عوامل تاثیرگذار ربات راه رفتن پویا چهارپا بر پایداری راه رفتن، از نرم افزار نمونه اولیه مجازی ADAMS برای شبیه سازی راه رفتن پویا چهارپا استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]برای بررسی تاثیر ربات چهارپا ربات چهارپا برای راه رفتن به پایداری پیاده، نرم افزار نمونه اولیه مجازی برای شبیه سازی مسیر حرکت ربات چهارپا به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Aperson 's arms homologize with quadruped 's forelimbs.
[ترجمه گوگل]بازوهای اپرسون با اندام های جلویی چهارپا همسان می شوند
[ترجمه ترگمان]بازوان aperson با forelimbs چهار پا برابری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Ventral ( or pelvic ) fins correspond to the hind limbs of a quadruped.
[ترجمه گوگل]باله های شکمی (یا لگنی) با اندام های عقبی یک چهارپا مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]باله ها (یا لگن)با پاهای عقب یک چهارپا همخوانی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The avian tarsometatarsus distinguished from the tarsus and metatarsus of other quadruped by its unique characteristic of structure.
[ترجمه گوگل]تارسوماتارسوس پرندگان با ویژگی منحصر به فرد ساختارش از تارسوس و متاتارسوس سایر چهارپایان متمایز می شود
[ترجمه ترگمان]این پرنده با ویژگی منحصر به فردش از ساختار tarsus و metatarsus سایر چهارپایان متمایز و متمایز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چهار پا (اسم)
quadruped

ستور (اسم)
quadruped

جانور چهار پا (اسم)
quadruped

چهار پا (صفت)
quadruped

چارپا (صفت)
quadruped

چهار دست و پا (صفت)
all fours, quadruped, quadrumanal, quadrumanous

چهار دستان (صفت)
quadruped

انگلیسی به انگلیسی

• four-footed animal
having four legs; walking on all four legs
a quadruped is any animal with four legs; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس