quadrate

/ˈkwɑːdreɪt//ˈkwɒdrɪt/

معنی: چهار گوش، چهار گوشه، مجذور، منشور قائم، چهار گوشه، چهار گوش، چهار یک
معانی دیگر: مربع، چهاربر، (جانور شناسی) استخوان چهار گوش، فک بند، مربع کردن، چهار گوش کردن، به قطعات مربع بخش کردن، (با: with) متوافق کردن (با)، هم ساز کردن، عدد مربع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a square or rectangle.

(2) تعریف: one of a pair of bones in the skulls of many vertebrates, such as birds, reptiles, bony fishes, and amphibians, to which the lower jaw is attached.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: square or rectangular.

(2) تعریف: of or pertaining to a quadrate bone.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: quadrates, quadrating, quadrated
• : تعریف: to cause to adapt or conform.

جمله های نمونه

1. This must quadrate with that.
[ترجمه گوگل]این باید با آن ترکیب شود
[ترجمه ترگمان] این باید با این باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. According to quadrate investigation, using aggregation index, we measured the spatial distribution pattern, set the optimum sampling relationship, and made the sequential sampling analysis.
[ترجمه گوگل]با توجه به بررسی ربع، با استفاده از شاخص تجمیع، الگوی توزیع مکانی را اندازه‌گیری کردیم، رابطه نمونه‌گیری بهینه را تنظیم کردیم و تجزیه و تحلیل نمونه‌گیری متوالی را انجام دادیم
[ترجمه ترگمان]با توجه به بررسی های quadrate، با استفاده از شاخص تراکم، ما الگوی توزیع فضایی را اندازه گیری کردیم، رابطه نمونه گیری بهینه را تعیین کردیم و تحلیل نمونه گیری ترتیبی را انجام دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The quadrate lobectomy is an effective mean of treating patients with hepatolithiasis accompanied with bile stricture near porta hepatis.
[ترجمه گوگل]لوبکتومی ربع یک روش موثر برای درمان بیماران مبتلا به هپاتولیتیازیس همراه با تنگی صفرا در نزدیکی پورتا هپاتیس است
[ترجمه ترگمان]The lobectomy یک میانگین موثر درمان بیماران با hepatolithiasis همراه با stricture bile در نزدیکی porta hepatis است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A theorem of relation between quadrate and matrix operation is proposed; an iterating algorithm is then given based on the theorem.
[ترجمه گوگل]یک قضیه رابطه بین عملیات ربع و ماتریس پیشنهاد شده است سپس یک الگوریتم تکرار بر اساس قضیه داده می شود
[ترجمه ترگمان]یک قضیه رابطه بین quadrate و عملیات ماتریسی پیشنهاد شده است؛ سپس یک الگوریتم iterating براساس قضیه داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This paper discusses a NC system for quadrate pipe cutting machine based on PMAC and describes its hardware and software designs in detail.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک سیستم NC برای دستگاه برش لوله چهارگانه بر اساس PMAC را مورد بحث قرار می‌دهد و طراحی‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری آن را به تفصیل شرح می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بحث یک سیستم NC برای ماشین برش لوله quadrate مبتنی بر PMAC می پردازد و طرح های سخت افزار و نرم افزار خود را به طور دقیق توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In this method attractive volume of a quadrate building, then we calculate the annual attractive volume.
[ترجمه گوگل]در این روش حجم جذاب یک ساختمان مربع، سپس حجم جذاب سالانه را محاسبه می کنیم
[ترجمه ترگمان]در این روش حجم بسیار جذابی از یک ساختمان quadrate را محاسبه می کنیم، سپس حجم مورد نظر سالانه را محاسبه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Are the pillar circinal or quadrate?
[ترجمه گوگل]ستون دایره ای است یا چهارگوش؟
[ترجمه ترگمان]ستون فقرات یا چهار؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Result Operation performed via posterior approach with quadrate muscle flap in 14 cases, anterior approach with sartorius muscle flap in 12 cases, and vastus lateralis flap in 16 cases.
[ترجمه گوگل]نتیجه عمل جراحی از طریق روش خلفی با فلپ عضله چهارگانه در 14 مورد، رویکرد قدامی با فلپ عضله sartorius در 12 مورد و فلپ واستوس لترالیس در 16 مورد انجام شد
[ترجمه ترگمان]عملکرد اجرایی از طریق رویکرد خلفی با دریچه ماهیچه quadrate در ۱۴ مورد، رویکرد پیشین با دریچه ماهیچه sartorius در ۱۲ مورد و دریچه lateralis lateralis در ۱۶ مورد اجرا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Quadrate frame with inside round cleek and shining metal against black handle display vivid among the orderliness.
[ترجمه گوگل]قاب چهارتایی با ضخامت داخلی گرد و فلزی براق در برابر دسته مشکی که در میان نظم و ترتیب ظاهر می شود
[ترجمه ترگمان]قاب quadrate با گرد cleek و فلز درخشان در برابر دسته سیاه در میان نظم و ترتیب می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What he said did not quadrate with the facts.
[ترجمه گوگل]آنچه او گفت با واقعیت ها مطابقت نداشت
[ترجمه ترگمان]کاری که اون گفت نه با حقایق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Methods: Taking methods of quadrate box and simulating house.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: روش‌های استفاده از جعبه چهارگانه و شبیه‌سازی خانه
[ترجمه ترگمان]روش ها: استفاده از روش های جعبه quadrate و شبیه سازی خانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How many square meters is the area of the quadrate football field?
[ترجمه گوگل]مساحت زمین فوتبال ربع چند متر مربع است؟
[ترجمه ترگمان]وسعت میدان فوتبال quadrate چند متر مربع است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The waterproofing layer and the film can be made in quadrate, ellipse or polygon.
[ترجمه گوگل]لایه ضد آب و فیلم را می توان به صورت چهار ضلعی، بیضی یا چند ضلعی ساخت
[ترجمه ترگمان]لایه waterproofing و لایه می تواند در quadrate، بیضی یا چند ضلعی ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چهار گوش (اسم)
square, quad, quadrant, quadrangle, foursquare, quadrate

چهار گوشه (اسم)
quadrangle, quadrate, quatrefoil

مجذور (اسم)
square, quadrate

منشور قائم (اسم)
quadrate

چهار گوشه (صفت)
quadrate, quadrangular

چهار گوش (صفت)
square, quadripartite, foursquare, quadrilateral, quadrate

چهار یک (صفت)
fourth, quadrate

تخصصی

[ریاضیات] مربعی، مربعی شکل، مربع کردن، به توان دو رساندن، مجذور کردن

انگلیسی به انگلیسی

• square, rectangular; item shaped like a square or rectangle; bone between the base of the skull and lower jaw
make square; adapt, suit, fit; make agree, make correspond
square, rectangular; pertaining to a quadrate bone

پیشنهاد کاربران

بپرس